بازاریابی چیست و چه مفهومی دارد؟

بازار الان چطوره؟ مردم هنوز اون محصول رو می‌خرن؟ بازار خوابیده، باید استراتژی تبلیغات رو تغییر بدیم.
اما واقعاً بازار چیست؟ آیا فقط به معنی جایی است که در آن خرید و فروش انجام می‌شود؟ یا مفهومی عمیق‌تر در پس این واژه وجود دارد؟
در نگاه سنتی، بازار به محلی اطلاق می‌شود که در آن عرضه‌کنندگان و خریداران با هم تعامل دارند. اما باید گفت در علم بازاریابی چیست؟ تعریف بازار بسیار فراتر از یک مکان است. بازار در واقع مجموعه‌ای از افراد یا سازمان‌هایی است که نیاز یا خواسته‌ای دارند، توان مالی برای تأمین آن را دارند و تمایل دارند برای رفع آن نیاز اقدام کنند.

در جلسات برنامه‌ریزی بازاریابی، وقتی مدیر مارکتینگ می‌پرسد:
«بازار هدف ما دقیقاً کیه؟»،
در حقیقت به همین موضوع اشاره دارد. او به‌دنبال شناخت گروهی از مشتریان بالقوه است که بیشترین احتمال خرید را دارند.

از دید دوره مدیریت کسب و کار شناخت بازار یعنی درک رفتار، انگیزه و دغدغه‌ی مخاطب. مثلاً وقتی مدیر فروش شرکت غذایی می‌گوید:
«بازار محصولات ارگانیک داغ شده، باید واردش بشیم»،
در واقع از داده‌ها، رفتار مصرف‌کننده و روندهای اقتصادی صحبت می‌کند، نه صرفاً از یک مکان فیزیکی.

به زبان ساده، بازار یعنی گروهی از انسان‌ها که به محصول یا خدمتی نیاز دارند، از وجود آن آگاه‌اند و توان خریدش را دارند.

در نتیجه، اگر بخواهیم بهترین تعریف بازار در بازاریابی را ارائه دهیم، باید بگوییم:
بازار نقطه‌ی تلاقی «نیاز مشتری»، «ارزش پیشنهادی برند» و «امکان مبادله» است؛ جایی که بازاریابی آغاز می‌شود و موفقیت کسب‌وکار معنا پیدا می‌کند.

مفاهیم اصلی بازاریابی

تصویر نمادین از مسیر حرکت بازاریابی از نیاز تا رضایت مشتری
فرآیند بازاریابی از شناسایی نیاز تا ایجاد ارزش برای مشتری

در مدرسه کسب‌وکار ماهان، بازاریابی تنها یک واژه نیست؛ بلکه مجموعه‌ای از مفاهیم بنیادین مدیریتی است که هر مدیر و بازاریاب حرفه‌ای باید به آن مسلط باشد. مفاهیمی مانند نیاز، خواسته، تقاضا، ارزش و رضایت مشتری پایه‌های تصمیم‌گیری در هر استراتژی بازاریابی محسوب می‌شوند. وقتی می‌پرسیم «بازاریابی چیست و به چه عواملی بستگی دارد؟»، پاسخ این است که بازاریابی از شناخت رفتار مشتری آغاز می‌شود و به خلق ارزش منتهی می‌گردد. به زبان ساده، بازاریابی یعنی فرآیند درک نیاز انسان‌ها و پاسخ هوشمندانه به آن‌ها به‌گونه‌ای که هم مشتری سود ببرد و هم کسب‌وکار رشد کند. در نگاه ماهان، یک بازاریاب حرفه‌ای کسی است که با تحلیل بازار، خلق تجربه‌ی مثبت و ارائه‌ی ارزش واقعی، پلی میان سازمان و مشتری می‌سازد. بنابراین، بهترین تعریف بازاریابی همان «هنر و علم ایجاد و حفظ روابط سودمند با مشتری» است؛ تعریفی که در دوره‌های MBA ماهان به‌صورت کاربردی آموزش داده می‌شود تا مدیران بتوانند با شناخت دقیق مفاهیم بازاریابی، مسیر رشد پایدار سازمان خود را طراحی کنند.

