درسی که از استراتژی دلفینها میتوان آموخت
همهی ما برای برقراری ارتباط با دیگران روشهای منحصربهفردی داریم؛ بنابراین تعداد بسیار زیادی روش ارتباطی وجود دارد اما چگونه میتوان کلیدی را پیدا کرد تا روابط حرفهایمان را تسهیل کنیم یا اینکه چگونه میتوان به راهحلی دست یافت که برای همه اشخاص راضیکننده باشیم و ما را به تفاهم برساند؟
برای پاسخ به این سؤال همانند سایر حوزهها میتوان از قوانین طبیعت یاد گرفت. گفته میشود که اندازه مغز دلفینها به بزرگی مغز انسان است. این موضوع نشان میدهد که چرا دلفینها یکی از باهوشترین موجودات به شمار میروند؛ کنجکاو، هوشیار، خلاق و با قدرت یادگیری بالا.
تفکر دلفینی چگونه خلق شد؟
چندین سال پیش محققان در سن دیگو 95 کوسه و پنج دلفین را در یک استخر بزرگ رها کردند و برای یک هفته آنها را به حال خود گذاشتند. کوسهها که خود را در خطر تهدیدهای ناشناخته میدیدند و هیچگونه تمایزی قائل نمیشدند به خود حمله میکردند. پس از مدتی تنها چند کوسه و پنج دلفین در استخر باقی ماندند. کوسهها حال نوک پیکان را به سمت دلفینها نشانه رفتند. دلفینها که روابطی دوستانه و اجتماعی داشتند قصد نداشتند آسیبی وارد کنند، اما کوسهها آنها را به دید دشمن میدیدند. دلفینها از استراتژیهای مختلفی استفاده کردند تا دوستیشان را نشان دهند اما کوسهها به حملاتشان ادامه دادند. دلفینها با کمک هم کوسهها را محاصره کردند. زمانی که یکی از کوسهها حمله میکرد، دلفینها از بینی پیازی و بالههایشان برای مقابله با حملات مهاجمان استفاده میکردند و با قاعدهای خاص به پهلوی کوسهها ضربه میزدند تا زمانی که آنها را به نوبت از پای در میآوردند. این داستان در کتاب راهبرد دلفینی (The Strategy of Dolphin) به تفصیل آورده شده است.
جایگاه تفکر دلفینی در تفسیر روابط
نویسندگان کتاب راهبرد دلفینی کلید تسهیل روابط حرفهای را تنها در همکاری و انعطافپذیری میدانند. آنها معتقد هستند که بهطور کلی، انسانها را میشود همانند موجودات دریایی به سه طبقه تقسیم کرد: ماهیهای کپور، کوسهها و دلفینها.
دسته اول ماهیهای کپور هستند که همیشه ماهیهای قربانیاند چون آنها مدام توسط دیگر ماهیها خورده میشوند.
در حیات اجتماعی بشر، برخی از انسانها هم همین طورند، یعنی برخی از انسانها در زندگی خودشان نقش ماهی کپور را بازی میکنند. آنها کموبیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خودشان شوند.
دسته دوم، کوسهماهیها هستند که روش «برنده – بازنده» را به کار میگیرند، برای اینکه من برنده شوم، تو باید بازنده باشی و این کار باید بدون هیچ تفاوتی انجام بگیرد. برای کوسهماهی، هر نوع ماهی، دشمن به حساب میآید و هر ماهی یک وعده غذایی بالقوه است.
شاید ما هم این نقش را بازی کرده باشیم یا حداقل در زندگی حرفهای یا شخصیمان با کوسههایی برخورد کرده باشیم. دنیای سازمانها و دنیایی که ما در آن کار میکنیم، از دیرباز دنیای کوسهها تلقی میشده که گاه صحبت از کارکنانی میشود که برای رسیدن به مقامهای بالا یکدیگر را از بین میبرند.
در دنیای پر رقابت امروز حتی سازمانها گاهی اوقات موذیانه به سازمانهای دیگر حمله میکنند. بهطور خلاصه انسانهایی را میشود یافت که کموبیش در حال رقابت دائمی از نوع «برنده – بازنده» هستند.
اما دسته سوم، نوع دیگری از حیوانات دریایی، دلفینها هستند. این پستاندار آبزی بزرگ، بهطور طبیعی بازیگوش و دارای روحیه همکاری است و در ارتباطات خودش شیوه «برنده – برنده» را برمیگزیند.
دلفین در دنیایی از وفور نعمت زندگی میکند، هیچ کمبودی ندارد و میخواهد که همهچیز را با همگان تقسیم کند. اگر یک دلفین زخمی شود، چهار دلفین دیگر او را همراهی میکنند تا خودش را به گروه برساند. داستانهای زیادی هم وجود دارد که در آن دلفینها جان انسانها را نجات دادهاند.
تاکید کتاب راهبرد دلفینی این است که روحیه انعطافپذیری و همکاری دلفینی میبایست در همه ادارات، سازمانها، مؤسسات، مدارس حتی خانوادهها تعمیم پیدا کند، چون همه ما در سطوح مختلف دلفینهایی بالقوه هستیم و برای پایان دادن به مسائل ناخوشایند از انعطافپذیری لازم برای تبدیل شدن به یک کوسه هم برخورداریم اما این کار باعث نمیشود که دوباره به روحیه دلفینی خودمان بازنگردیم. حالا بیایید چند دقیقه به خودمان فکر کنیم. به نظرتان روحیه ما بیشتر شبیه کدام گروه است؟ کپورها، کوسهها یا دلفینها؟ شاید واضح است که روحیه دلفینی روحیهای سازندهتر است و به رشد و توسعه شخصی و حتی کسبوکار کمک بسیاری میکند.
- چرا افراد دست به دامان توجیه میشوند
- چگونه در سایه شکست میتوان رشد کرد؟
- قانون 80/20 پارتو چه کاربردی دارد؟
- نگاهی بر مهمترین ویژگیهای تفکر سیستمی
- استراتژی کالباسی چیست؟
- مروری بر تقسیم بندی برندها
- ویژگی برندهای قدرتمند چیست؟
- داستانی آموزنده از دوراندیشی و نگاه سیستماتیک در حل مسائل
- نگاهی بر زندگی حرفه ای فیلیپ کاتلر
- تکنیک ساندویچ به چه معناست؟
- نگاهی بر زندگی حرفه ای چارلز بابیج
- آدام اسمیت که بود؟
- رمز جاودانگی تبلیغات بازرگانی
- هنر کینتسوگی چگونه شکل گرفت؟
- پیتر دراکر که بود؟
- مروری بر شش گام مهم فروشندگی
- برای موفقیت در مذاکره چگونه باید سوال پرسید؟
- شبکه های خلق ثروت چگونه کار می کنند؟
- تفاوت های مدیر با رئیس چیست ؟
- کاربرد تفکر دلفینی در روابط بین انسان ها
- جایزه دمینگ چگونه خلق شد؟
- مزیت رقابتی چگونه شکل می گیرد؟
- راهی برای افزایش اثرگذاری یک تبلیغ
- جایگاه تستیمونیال در روش های بازاریابی
- رازهای پولدار شدن از زبان رابرت کیوساکی
- مدیران خوب از نگاه بیل گیتس
- نگاهی بر جایگاه رفتار سازمانی
- نظریه X و Y در مدیریت از چه چیزی صحبت میکند؟