هدف از راه اندازی کسب و کار برای شما چیست؟ پول؟ شهرت؟ آزادی شخصی؟ ارضای نفس؟ درآمد بازنشستگی؟ ناتوانی در استخدام مجدد یا بازآموزی؟ راحت نبودن با سازمانهای بزرگتر؟ اگر کسی از شما بپرسد که چرا برای خودتان وارد تجارت میشوید، چه میگویید؟ آیا اهداف کسبوکار خود را تعیین کردهاید؟
اغلب کسبوکارهایی که در بازار فعالیت دارند از اهداف مشابه هم پیروی میکنند. شما برای چه هدفی این مطلب را مطالعه میکنید؟ بله شما احتمالاً برای دانستن نحوه شروع یک کسبوکار هدفمند و موفقیت در آن، مشغول مطالعه این مقاله هستید. این دقیقاً یکی از مهمترین اهداف و دلایلی است که یک کارآفرین کسبوکار خود را در راستای آن راهاندازی میکند و انتظار دارد که بهواسطه این کسبوکار یکی از خواستههای خود یعنی موفقیت را محقق سازد.
اهداف کسبوکار
وقتی بحثِ هدف از راهاندازی کسبوکار پیش میآید، بسیاری از افراد، تعیین اهداف بلندمدت بهعنوان اهداف کسبوکار خود را روشی برای نشاندادن انتظارات و خواستههای خود به شکل ملموس میدانند. ما در اینجا اهداف کسبوکار را به سه دسته کلی تقسیمبندی کردهایم. اهداف کسبوکار ممکن است از نوع اقتصادی یا مالی، شخصی و یا بازنشستگی باشند. در مورد هر یک از این موارد به تفصیل بحث خواهیم کرد.
همچنین باید به خاطر داشته باشید که اگرچه داشتن اهداف کسبوکار بلندمدت، مانند راهاندازی کسبوکار و کمک به رشد آن خوب است، اما باید اهداف کوتاهمدتی را نیز در رابطه با شکلگیری کسبوکار خود تعیین کنید. اهداف کسبوکار کوتاهمدت شما باید واقعبینانه و قابل دستیابی باشد. بعد از تعیین هدف از راهاندازی کسبوکار، باید مراحل شروع کار را طی کرد:
- انتخاب نام مناسب برای کسبوکار
- اخذ جواز کسب یا مجوز.
- پیدا کردن یک مشاور خوب برای بیزنسهای کوچک
- ایجاد حساب بانکی تجاری
از نظر روانی در ماههای پرهرجومرج اول کار، مهم است که بتوانید احساس کنید در حال پیشرفت هستید. اهداف کسبوکار کوتاهمدت میتوانند به شما در دستیابی به پیروزیهای کوچک اما حیاتی کمک کنند.
اهداف اقتصادی
هدف از راهاندازی کسبوکار ممکن است اقتصادی باشد. اهداف کسبوکار از نوع اقتصادی باعث موفقیت مالی میشوند. بدیهی است که شما میخواهید کسبوکارتان موفقیتآمیز باشد. چگونگی تعریف موفقیت به تعدادی از عوامل شخصی بستگی دارد. با فرض اینکه برای مدتی به عنوان نیروی کار مشغول بهکار بودهاید، میدانید که با درآمد فعلیتان چه نوع سبک زندگی را میتوانید تحمل کنید. اگر مانند اکثر مردم هستید، احتمالاً دوست دارید درآمد بیشتری کسب کنید. بسیاری از مردم تصور میکنند که خوداشتغالی راهی برای انجام آن است و هدف از راهاندازی کسبوکار برای آنها رسیدن به خوداشتغالی است.
گاهی اوقات، این فشارهای اقتصادی است که باعث میشود فرد به فکر راهاندازی یک کسبوکار جدید بیافتد، در این صورت فرد ممکن است هر کدام از دلایل زیر را به عنوان یکی از اهداف کسبوکار خود در نظر بگیرد:
افزایش درآمد: برخی افراد بر این باورند که کارکردن بهعنوان کارمند در یک محیط شرکتی پتانسیل درآمد آنها را محدود میکند و هدف از راهاندازی کسبوکار برای آنها بهدست آوردن پولی است که احساس میکنند سزاوار آن هستند.
جایگزینی درآمد: درآمد برخی از افراد کوچک شده است و باید درآمد ازدسترفته خود را جایگزین کنند و بهدنبال راههای درآمدی جدید باشند.
درآمد مکمل: تغییر شرایط خانوادگی ممکن است باعث شود که شما به منبع دوم درآمد نیاز داشته باشد که در این صورت کسبوکار به یک تجارت و بیزنس پارهوقت تبدیل میشود. هدف از راهاندازی کسبوکار در اینگونه مواقع رسیدن به یک درآمد مکمل است.