تعریف بازار در بازاریابی

در نگاه علمیِ بازاریابی، بازار مفهومی فراتر از محل خرید و فروش است. بازار در واقع مجموعه‌ای از افراد یا سازمان‌هایی است که نیاز یا خواسته‌ای مشترک دارند، توان مالی برای برطرف کردن آن را دارند و مایل‌اند برای رفع آن نیاز اقدام کنند. به همین دلیل، شناخت دقیق بازار، نخستین گام در هر برنامه بازاریابی موفق است.

در جلسات مدیریتی، اغلب این پرسش مطرح می‌شود:
«مخاطب ما دقیقاً چه کسانی هستند و چه نیازی دارند؟»
این پرسش، نقطه آغاز تحلیل بازار است — تحلیلی که در دوره‌های MBA ماهان به‌صورت علمی و کاربردی آموزش داده می‌شود تا مدیران بتوانند بازار هدف خود را شناسایی و بخش‌بندی کنند.

به زبان ساده، بازار یعنی جایی که نیاز، آگاهی و قدرت خرید با هم تلاقی می‌کنند. درک این سه عامل به بازاریاب کمک می‌کند تا استراتژی‌های مؤثرتری طراحی کند و منابع سازمان را در مسیر درست به کار گیرد.

از دیدگاه مدیریتی، بازاریابی زمانی معنا پیدا می‌کند که «بازار» به‌درستی تعریف شده باشد. اگر ندانیم مشتریان چه کسانی هستند و چه ارزشی برایشان اهمیت دارد، هیچ برنامه‌ای نتیجه‌بخش نخواهد بود. به همین دلیل، در ماهان تأکید می‌شود که هر تصمیم بازاریابی باید بر پایه‌ی شناخت بازار، تحلیل داده و رفتار مشتری شکل بگیرد.

در نهایت، تعریف بازار در بازاریابی را می‌توان چنین خلاصه کرد:
«بازار، مجموعه‌ای از مشتریان بالقوه و بالفعل است که خواهان ارزش پیشنهادی سازمان‌اند و ارتباط با آن‌ها، هدف نهایی فعالیت‌های بازاریابی است.»

انواع بازار در علم بازاریابی

نمودار تفاوت میان بازار در اقتصاد و بازار در بازاریابی
تفاوت بازار در علم اقتصاد و علم بازاریابی

در علم بازاریابی، هیچ استراتژی موفقی بدون شناخت دقیق انواع بازار شکل نمی‌گیرد. هر بازار ویژگی‌ها، رفتارها و نیازهای خاص خود را دارد و مدیران باید بدانند با چه نوع بازاری روبه‌رو هستند تا تصمیم درستی در زمینه‌ی محصول، قیمت‌گذاری و تبلیغات بگیرند.

در جلسات بازاریابی، وقتی مدیر فروش می‌پرسد:
«مخاطب ما دقیقاً در کدوم بازار قرار می‌گیره؟»،
در واقع به دنبال تعیین نوع بازار هدف است؛ موضوعی که در دوره‌های MBA ماهان با تحلیل‌های واقعی و مثال‌های کاربردی آموزش داده می‌شود.

به‌طور کلی، انواع بازار در علم بازاریابی را می‌توان در چند دسته‌ی اصلی تقسیم‌بندی کرد:

  1. بازار مصرف‌کننده (Consumer Market):
    شامل افرادی است که کالا یا خدمات را برای مصرف شخصی خریداری می‌کنند. در این بازار، رفتار خرید بیش از هر چیز به احساس، نیاز و تجربه‌ی مشتری بستگی دارد.
  2. بازار سازمانی یا صنعتی (Business Market):
    شرکت‌ها و سازمان‌هایی که کالاها را برای استفاده در تولید یا ارائه‌ی خدمات دیگر خریداری می‌کنند. در این بازار، تصمیم‌ها منطقی‌تر و مبتنی بر تحلیل هزینه و منفعت هستند.
  3. بازار دولتی (Government Market):
    نهادهای عمومی و دولتی که برای انجام وظایف اجتماعی یا توسعه زیرساخت‌ها کالا و خدمات خریداری می‌کنند.
  4. بازار بین‌المللی (International Market):
    بازارهایی خارج از مرزهای ملی که سازمان‌ها برای صادرات یا همکاری‌های جهانی به آن وارد می‌شوند. شناخت فرهنگ، قوانین و اقتصاد بین‌المللی در این نوع بازار اهمیت ویژه‌ای دارد.
  5. بازار مجازی یا دیجیتال (Digital Market):
    بازاری نوظهور که در بستر اینترنت شکل گرفته است. در این بازار، رفتار خرید به‌وسیله‌ی داده‌ها، الگوریتم‌ها و تجربه کاربری هدایت می‌شود — حوزه‌ای که در مدیریت مدیریت بازاریابی دیجیتال به‌صورت تخصصی بررسی می‌شود.

