چرا افراد دست به دامان «توجیه» میشوند
در این پادکست به موضوع ناهماهنگی شناختی میپردازیم، شاید این واژه را نشنیده باشید اما با مفهوم آن حتما روبرو شدهاید. اصطلاح ناهماهنگی شناختی (Cognitive Dissonance) برای توصیف احساس ناراحتی زمانی که باور و اعتقاد شما با رفتار و/یا اطلاعات جدید دریافت شده در تضاد است، به کار میرود. مردم اغلب به دنبال ثبات بین ادراک و نگرششان هستند، بنابراین هنگامیکه اعتقاد شما به چالش کشیده میشود یا کاری که انجام میدهید با آنچه فکر میکنید مطابقت ندارد، باید چیزی بهمنظور حذف یا کاهش ناهماهنگی (عدم توافق) تغییر کند. ناهماهنگی شناختی باعث ایجاد احساس دلهره و استرس میشود و افراد تلاش میکنند تا با روشهای مختلفی این ناراحتی را رفع کنند. مثال کلاسیکی از این موضوع «توجیه کردن چیزی» است.
لئون فستینگر (Leon Festinger) روانشناس اجتماعی که در رابطه با استرس در افراد تحقیق میکرد و دنبال این بود که چرا افراد دچار استرس میشوند؟ نظریهای از ناهماهنگی شناختی با محوریت چگونگی تلاش افراد برای رسیدن به ثبات درونی ارائه داد. وی این موضوع را در کتابش با عنوان «نظریه ناهماهنگی شناختی» در سال 1957 توضیح داد. او معتقد بود که اطمینان حاصل کردن از باثباتی عقاید و رفتارها برای مردم نیازی درونی است.
استرس و ناهماهنگی شناختی
لئون به این نتیجه رسید که یکی از دلایل اصلی استرس به ناهماهنگی شناختی یا عدم تجانس شناختی بر میگردد. همانطور که گفته شد این پدیده اشاره دارد هر زمانی که دو ادراک متضاد نسبت به پدیدهای به شکل همزمان به وجود بیاید، بهگونهای که فرد نتواند یکی را به نفع دیگری کنار بگذارد، فرد نوعی استرس و تنش را تجربه میکند که این باعث میشود فرد آسیب ببیند و ناهماهنگی شناختی در او به وجود بیاید. در ناهماهنگی شناختی فردی که دچار این وضع میشود معمولاً انجام دهنده آن کار است. بروز ناهماهنگی شناختی بعد از اینکه ایجاد استرس میکند، بر روی رفتار فرد تأثیرگذار خواهد بود. شخصیتهای مختلف در برخورد با ناهماهنگی شناختی رفتارهای گوناگون و متفاوتی را از خودشان بروز میدهند، ممکن است برخی از شخصیتها آسیبپذیرتر باشند و برخی دیگر کمتر آسیب ببینند.