هنگام تعیین اهداف اقتصادی، بهیاد داشته باشید که بیشتر کسبوکارها فوراً برای مالک سود تولید نمیکنند. در مورد اینکه چقدر طول میکشد تا کسبوکار جدید شما به یک منبع درآمد ثابت و مطمئن تبدیل شود، واقعبین باشید. همچنین، برای تعیین مدت زمانی که میتوانید با کسبوکار جدید خود که با ضرر کار میکند، همچنان هزینهها را پوشش دهید و به کار ادامه دهید، واقعبین باشید.
اهداف شخصی
اهداف شخصی موفقیت را ارزشمند میکند. پول تمام داستان نیست، حداقل برای اکثر مردم رضایت خاصی در اینکه «کار را خودشان انجام دهند» وجود دارد که ممکن است سطح این رضایت قابلسنجش نباشد، اما مهم است. دلایل معمولی که افراد بهعنوان هدف از راهاندازی کسبوکار انتخاب میکنند عبارتند از:
آزادی: برخی از مردم دوست ندارند برای دیگران کار کنند و آزادی تصمیمگیری را میخواهند. هدف از راهاندازی کسبوکار، داشتن کسبوکار شخصی است، چرا که آن را راهی برای دستیابی به آزادی شخصی در سطوح مختلف میدانند.
تغییر شغل: اکثر افراد در طول زندگی خود چندین بار شغل یا حتی کسبوکار خود را تغییر میدهند. گاهی اوقات این کار را با انتخاب خود انجام میدهند. گاهی هم به دلایل مختلف برخی مشاغل موجود بهسادگی ناپدید میشوند. بنابراین هدف از راهاندازی کسبوکار برای این دسته از افراد تغییر شغل است.
رضایت شغلی: برخی افراد احساس میکنند در زمینهای گرفتار شدهاند که از آن لذت نمیبرند و میخواهند فرصتی برای کار در چیزی که به نظرشان جالبتر است، داشته باشند.
به رسمیت شناخت شدن: متخصص یا صاحب اختیار بودن در یک زمینه خاص برای بسیاری از افراد مهم است. آنها نمیخواهند فقط یک کسبوکار شروع کنند. بلکه هدف از راهاندازی کسبوکار برای آنها این است که میخواهند به دلیل کیفیت کار و تخصص خود شناخته شوند.
انعطافپذیری: برخی از افراد خواهان آزادی برای برآوردن نیازهای شخصی مانند کار در فضای باز، حفظ ساعات نامنظم، داشتن تعطیلات فصلی و غیره هستند.
مسئولیت: برخی از افراد در یک محیط شرکتی احساس گمشدن میکنند و هدف از راهاندازی کسبوکار برای آنها این است که میخواهند این شانس را داشته باشند که در زمینه انتخابی خود نقش بزرگتری ایفا کنند.
رشد حرفهای: برخی از افراد بر این باورند که ایدههای آنها نادیده گرفته میشود یا از وجود آنها در یک محیط شرکتی بهدرستی استفاده نمیشود، در این مورد، هدف از راهاندازی کسبوکار برای این دسته افراد این است که میخواهند فرصتی برای انجام کار به روش خود داشته باشند.
مزایا و امنیت: با توجه به اینکه شرکتها بهدنبال راههایی برای کنترل هزینهها هستند، مزایایی که به کارکنان ارائه میشود مانند گذشته زیاد نیست. بسیاری از مردم احساس میکنند که مزایای سنتی کار برای یک کارفرمای بزرگ از بین رفته است. برنامههای بازنشستگی مزایای کمتری دارند، برنامههای سلامت شرکتی هر ساله هزینه بیشتری برای کارکنان دارد، و امنیت شغلی کارگران شرکتی که زمانی از آن لذت میبردند، بسیار کاهش یافته است. بنابراین برای این دسته افراد هدف از راهاندازی کسبوکار رسیدن به مزایا و امنیت شغلی مدنظر است.
اهداف بازنشستگی
اهداف بازنشستگی از آینده شما محافظت میکنند. بیشتر مردم منتظر زمانی هستند که بتوانند بدون نیاز به کارکردن، استراحت کنند و از زندگی خود لذت ببرند. فرصت انجام کاری که میخواهید در زمانی که میخواهید، یک انگیزه قوی و همچنین یکی از اهداف کسبوکار است. مسلماً، برخی افراد به دلیل لذتبردن از کارکردن، بازنشستگی را انتخاب نمیکنند. در واقع، بسیاری از صاحبان مشاغل کوچک موفق تا دهه 70 و 80 زندگی خود کار میکنند. با این حال، اکثریت قریب به اتفاق مردم مشتاقانه منتظر بازنشستگی هستند. خیلیها تلاش میکنند تا بازنشستگی زودتر برایشان اتفاق بیافتد.