در نهایت، انتخاب نوع بازار هدف باید بر اساس تحلیل دقیق داده‌ها، رفتار مصرف‌کننده و اهداف استراتژیک سازمان انجام شود. در مدرسه کسب‌وکار ماهان، مدیران می‌آموزند چگونه با ترکیب تحلیل‌های کمی و درک عمیق از مشتری، بهترین بازار را برای رشد پایدار کسب‌وکار خود انتخاب کنند.

بازار بالقوه تا بازار تحت نفوذ؛ چهار مرحله‌ی اصلی شناخت بازار در بازاریابی

نمایش مراحل شکل‌گیری تقاضا از دیدگاه علمی بازاریابی
نمودار انواع تقاضا در بازاریابی و رفتار مشتریان

انواع گوناگونی تقسیم می‌شود که هرکدام معنا و کارکرد خاص خود را دارند. شناخت این تفاوت‌ها برای طراحی استراتژی بازاریابی مؤثر ضروری است.

در جلسات بازاریابی، شاید جمله‌هایی مانند این را زیاد شنیده باشید:
«بازار ما بزرگه ولی هنوز به ما اعتماد ندارن»
یا
«بازار هدفمون رو پیدا کردیم اما هنوز نفوذ نکردیم.»
این جمله‌ها در واقع به چهار نوع بازار اشاره دارند که در ادامه توضیح داده می‌شوند

  1. بازار بالقوه (Potential Market):
    شامل تمام افرادی است که ممکن است در آینده به محصول یا خدمت شما علاقه‌مند شوند، اما هنوز آگاهی یا تمایل کافی برای خرید ندارند. در این مرحله، بازاریاب حرفه‌ای تلاش می‌کند آگاهی و علاقه را در این گروه ایجاد کند.
  2. بازار آماده (Available Market):
    این گروه، افرادی هستند که هم نیاز دارند و هم توان خرید دارند، اما هنوز تصمیم نهایی برای خرید نگرفته‌اند. در این بازار، فعالیت‌های تبلیغاتی، ترویجی و ایجاد اعتماد نقش کلیدی دارد.
  3. بازار هدف (Target Market):
    بخش خاصی از بازار آماده است که سازمان تصمیم گرفته روی آن تمرکز کند. در دوره‌های MBA ماهان، مدیران می‌آموزند چگونه با استفاده از روش‌های بخش‌بندی (Segmentation) و تحلیل داده‌ها، بهترین بازار هدف را انتخاب کنند.
  4. بازار تحت نفوذ (Penetrated Market):
    به مشتریانی گفته می‌شود که هم‌اکنون از محصولات یا خدمات شرکت استفاده می‌کنند. در این مرحله، تمرکز بر حفظ وفاداری، رضایت و افزایش ارزش طول عمر مشتری (Customer Lifetime Value) است.

در واقع، در پاسخ به پرسش «بازار در بازاریابی یعنی چه؟» باید گفت که بازار فقط مجموعه‌ای از مشتریان نیست؛ بلکه مسیری پویا از آگاهی تا وفاداری است.
مدیران موفق در مدرسه کسب‌وکار ماهان یاد می‌گیرند چگونه با درک تفاوت میان این بازارها، استراتژی‌های خود را از بازاریابی تهاجمی به بازاریابی هوشمند و داده‌محور تبدیل کنند.

تعریف بازار در اقتصاد

کارگاه آموزشی بازاریابی در دوره MBA مدرسه کسب‌وکار ماهان
بازاریابی و مدیریت برند در دوره MBA ماهان

در علم اقتصاد، بازار به مفهومی گسترده‌تر از مکان فیزیکی خرید و فروش اشاره دارد. اقتصاددانان، بازار را سازوکاری می‌دانند که در آن عرضه و تقاضا با یکدیگر تعامل می‌کنند تا قیمت و مقدار کالا یا خدمات تعیین شود. در واقع، بازار جایی است که تصمیمات تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان به تعادل می‌رسد و منابع به شکل کارآمد بین آن‌ها توزیع می‌شود.

