در اعماق اقیانوس، جایی که رمز و راز و شگفتیها در هم تنیده شدهاند، یکی از جذابترین موجودات زمین، یعنی دلفینها زندگی میکنند.
این موجودات دریاییِ باهوش، برای قرنها انسانها را با مهارتهای ارتباطی قابلتوجه، ارتباطات اجتماعی و رفتارهای مشارکتی مجذوب خود کردهاند.
حال تصور کنید که میتوان از تفکر دلفینی استفاده کرد و از دانشِ آن در روابط انسانی بهره برد. مفهوم تفکر دلفینی نشاندهندهٔ رویکردی نوآورانه برای درک و تقویت تعاملات ما با دیگران است و یکی از فرایندهای کسبوکار محسوب میشود.
با الهامگیری از پویاییهای اجتماعی پیچیدهٔ این موجودات باشکوه، میتوان اطلاعات و استراتژیهای ارزشمندی برای تقویت ارتباطات عمیقتر، همدلی و همکاری در جوامع انسانی به دست آورد.
در ادامه به بررسی ابعاد چندوجهی تفکر دلفینی و کاربردهای بالقوۀ آن در روابط انسانی خواهیم پرداخت.
دلفین نماد چیست؟
دلفینها علاوهبر زیبایی ذاتی و طبیعت دلربا، در فرهنگها و تمدنهای مختلف اهمیت نمادینی نیز پیدا کردهاند.
نمادِ دلفین دارای معنای عمیقی است که با اصول تفکر دلفینی در روابط انسانی هماهنگی دارد.
از دیرباز دلفین در جوامع مختلف، باهوش، خرد و هماهنگی در نظر گرفته شده است. حضور دلربای دلفین در اقیانوس، حس آرامش و ارتباط با دنیای طبیعی را تداعی میکند.
طبیعت بازیگوشِ دلفینها و توانایی آنها در جهتیابی در دریاها، مفاهیم شادی، آزادی و سازگاری را القا میکند.
علاوهبر این، دلفین نماد ارتباط و پیوستگی است. این موجودات بسیار اجتماعی به صداهای پیچیده، زبان بدن و پیوندهای مشترک متکی هستند.
نماد دلفین در حوزهٔ روابط انسانی، اهمیت ارتباط موثر، گوش دادنِ فعال و تقویت ارتباطات هماهنگ با دیگران را به ما یادآوری میکند.
همچنین دلفینها به خاطر رفتارهای نوعدوستانه و ظرفیتشان برای همدلی معروف هستند. دیده شده که آنها به کمک افراد آسیبدیده یا مضطرب میآیند و حس شفقت و مراقبت قابلتوجهی از خود نشان میدهند.
این جنبه از نمادِ دلفین بهعنوان یادآوری برای پرورش همدلی، درک و حمایت در تعاملات عمل میکند و به ما این امکان را میدهد تا پیوندهای عمیقتری ایجاد کنیم و جامعهای دلسوزتر بسازیم.
نماد دلفین دارای مفاهیم و عرفانی نیز است. در برخی نظامهای اعتقادی باستانی، دلفینها بهعنوان پیامرسان بین انسانها و قلمروی الهی شناخته میشوند که نشاندهندهٔ هدایت معنوی، محافظت و دگرگونی است.
این جنبهٔ نمادین، ما را تشویق میکند تا عمقِ درونی خود را کشف کنیم، رشد شخصی را در اولویت قرار دهیم و پتانسیل تغییرات مثبت را در روابطمان آزاد کنیم.
درسی که از استراتژی دلفینها میتوان آموخت
همۀ ما برای برقراری ارتباط با مشتری یا دیگران روشهای منحصربهفردی داریم.
به همین دلیل، تعداد بسیار زیادی روش ارتباطی وجود دارد؛ اما چگونه میتوان کلیدی را پیدا کرد تا روابط حرفهایمان را تسهیل کنیم یا اینکه چگونه میتوان به راهحلی دست یافت که برای همه اشخاص راضیکننده باشیم و ما را به تفاهم برساند؟
برای پاسخ به این سؤال همانند سایر حوزهها میتوان از قوانین طبیعت یاد گرفت. گفته میشود که اندازهٔ مغز دلفینها به بزرگی مغز انسان است.
این موضوع نشان میدهد که چرا دلفینها یکی از باهوشترین موجودات بهشمار میروند؛ کنجکاو، هوشیار، خلاق و با قدرت یادگیری بالا.
تفکر دلفینی چگونه خلق شد؟
چندین سال پیش محققان در سن دیگو 95 کوسه و پنج دلفین را در یک استخر بزرگ رها کردند و برای یک هفته آنها را به حال خود گذاشتند.
کوسهها که خود را در خطر تهدیدهای ناشناخته میدیدند و هیچگونه تمایزی قائل نمیشدند و به خود حمله میکردند.
پس از مدتی تنها چند کوسه و پنج دلفین در استخر باقی ماندند. حالا کوسهها نوک پیکان را به سمت دلفینها نشانه رفتند.
دلفینها که روابطی دوستانه و اجتماعی داشتند، قصد نداشتند آسیبی وارد کنند؛ اما کوسهها آنها را به دید دشمن میدیدند.
آنها با استفاده از تفکر دلفینی از استراتژیهای مختلفی استفاده کردند تا دوستیشان را نشان دهند؛ اما کوسهها به حملاتشان ادامه دادند. دلفینها با کمک هم کوسهها را محاصره کردند.
