در مطالعهای که توسط مرکز توسعه صنعتی بینالمللی انجام شده است، سازمانهای کوچک را سازمانهایی تلقی کردهاند که کمتر از ۱۰۰ پرسنل دارند(خاکی، ۱۳۷۳). برای تعریف ویژگیهای SMEها همیشه از معیارهای یکسانی استفاده نمیشود. به عنوان مثال بعضی از تحقیقات، سازمانهای کوچک و متوسط را اینگونه تعریف مینمایند که شرکتهای کوچک و متوسط دارای کارکنانی کمتر از ۲۵۰ نفر میباشند و بعضی دیگر نیز اعتقاد بر این دارند که این نوع از شرکتها دارای کارکنانی کمتر از ۵۰۰ نفر میباشند(Beck, Wigand & konig, 2005). بر اساس دیدگاه اروپاییان شرکتهای کوچک و متوسط موسسات خصوصی جدای از بخش کشاورزی هستند که دارای کارکنانی کمتر از ۵۰۰ نفر میباشند(Kassim,2003).مطابق تعریف یونیدو (۲۰۰۳) و تعریف مورد پذیرش در اکثر کشورهای جهان، شرکتهای کوچک و متوسط به شرح ذیل طبقهبندی شدهاند:
۱- شرکتهایی که کمتر از ۱۰ کارمند دارند، شرکتهای خرد هستند.
۲. شرکتهایی که از ۱۰ تا ۴۹ کارمند دارند، شرکتهای کوچک هستند.
۳- شرکتهایی که از ۵۰ تا ۲۴۹ کارمند دارند، شرکتهای متوسط هستند(یدالهی و همکاران).
شرکتهای کوچک و متوسط نقش مهمی در ایجاد شغلهای جدید، نوآوری، انعطافپذیری و رشد اقتصادی دارا میباشند(Birch, 1979). مدارک فراوانی وجود دارد که بیان میکند شرکتهای کوچک جدید سریعتر رشد میکنند(Wagner,1994). شغلهای خالص بیشتری ایجاد میکنند، به طور موثرتری ثروت را توزیع میکنند و نوآوری بیشتری دارند(Chakrabarti, 1991). اقتصاددانان شکست شرکتهای جدید را ناکارایی فرآیند تولید و طراحی سازمانی آنها معرفی میکنند. ایجاد شرکتهای جدید و ورود آنها به داخل یک صنعت در کل به عنوان یک عنصر کلیدی در توسعه اقتصادی و تکامل صنعت میباشد(Schumpeter, 1934). شرکتهای جدید بیشتر در معرض ریسک خروج خصوصا در سالهای اولیه ورود قرار دارند(Geroski, 1995). شرکتهای تأسیس شده در معرض خطر لرزش در صنعت که به خاطر طبیعت متغیر تکنولوژی ایجاد شده، میباشند(Gort & Klepper,1982). مطالعه شرکتهای کوچک و متوسط و عوامل مؤثر بر آن دارای اهمیت بسیاری است، چراکه شرکتهای کوچک و متوسط میتوانند بیکاری را متوقف یا کاهش دهند، آنها مانند یک تابع موازنه در بازار عمل کرده و باعث میشوند که سطوح سودآوری و قیمت در بلندمدت به سطح رقابتی برسند(Audretsch, Santarelli, & Vivarelli,1999)، ورود این شرکتهای جدید باعث از میان رفتن منافع بیش از حد تعادل در بلندمدت میشود و نیز اقتصادهای تولیدی از طریق ایجاد شرکتهای کوچک و متوسط، فرآیند تخصصی نمودن خود را در طی زمان به سمت محصولاتی که دارای قدرت رقابتی بیشتری هستند سوق میدهند(Holmes et al,1999). در باب بررسی عوامل موثر بر عملکرد SMEs میتوان از دو دیدگاه داخلی و خارجی استفاده نمود. در مورد عوامل خارجی به بررسی عوامل متعددی همچون قوانین و مقررات دولتها، شرایط سیاسی و اقتصادی، وضعیت اتحادیهها و شرکتهای مشاورهای و علل گوناگون دیگری اشاره کرد. اما مشکل اصلی این است که تمام دولتها به دلیل پی بردن به اهمیت کسبوکارهای کوچک و متوسط و تأثیر آنها در توسعه اقتصادی همواره سعی در کاهش موانع و محدودیتهای خارجی در رشد کسب و کارها مینمایند. با این وجود، شاهد عدم رشد و سقوط مداوم این کسب و کارها میباشیم و اینجاست که باید به دنبال بررسی عوامل داخلی و فاکتورهای شخصی مربوط به کارآفرین و مالک در مورد عدم رشد و سقوط این بنگاهها باشیم(یدالهی و همکاران).