در اقتصاد، هدف اصلی بازار تخصیص بهینه منابع است؛ یعنی کالاها و خدمات به دست کسانی برسند که بیشترین ارزش را برای آن قائل‌اند. در این دیدگاه، رفتار مشتری یا احساسات او کمتر مورد توجه است و تمرکز بیشتر بر داده‌های عددی، قیمت و عملکرد اقتصادی است.

برای مثال، وقتی در یک جلسه‌ی مدیریتی بحث می‌شود که «افزایش قیمت دلار باعث تغییر در بازار مواد اولیه شده»، در واقع از بازار اقتصادی صحبت می‌کنیم؛ بازاری که تابع مستقیم عرضه، تقاضا و نوسانات کلان اقتصادی است.

در مقابل، در علم بازاریابی تمرکز اصلی بر شناخت نیاز و رفتار مشتری است، نه صرفاً تعادل قیمتی. در مدرسه کسب‌وکار ماهان، دانش‌پژوهان MBA می‌آموزند که تفاوت میان بازار اقتصادی و بازار بازاریابی را درک کنند؛ زیرا تصمیم‌گیری مؤثر در بازاریابی نیازمند نگاه ترکیبی به هر دو بُعد است — تحلیل داده‌های اقتصادی از یک‌سو، و درک انگیزه‌های انسانی از سوی دیگر.

تفاوت بازار در بازاریابی و بازار در اقتصاد

هرچند واژه‌ی «بازار» در هر دو حوزه‌ی اقتصاد و بازاریابی تکرار می‌شود، اما معنای آن در این دو علم کاملاً متفاوت است. در اقتصاد، بازار بیشتر به‌عنوان نظامی برای مبادله کالا و خدمات شناخته می‌شود؛ جایی که عرضه‌کنندگان و تقاضاکنندگان در چارچوب قیمت و رقابت فعالیت می‌کنند. اما در بازاریابی، بازار مفهومی انسانی‌تر دارد — مجموعه‌ای از افرادی که نیاز، خواسته و توان خرید دارند و رفتارشان محور تصمیم‌های سازمان است.

به زبان ساده، اقتصاد به رفتار کالاها می‌پردازد، بازاریابی به رفتار انسان‌ها.
در علم اقتصاد، بازار ممکن است حتی بدون حضور مستقیم مشتریان هم تحلیل شود؛ مثل بازار سهام یا بازار انرژی. اما در بازاریابی، بدون شناخت دقیق مشتری، هیچ بازاری وجود ندارد.

در جلسات مدیران کسب‌وکارها — به‌ویژه در استارتاپ‌ها و شرکت‌های در حال رشد — معمولاً این دو دیدگاه با هم تلاقی پیدا می‌کنند. مدیر مالی ممکن است بگوید:

«بازار این محصول اشباع شده و قیمت دیگر رشد نمی‌کند.»
در حالی‌که مدیر بازاریابی پاسخ می‌دهد:
«بازار اشباع نشده، فقط مشتریان هنوز ارزش محصول را درک نکرده‌اند.»

اینجا دقیقاً همان نقطه‌ی تفاوت میان نگاه اقتصادی و نگاه بازاریابی است. اولی به داده‌های کلان و روندهای قیمتی نگاه می‌کند، دومی به ادراک و نیاز مخاطب هدف.

در مدرسه کسب‌وکار ماهان، دروس MBA بازاریابی به مدیران می‌آموزد چگونه بین این دو زاویه دید تعادل ایجاد کنند؛ یعنی تصمیم‌هایی بگیرند که هم از نظر اقتصادی به‌صرفه باشند و هم از نظر بازاریابی بر ذهن و رفتار مشتری تأثیر بگذارند.

در نهایت،

  • بازار در اقتصاد: سازوکار عرضه و تقاضا برای تعیین قیمت.
  • بازار در بازاریابی: جامعه‌ای از مشتریان با نیازها و ترجیحات متنوع.

درک این تفاوت، نخستین گام برای هر بازاریاب حرفه‌ای است که می‌خواهد تصمیم‌هایش فقط بر پایه داده‌های مالی نباشد، بلکه بر اساس درک واقعی از انسان‌ها و بازار نیز شکل بگیرد.