زمانی که یکی از کوسهها حمله میکرد، دلفینها از بینی پیازی و بالههایشان برای مقابله با حملات مهاجمان استفاده میکردند و با قاعدهای خاص به پهلوی کوسهها ضربه میزدند تا زمانی که آنها را به نوبت از پای در میآوردند.
این داستان در کتاب راهبرد دلفینی (The Strategy of Dolphin) به تفصیل آورده شده است.
جایگاه تفکر دلفینی در تفسیر روابط
نویسندگان کتاب راهبرد دلفینی کلید تسهیل روابط حرفهای را تنها در همکاری و انعطافپذیری میدانند. آنها معتقدند که بهطور کلی، انسانها را میشود همانند موجودات دریایی به ۳ دستهبندی تقسیم کرد: ماهیهای کپور، کوسهها و دلفینها.
دستهٔ اول ماهیهای کپور هستند که همیشه ماهیهای قربانیاند؛ زیرا مدام توسط دیگر ماهیها خورده میشوند.
در حیات اجتماعی بشر، برخی از انسانها نیز به همین شکل هستند، یعنی برخی از انسانها در زندگی خودشان نقش ماهی کپور را بازی میکنند.
آنها کموبیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خودشان شوند.
دسته دوم، کوسهماهیها هستند که روش «برنده–بازنده» را به کار میگیرند؛ یعنی برای اینکه من برنده شوم، تو باید بازنده باشی و این کار باید بدون هیچ تفاوتی انجام بگیرد.
برای کوسهماهی، هر نوع ماهی دشمن به حساب میآید و هر ماهی یک وعده غذایی بالقوه است.
شاید ما هم این نقش را بازی کرده باشیم یا حداقل در زندگی حرفهای یا شخصیمان با کوسههایی برخورد کرده باشیم.
دنیای سازمانها و دنیایی که ما در آن کار میکنیم، از دیرباز دنیای کوسهها تلقی میشده که گاه صحبت از کارکنانی میشود که برای رسیدن به مقامهای بالا، یکدیگر را از بین میبرند.
در دنیای پر رقابت امروز، حتی سازمانها گاهی اوقات موذیانه به سازمانهای دیگر حمله میکنند. بهطور خلاصه انسانهایی را میشود یافت که کموبیش در حال رقابت دائمی از نوع «برنده–بازنده» هستند.
دسته سوم، نوع دیگری از حیوانات دریایی یعنی دلفینها هستند. این پستاندار آبزی بزرگ، بهطور طبیعی بازیگوش و دارای روحیه همکاری است و در ارتباطات خود شیوهٔ «برنده–برنده» را برمیگزیند.
دلفین در دنیایی از وفور نعمت زندگی میکند، هیچ کمبودی ندارد و میخواهد که همهچیز را با همگان تقسیم کند.
اگر یک دلفین زخمی شود، 4 دلفین دیگر او را همراهی میکنند تا خودش را به گروه برساند. داستانهای زیادی نیز وجود دارد که در آن دلفینها جان انسانها را نجات دادهاند.
تاکید کتاب راهبرد دلفینی یا تفکر دلفینی این است که روحیه انعطافپذیری و همکاری دلفینی باید در تمام ادارات، سازمانها، مؤسسات و مدارس حتی خانوادهها تعمیم پیدا کند.
بر همین اساس، همهٔ ما در سطوح مختلف دلفینهایی بالقوه هستیم و برای پایان دادن به مسائل ناخوشایند از انعطافپذیری لازم برای تبدیلشدن به یک کوسه هم برخورداریم؛ اما این کار باعث نمیشود که دوباره به روحیه دلفینی خودمان بازنگردیم!
حالا بیایید چند دقیقه به خودتان فکر کنید. به نظرتان روحیه شما بیشتر شبیه کدام گروه است؟ کپورها، کوسهها یا دلفینها؟ واضح است که روحیه دلفینی روحیهای سازندهتر است و به رشد و توسعۀ شخصی و حتی کسبوکار کمک بسیاری میکند.
نتیجهگیری
در بررسی مفهوم تفکر دلفینی در روابط انسانی، به اعماق اقیانوس سفر میکنیم تا حکمت پشت این موجودات خارقالعاده را کشف کنیم.
دلفینها از مهارتهای ارتباطی پیچیدهشان گرفته تا ظرفیت همدلی و ساختارهای اجتماعی هماهنگشان، درسهای ارزشمندی را تقویت ارتباطات و درک عمیقتر در روابط به ما ارائه میدهند.
آیا میتوان تفکر دلفینی را در همه روابط اعمال کرد؟
بله؛ تفکر دلفینی را میتوان برای انواع مختلفی از روابط مانند روابط عاشقانه، دوستیها، خانوادگی و همکاریهای حرفهای بهکار برد.
اصول ارتباط موثر، همدلی و همزیستی همدلانه در تمامی تعاملات انسانی مرتبط و سودمند است.
تفکر دلفینی چگونه به حل تعارضات کمک میکند؟
تفکر دلفینی بر اهمیت گوشدادن فعال، درک دیدگاههای مختلف و یافتن زمینههای مشترک تاکید دارد.
با اتخاذ این اصول میتوان با همدلی به تعارضات پایان داد، به دنبال راههای سودمند، متقابل بود و محیطی از گفتگو و همکاریهای باز ایجاد کرد.