یک کسب و کار کوچک میتواند بسته به موقعیت و شرایط، استراتژیهای مختلفی در پیش بگیرد. برای مثال، استراتژیهایی که شرکتهای تازه تأسیس برای خود انتخاب میکنند ممکن است با استراتژیهایی که شرکتهای با سابقه و تثبیت شدهتر در پیش میگیرند متفاوت باشند. به همین ترتیب استراتژیهای برگزیدهی شرکتهای نوپا میتواند از استراتژیهای رقبای اصلی خود نیز متفاوت باشد. کسب و کارها بسته به موقعیت و شرایطی که دارند باید از استراتژی خاصی استفاده کند. در ادامه قصد داریم شما را با ۴ نمونه از استراتژیهایی آشنا کنیم که این دست شرکتها میتوانند برای پیشبرد اهداف کسب و کاری خود از آنها بهره مند شوند.
- استراتژی رشد
- استراتژی تمایز محصول
- استراتژی دستکاری قیمت
- استراتژی تملک
استراتژی رشد
استراتژی رشد، معرفی محصولات تازه و یا افزودن ویژگیهای جدید به محصولات قبلی را شامل میشود. گاهی اوقات کسب و کار های کوچک ناچار میشوند برای باقی ماندن در عرصهی رقابت، محصولات خود را دستخوش تحول کنند یا بر تعدادشان بیافزایند، چرا که در غیر این صورت، مشتریان ممکن است به استفاده از فناوری جدید یکی از رقبا روی بیاورند. به همین دلیل است که شرکتهای تولید کنندهی موبایل مدام در حال افزودن ویژگیها یا فناوریهای جدید به محصولات خود هستند. آن دسته از تولیدکنندگان موبایل که خود را با تقاضای مصرف کننده وفق ندهند مدت زیادی دوام نخواهند یافت.
کسب و کارهای کوچک ممکن است با پیدا کردن بازار تازهای برای محصولات خود به استراتژی رشد روی بیاورد. گاهی اوقات شرکتها به صورت اتفاقی بازارهای تازهای برای محصولات خودپیدا میکنند. برای نمونه، یک شرکت کوچک تولیدکنندهی مواد شوینده ممکن است متوجه شود کارگران صنعتی از محصولاتش استقبال زیادی میکنند. به همین جهت تصمیم بگیرد علاوه بر فروش در خرده فروشیها، آنها را در بستهبندی های بزرگتر در دسترس کارکنان مراکز صنعتی نیز قرار دهد.
استراتژی تمایز محصول
شرکتهای کوچک معمولاً زمانی از استراتژی تمایز محصول بهره میگیرند که نسبت به رقبا مزیت رقابتی داشته باشند؛ مثل کیفیت به وضوح برتر محصول یا خدمات. برای مثال، یک تولید کنندهی کوچک دستگاههای تصفیه کنندهی هوا میتواند با طراحی برتر، خود را از سایر رقبا متمایز کند. واضح است که شرکتها در وهلهی اول با هدف فاصله گرفتن از رقبایشان از این استراتژی کمک میگیرند، اما از استراتژی مذکور میتوان برای ایجاد و بالا بردن وفاداری مشتریان به برند نیز استفاده کرد.
استراتژی دستکاری قیمت
استراتژی دستکاری قیمت یعنی قیمتگذاری بالا برای محصول، به ویژه در دورهی ابتدایی معرفی آن که هنوز رقیبی برایش وجود ندارد. یک شرکت کوچک میتواند از استراتژی دستکاری قیمت برای بازیابی سریع توان از دست رفتهی خود بر اثر هزینههای تولید و تبلیغات بهره بگیرد. اما محصول مورد نظر باید ویژگی خاصی داشته باشد که مشتریان را به پرداخت قیمتی گزاف متقاعد کند.
مثالی که میتوان برای این استراتژی زد معرفی یک فناوری جدید است. یک شرکت کوچک میتواند نخستین شرکتی باشد که از فناوری تازهای در زمینهی پنلهای خورشیدی رونمایی میکند. از آنجایی که این شرکت تنها شرکتی است که این محصول را عرضه میکند، مشتریانی که واقعاً پنلهای خورشیدی آن را بخواهند حاضر میشوند قیمت بیشتری بابت آن بپردازند.
یکی از نقاط ضعف این استراتژی آن است که خیلی زود باعث پیدا شدن سر و کلهی رقبای تازه میشود. سود بالای این استراتژی میتواند خیلیها را به کسب فناوری لازم برای تولید محصول مورد بحث ترغیب کند.
استراتژی تملک
شرکت کوچکی که بودجهی خوبی داشته باشد میتواند برای به دست آوردن مزیت رقابتی، به استفاده از استراتژی تملک روی بیاورد. این استراتژی خرید یک شرکت دیگر، یا یک یا چند خط تولید آن شرکت را شامل میشود. برای مثال، یک خرده فروشی که در سمت شرق شهر فروشگاه دارد، میتواند با خرید یک فروشگاه دیگر در سمت مرکز شهر، عملیات های خود را گسترش دهد.
منبع : small business3
دکتر جهانگیریدالهی، دکتر حسنعلی آقاجانی، علی اکبر آقاجانی، شناسایی عوامل داخلی موثر بر عملکرد شرکت های کوچک و متوسط و ارائه مدلی اثربخش.