تعریف بازاریابی از نظر فیلیپ کاتلر

معرفی مفاهیم بازاریابی با الهام از نظریات فیلیپ کاتلر
مفاهیم کلیدی بازاریابی بر اساس دیدگاه فیلیپ کاتلر

وقتی از «بازاریابی» سخن می‌گوییم، نمی‌توان نامی بزرگ‌تر از فیلیپ کاتلر (Philip Kotler) را نادیده گرفت؛ اندیشمندی که بسیاری او را «پدر علم بازاریابی مدرن» می‌دانند. از نگاه فیلیپ کاتلر بازاریابی تنها مجموعه‌ای از روش‌ها برای افزایش فروش نیست، بلکه فرآیندی انسانی و اجتماعی است که طی آن افراد و سازمان‌ها، از طریق ایجاد، ارائه و مبادله ارزش، نیازها و خواسته‌های خود را برآورده می‌کنند.

این تعریف در ظاهر ساده است، اما در عمق خود چند اصل کلیدی دارد:

  1. نیاز و خواسته: نقطه‌ی آغاز بازاریابی، شناخت دقیق نیازهای انسان است، نه صرفاً عرضه‌ی کالا.
  2. ارزش و رضایت: هر فعالیت بازاریابی باید بر پایه‌ی خلق ارزش واقعی برای مشتری شکل گیرد.
  3. مبادله و ارتباط: بازاریابی زمانی موفق است که بین سازمان و مشتری، رابطه‌ای پایدار و دوسویه برقرار شود.

در محیط‌های کاری امروز، بسیاری از مدیران هنوز بازاریابی را معادل تبلیغات یا فروش می‌دانند. در حالی‌که کاتلر تأکید می‌کند:

«هدف بازاریابی، بی‌نیاز کردن سازمان از فروش است. اگر بازاریابی به درستی انجام شود، محصول خودبه‌خود فروخته می‌شود.»

این جمله، خلاصه‌ای از فلسفه‌ی بازاریابی مدرن است — تمرکز بر شناخت بازار و مشتری پیش از تولید و عرضه.
در جلسات آموزشی دوره MBA ماهان نیز بارها بر این نکته تأکید می‌شود که بازاریابی مؤثر، از لحظه‌ای آغاز می‌شود که مدیر بتواند بازار را پیش از رقبا درک کند و نیازهای پنهان مشتری را کشف کند.

ثبت نام در دوره mba ماهان
ثبت نام دوره مدیریت کسب و کار mba

از منظر کاتلر، بازاریاب حرفه‌ای کسی است که میان سه مفهوم اصلی — نیاز، ارزش و مبادله — تعادل ایجاد کند. یعنی محصولی بسازد که هم برای مشتری ارزشمند باشد، هم برای سازمان سودآور، و هم برای جامعه قابل‌قبول.

به همین دلیل، درسی که از دیدگاه کاتلر می‌توان گرفت این است که بازاریابی تنها یک ابزار تجاری نیست، بلکه نگرشی مدیریتی است برای خلق ارزش پایدار.

تعریف بازاریابی از نگاه پیتر دراکر

پیتر دراکر، پدر علم مدیریت نوین؛ بنیان‌گذار نگرش «بازاریابی به‌عنوان فلسفه سازمان».
تصویر پیتر دراکر، نظریه‌پرداز برجسته مدیریت و بنیان‌گذار دیدگاه نوین در بازاریابی.

پیتر دراکر (Peter Drucker)، پدر علم مدیریت نوین، نگاهی متفاوت اما مکمل به بازاریابی دارد. او برخلاف بسیاری از نظریه‌پردازان، بازاریابی را نه یک بخش از سازمان، بلکه قلب تپنده‌ی هر کسب‌وکار می‌داند. جمله‌ی معروف او هنوز یکی از پایه‌ای‌ترین تعاریف بازاریابی در جهان است:

«هدف بازاریابی این است که فروش را غیرضروری کند.»

از دید دراکر، اگر سازمانی مشتری را به‌درستی درک کند، محصولی متناسب با نیاز او طراحی کند و ارزش واقعی ارائه دهد، دیگر نیازی به فشار برای فروش ندارد؛ مشتری خود انتخاب می‌کند.

در واقع، دراکر بازاریابی را نقطه‌ی آغاز مدیریت اثربخش می‌داند. او معتقد است هر کسب‌وکار تنها دو وظیفه‌ی اصلی دارد:

  1. نوآوری (برای خلق ارزش تازه)
  2. بازاریابی (برای رساندن آن ارزش به مخاطب)

همه‌ی فعالیت‌های دیگر — از تولید تا حسابداری — در خدمت این دو هدف قرار می‌گیرند.

