وجود نقد تنزیلشده (DCF) روشی است که از آن برای ارزیابی و مقایسهی ارزشهای فعلی و آتیِ یک دارایی استفاده میشود. از مقادیر DCF برای ارزیابی وجود نقدی استفاده میشود که ممکن است در آینده به واسطهی یک فرصت سرمایهگذاری تولید شوند. تحلیل وجود نقد تنزیلشده (DCF) یک روش ارزشگذاری است که با استفاده از آن، جذابیت یک فرصت سرمایهگذاری را برآورد میکنند. برای برآورد مقدار برگشت حاصل از یک سرمایهگذاری، جریان وجود نقد آتی در یک پروژهی سرمایهگذاری را به صورت پلهای ارزیابی میکنند.
اگر این مقدار برگشت بیشتر از مقدار مورد نیاز یا نرخ بازدهی مبنا باشد، این پروژه را از نظر مالی توصیه میکنند و عکس این مطلب هم صادق است. در تحلیل DCF، وجود نقد آتی کاهش یافته و به مقدار امروزی آنها برگردانده میشوند. با استفاده از پیشبینی وجوه نقد آزاد در آینده و تنزیل آنها به مقدار فعلی میتوان پتانسیل سرمایهگذاری را برآورد نمود. اگر مقدار حاصل بیشتر از هزینهی فعلی سرمایهگذاری باشد، میتوان گفت که این سرمایهگذاری یک سرمایهگذاری خوب است. در وجوه نقد تنزیلیافته، درآمدهای آتی نیز به پول امروز تبدیل میشوند. معمولاً به اینگونه تحلیلها محاسبات ارزش خالص فعلی (NPV) نیز گفته میشود: تعیین ارزش امروز (فعلی) برای درآمدهای فردا
از روش وجوه نقد (و ارزش خالص فعلی (NPV)) برای بودجهریزی سرمایه یا تصمیمات سرمایهگذاری استفاده میشود تا موارد زیر مشخص شوند:
- شرکت باید کدام پروژههای سرمایهگذاری را قبول کند؛
- کل هزینههای سرمایهگذاری؛
- چگونه باید روی پورتفویی از پروژهها سرمایهگذاری کرد.
یک هزینهی مرتبط، هزینهی مورد انتظاری در آینده است که با هزینههای دیگر فرق میکند. روش وجوه نقد تنزیلیافته (DCF)، روشی برای ارزشگذاری است. این در حالی است که وجوه نقدی که برای آینده پیشبینی میشوند، با یک نرخ بهره کاهش مییابند و این مقدار مبتنی بر همان ریسک درکشده برای این وجوه نقد است. این نرخ بهره، ارزش زمانی پول (سرمایهگذاران میتوانند بر روی فرصتهای دیگر سرمایهگذاری کنند) و صرف ریسک را نشان میدهد.
در روش وجوه نقد تنزیلیافته میتوان تمامی وجوه نقد در آینده را پیشبینی کرده و با فرض اینکه ارزش فعلی وجوه نقد در آینده چقدر است، مقداری را با استفاده از فرمول زیر محاسبه نمود:
نرخ تنزیل را میتوان بر اساس نرخ بدون ریسک به اضافهی صرف ریسک به دست آورد. بر اساس این اصل اقتصادی که پول به مرور زمان ارزش خود را از دست میدهد (یعنی همان ارزش زمانی پول)، سرمایهگذاران ترجیح میدهند که پول خود را به جای فردا، امروز دریافت کنند. یک مقدار پاداش در نرخ تنزیل وجود دارد که باعث میشود تا سرمایهگذاران، پول خود را امروز دریافت نکنند و آن را به آینده بسپارند. به این مقدار پاداش، نرخ بدون ریسک گفته میشود.
علاوه بر این، یک مقدار جبران اندک هم در برابر ریسک وجود دارد. به این معنا که ممکن است وجوه نقد در آینده اساساً محقق نشوند و بنابراین، ممکن است که سرمایهگذاران در آینده اصلاً هیچ پولی را دریافت نکنند. به این مقدار جبران دوم هم صرف ریسک میگویند که همان هزینههای فرصت سرمایهگذاران را نشان میدهد.
این دو عامل جبرانساز، یعنی نرخ بدون ریسک و صرف ریسک، در مجموع نرخ تنزیل را مشخص میکنند. با توجه به این نرخ تنزیل، وجوه نقد آینده ممکن است کاهش یافته و به ارزش فعلی خود برسند. بر اساس وجوه نقد آتی و ارزش امروزی آنها میتوان از تحلیل وجوه نقد تنزیلیافته (DCF) به عنوان مبنایی برای تحلیل ارزش خالص فعلی (NPV) استفاده نمود. سپس، میتوان این ارزش خالص فعلی (NPV) برای یک پروژه یا پیشنهادیهی سرمایهگذاری را با سایر پروژهها و پیشنهادیههای دیگر مقایسه کرده و در خصوص سرمایهگذاری تصمیمگیری نمود. در قسمت زیر نمونهای از محاسبات را نشان دادهایم:
جان بار ویلیامز بر اساس کار تحقیقی رسالهی دکترای خود با عنوان «صورتهای وجوه نقد تنزیلیافته» در سال 1938، روشهای تحلیل وجوه نقد تنزیلیافته (DCF) و ارزش خالص فعلی (NPV) را مطرح نمود. پس از این تاریخ، روشهای یادشده به روشهایی مشهور در سرتاسر جهان تبدیل شدند.
مدلهای DCF، مدلهای بسیار قدرتمندی هستند، اما معایب خاص خود را هم دارند. وجوه نقد تنزیلیافته (DCF) یک ابزار صرفاً مکانیکی است و بنابراین، اگر «اطلاعات نادرست به آن وارد شوند، نتایج هم نادرست خواهند بود». تغییرات اندک در ورودی منجر به تغییرات بزرگ در ارزش یک شرکت میشوند. محاسبات نرخ تنزیل هم بسیار دشوار است.
پیشبینی وجوه نقد در آینده هم سخت است، به ویژه اگر بخشی از وجوه نقد آتی پس از 5 یا 10 سال دریافت شوند. علاوه بر این، محاسبهی نرخ تنزیل و به ویژه، محاسبهی صرف ریسک به صورت عینی نیز در برخی موارد دشوار است. روشهای محاسباتی دیگری همچون هزینهی میانگین موزون سرمایه نیز روشهای پیچیدهتری هستند که از آنها برای محاسبهی برگشت مورد انتظار برای سرمایهگذاران استفاده میشود.
Brealey, R.A. and Myers, S.C. (2003) Principles of Corporate Finance, 7th edition. London: McGraw-Hill
Walsh, C. (2008) Key Management Ratios: the 100+ Ratios every Manager Needs to Know. Harlow: Pearson
Willams, J.B. (1938) Theory of Investment Value, Cambridge: Harvard University Press