در فضای کاری امروز، وقتی مدیران در جلسات درباره افت فروش صحبت می‌کنند، دراکر به ما یادآوری می‌کند که باید یک گام به عقب برگردیم و بپرسیم:

«آیا ما هنوز مشتری را می‌شناسیم؟ آیا محصولمان همچنان مسئله‌ای واقعی از زندگی او را حل می‌کند؟»

این نگاه، مرز میان بازاریابی سطحی و بازاریابی استراتژیک را مشخص می‌کند.
در دوره MBA مدرسه کسب‌وکار ماهان نیز این تفکر بارها تکرار می‌شود که بازاریابی مؤثر، فقط درباره تبلیغات یا جذب مخاطب نیست، بلکه درباره خلق رابطه‌ای پایدار میان سازمان و مشتری است — رابطه‌ای که بر اعتماد، شناخت و ارزش بنا شده است.

پس از دید پیتر دراکر، بازاریابی یعنی:

  • درک دقیق مشتری پیش از تولید محصول،
  • ایجاد ارزشی که خودبه‌خود تقاضا را به‌وجود آورد،
  • و ساخت فرهنگی در سازمان که تمام تصمیم‌ها را بر محور مشتری تنظیم کند.

به بیان ساده‌تر، دراکر بازاریابی را نه یک وظیفه، بلکه شیوه‌ای از تفکر مدیریتی می‌داند.

تعریف بازاریابی از نگاه ست گادین

ست گادین، نویسنده و استراتژیست بازاریابی مدرن؛ مروج بازاریابی مبتنی بر اعتماد و تمایز.
ست گادین؛ نویسنده و متخصص بازاریابی با رویکرد نوآورانه در ارتباط مؤثر با مخاطب.

در دنیای دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی، شاید هیچ اندیشمندی به اندازه‌ی ست گادین (Seth Godin) بازاریابی مدرن را با زبان انسان‌های امروز بیان نکرده باشد.
اگر فیلیپ کاتلر بر «خلق ارزش» تأکید می‌کند و پیتر دراکر بر «شناخت مشتری»، ست گادین بازاریابی را به ایجاد معنا و ارتباط انسانی تعبیر می‌کند.

او معتقد است که بازاریابی دیگر فروش کالا نیست، بلکه قصه‌گویی درباره تغییری است که می‌خواهیم در زندگی مردم ایجاد کنیم.
در کتاب معروف خود This Is Marketing می‌نویسد:

«بازاریابی یعنی عمل سخاوتمندانه‌ی کمک به دیگران برای رسیدن به آنچه واقعاً می‌خواهند.»

از نگاه گادین، بازاریاب موفق کسی نیست که بیشترین بودجه تبلیغاتی را دارد، بلکه کسی است که جامعه‌ای کوچک اما وفادار از مخاطبان هم‌فکر می‌سازد. او به‌جای واژه‌ی “بازار هدف”، اصطلاح “قبایل” (Tribes) را به‌کار می‌برد؛ یعنی گروه‌هایی از افراد با باور، دغدغه یا هدف مشترک.

در واقع، ست گادین بازاریابی را فرآیندی انسانی می‌بیند که بر اعتماد، داستان و احساس تعلق بنا شده است.
این نگرش برای مدیران امروز — به‌ویژه مدیران استارتاپ‌ها و رهبران برندهای نوپا — اهمیت زیادی دارد. چون در بازاری که مخاطب هر روز با صدها پیام تبلیغاتی روبه‌رو می‌شود، تنها برندهایی در ذهن می‌مانند که داستانی صادقانه و متفاوت روایت کنند.

در مدرسه کسب‌وکار ماهان، هنگام آموزش بازاریابی در فضای دیجیتال، دیدگاه گادین به‌عنوان یکی از مبانی کلیدی مورد بررسی قرار می‌گیرد. مدیران و دانش‌پذیران یاد می‌گیرند که بازاریابی مدرن دیگر درباره‌ی فریب مشتری یا تکنیک‌های فروش نیست، بلکه درباره‌ی خلق ارزش واقعی، ارتباط انسانی و ساختن تجربه‌ای معنادار برای مخاطب است.

در یک جمله،

از نگاه ست گادین، بازاریابی یعنی «تغییر دادن جهان، هرچند کوچک، برای گروهی از انسان‌ها که به ما اعتماد دارند.»

این همان جوهره‌ای است که بازاریابی در عصر جدید بر پایه‌ی آن شکل می‌گیرد؛ جایی که برندها به جای بلندگو بودن، به شنونده‌ی واقعی مشتری تبدیل می‌شوند.

انواع تقاضا در بازاریابی

درک رفتار مشتریان بدون شناخت انواع تقاضا در بازاریابی تقریباً غیرممکن است. بازاریاب حرفه‌ای، پیش از آن‌که برای فروش برنامه‌ریزی کند، باید بداند در بازار با چه نوع «تقاضایی» روبه‌رو است.
فیلیپ کاتلر در مدل‌های کلاسیک خود، تقاضا را به هشت نوع اصلی تقسیم می‌کند که هرکدام نیازمند استراتژی متفاوتی هستند.

  1. تقاضای منفی (Negative Demand)
    زمانی‌که مشتری از محصول یا خدمت خاصی گریزان است؛ مثل بیمه یا درمان‌های پزشکی. در این حالت، وظیفه‌ی بازاریاب «تغییر نگرش» و «آموزش بازار» است.
  2. عدم وجود تقاضا (No Demand)
    گاهی مشتریان به محصول توجهی ندارند، چون از مزایای آن آگاه نیستند. مثل زمانی که فناوری جدیدی معرفی می‌شود و هنوز نیازش در ذهن مخاطب شکل نگرفته است.
  3. تقاضای پنهان (Latent Demand)
    نیاز وجود دارد، اما محصول یا راه‌حل مناسبی برای پاسخ‌گویی به آن هنوز ایجاد نشده است. این همان نقطه‌ای است که نوآوری معنا پیدا می‌کند.
  4. تقاضای در حال کاهش (Declining Demand)
    وقتی بازار از یک محصول خسته می‌شود، بازاریاب باید تصمیم بگیرد آیا احیا، بازطراحی یا حذف آن محصول بهترین گزینه است.
  5. تقاضای نامنظم (Irregular Demand)
    در صنایعی مثل گردشگری یا آموزش، تقاضا در دوره‌های زمانی خاص افزایش می‌یابد. هدف بازاریابی در این شرایط، ایجاد تعادل و ثبات است.
  6. تقاضای کامل (Full Demand)
    زمانی‌که شرکت در نقطه‌ی مطلوب بازار قرار دارد و باید این وضعیت را با حفظ کیفیت، ارتباط با مشتری و نوآوری مستمر نگه دارد.
  7. تقاضای بیش از حد (Overfull Demand)
    گاهی محبوبیت یک محصول چنان زیاد می‌شود که از ظرفیت سازمان فراتر می‌رود. در این حالت، باید به‌دنبال مدیریت عرضه یا تنظیم قیمت بود.
  8. تقاضای ناسالم (Unwholesome Demand)
    زمانی‌که تقاضا برای محصولات مضر (مثل دخانیات یا فست‌فودها) بالاست و بازاریاب باید به جای تحریک، مسئولیت اجتماعی را در اولویت قرار دهد.

در جلسات آموزشی دوره MBA ماهان، این طبقه‌بندی به‌عنوان یکی از مفاهیم کلیدی بازاریابی مورد بحث قرار می‌گیرد؛ زیرا مدیران در هر مرحله باید استراتژی متفاوتی انتخاب کنند.
برای نمونه، در بازاری با تقاضای پنهان، تمرکز بر آگاهی و آموزش بازار است، اما در تقاضای بیش از حد، استراتژی مدیریت رشد و حفظ کیفیت اهمیت دارد.

در نهایت، درک انواع تقاضا به مدیران کمک می‌کند تا نه‌تنها رفتار مشتری را تحلیل کنند، بلکه تصمیم‌های بازاریابی خود را پیش‌دستانه و هوشمندانه اتخاذ نمایند.

در دنیای پیچیده امروز، شناخت نوع تقاضا، کلید انتخاب استراتژی درست بازاریابی است — و این همان دانشی است که مدیران آینده در مدرسه کسب‌وکار ماهان می‌آموزند.

نتیجه گیری

بازاریابی دیگر تنها علم فروش یا تبلیغات نیست؛ زبان ارتباط میان انسان، نیاز و ارزش است. از فیلیپ کاتلر تا پیتر دراکر و ست گادین، همه‌ی بزرگان این حوزه بر یک اصل مشترک تأکید دارند:
بازاریابی یعنی شناخت انسان‌ها، درک خواسته‌هایشان و ساختن راه‌حلی که برایشان معنا داشته باشد.

در دنیای امروز، مدیران و کارآفرینان موفق تنها به دنبال فروش بیشتر نیستند، بلکه تلاش می‌کنند مشتریان وفادار و برندهای معنادار بسازند. در چنین فضایی، دانستن تعریف بازاریابی یا مفاهیم آن کافی نیست؛ باید بتوانید آن‌ها را در تصمیم‌های واقعی کسب‌وکار به کار بگیرید.

همین‌جاست که دوره MBA گرایش بازاریابی مدرسه کسب‌وکار ماهان تفاوت ایجاد می‌کند.
در این دوره، مدیران می‌آموزند:

  • چگونه بازار را تحلیل و نیاز پنهان مشتری را شناسایی کنند،
  • چطور استراتژی‌های بازاریابی را بر اساس رفتار واقعی مصرف‌کننده طراحی کنند،
  • و چگونه برندهایی بسازند که در ذهن و قلب مخاطب ماندگار شوند.

در نهایت، بازاریابی موفق یعنی خلق ارزشی که هم برای مشتری سودمند باشد و هم برای سازمان پایدار.
اگر شما هم به‌عنوان مدیر یا کارآفرین می‌خواهید نگاهتان به بازاریابی از سطح تاکتیک‌های تبلیغاتی فراتر رود، دوره MBA بازاریابی ماهان می‌تواند نقطه‌ی شروعی حرفه‌ای برای این مسیر باشد.

در مدرسه کسب‌وکار ماهان، بازاریابی را نه‌فقط به‌عنوان یک مهارت، بلکه به‌عنوان یک نگرش مدیریتی می‌آموزید.

پرسش‌های متداول

بازاریابی یعنی ایجاد، انتقال و حفظ ارزش میان کسب‌وکار و مشتری. بازاریابی تنها فروش نیست، بلکه فرایندی است برای شناخت نیاز مخاطب، طراحی راه‌حل مناسب و ایجاد ارتباطی بلندمدت بر پایه اعتماد و رضایت.
هدف بازاریابی، فقط افزایش فروش نیست؛ بلکه ایجاد رضایت پایدار در مشتری و تبدیل او به همراه دائمی برند است. در واقع، بازاریابی پلی است میان ارزش واقعی محصول و نیاز واقعی بازار.
تبلیغات یکی از ابزارهای بازاریابی است، اما بازاریابی مفهومی گسترده‌تر دارد. تبلیغات پیام می‌فرستد؛ اما بازاریابی گوش می‌دهد، تحلیل می‌کند و بر اساس شناخت مشتری، استراتژی طراحی می‌کند.
بازاریاب موفق، بیش از هر چیز شنونده‌ی خوبی است. او نیاز مشتری را درک می‌کند، رفتار بازار را تحلیل می‌کند و با ترکیبی از دانش، خلاقیت و تحلیل داده تصمیم می‌گیرد.
عضویت در خبرنامه ماهان
جدیدترین های جعبه ابزار
نشان دادن باور به توانایی‌های خود است.
اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس
نمایی از یک دانشجوی مدیریت در حال تحلیل نمودارهای مالی روی لپ‌تاپ، همراه با کتاب‌های مربوط به مدیریت مالی و بازار سرمایه.
رشته MBA بازار سرمایه چیست؟
یک نمودار پنج‌ضلعی که هر ضلع آن یکی از مؤلفه‌های SMART (مشخص، قابل اندازه‌گیری، دست‌یافتنی، مرتبط، زمان‌دار) را نشان می‌دهد.
هدف‌گذاری SMART چیست؟ راهنمای کاربردی تعیین اهداف هوشمند
بازار انحصاری در اقتصاد با کنترل کامل عرضه و قیمت توسط یک فروشنده
انواع بازار در اقتصاد چیست و معرفی آن‌ها
آلودگی شدید هوای تهران در روزهای ۴ و ۵ آذر ۱۴۰۴؛ آسمان خاکستری و کاهش شدید دید شهری
تهرانِ بی‌نفس؛ مسئولیت ما در برابر بحران آلودگی هوا و بی‌آبی
عضویت در خبرنامه ماهان

شما میتوانید با درج نام و ایمیل خود، از آخرین مقالات، مطالب و اخبار مدرسه کسب و کار ماهان در ایمیل خود مطلع شوید.

مشاوره رایگان دوره‌های مدرسه کسب و کار ماهان:

لطفا تمامی موارد را تکمیل نمایید.