هر کسی که با یک برنامهریز مالی شخصی صحبت کرده است، میداند که بازنشستگی و زندگی راحت به پول زیادی نیاز دارد. بسیاری از مردم بر این باورند که اگر مسئول منبع درآمد خود باشند، میتوانند کار بهتری را انجام دهند تا اطمینان حاصل کنند که پول کافی برای بازنشستگی خواهند داشت. برای آنها هدف از راهاندازی کسبوکار تأمین هزینههای دوران بازنشستگی خود است.
علاوه بر این، یک کسب و کار کوچک موفق میتواند چیزی بیش از صرفهجویی درآمد ثابت برای آینده فراهم کند. قبل از بازنشستگی، ممکن است بتوانید کسبوکار پر رونق خود را در مقابل یک سود خوب بفروشید یا منافع مالکیت خود را به دیگران بفروشید، آنها هم زمانی که شما سهم سود خود را جمع آوری میکنید، کسبوکار را اداره میکنند.
چرا اهداف کسبوکار مهم هستند؟
اهداف کسبوکار مهم هستند زیرا آنها تقریباً بر هر کاری که شما انجام میدهید در حین برنامهریزی، شروع و اداره کسبوکارتان تأثیر میگذارند. اهداف کسبوکار نه تنها مقصدی هستند که کسبوکار شما به سمت آن حرکت میکند. بلکه همچنین خطوط سفیدی هستند که شما را در جاده نگه میدارند.
برای مثال، شما شغلی دارید که سالانه برای شما حقوق قابل توجهی به اندازه ۱00 میلیون تومان فراهم میآورد. شما از شغل خود متنفرید و آرزوی ترک آن را دارید. از طرفی شما ایدهای برای یک کسبوکار کوچک دارید که شامل خدماترسانی به یک بازار کوچک است، و هدف خود را تعیین میکنید که ظرف پنج سال بهعنوان متخصص در آن حوزه خاص شناخته شوید.
شما ایده خود را تجزیه و تحلیل میکنید و متوجه میشوید که در حالیکه هیچ کس دیگری به آن بازار خدمات نمیدهد، بازار کوچکی است و به احتمال زیاد حداقل در سه سال اول بیش از 70 میلیون تومان درآمد ندارید. اما همچنین متوجه میشوید که چون کسبوکار شما منحصربهفرد است و شانس شما برای تبدیل شدن به یک متخصص شناختهشده خوب است، پس از سه سال اول پتانسیل درآمد بسیار بیشتری خواهید داشت. علیرغم کاهش درآمد مورد انتظار برای سه سال، شما تصمیم میگیرید که ریسک های این کسبوکار ارزش آن را دارند و کسبوکار جدید را شروع خواهید کرد.
اهداف کسبوکار تقریباً در هر تصمیمی که در طول مسیر میگیرید، از نحوه ساختار کسبوکار شما، استخدام کارمندان گرفته تا نحوه فروش و بازاریابی محصول یا خدمات خود، نقش برجستهای دارند.
اکنون که ایدهای درباره اهداف کلی خود دارید، قدم بعدی این است که با کمّی کردن آنها، آن اهداف را ملموس کنید. بهعنوان مثال، فقط تعیین اینکه میخواهید حرفه خود را تغییر دهید یا اینکه میخواهید رئیس خود باشید کافی نیست. بلکه شما باید اهداف کسبوکار خاص خود را با کمی کردن آنها توسعه دهید.
دستورالعملهای تعیین هدف برای صاحبان کسبوکار
کمی کردن اهداف شما می تواند یک فرآیند طولانی باشد. قبل از اینکه برای تعیین اهداف خاص آماده شوید، باید اطلاعات بیشتری را جمع آوری کنید. در نهایت، احتمالاً میخواهید این اهداف را در قالب یک طرح تجاری در کنار هم قرار دهید.
اما قبل از اینکه به روند به دست آوردن این اطلاعات بپردازیم، اجازه دهید به برخی از دستورالعملهایی که باید هنگام تعیین کمیت اهداف خود رعایت کنید، نگاهی بیاندازیم.
- شما باید خاص باشید. اهداف کسبوکار را طوری تعیین کنید که بهراحتی قابل اندازهگیری باشند و در صورت امکان از اعداد به عنوان هدف استفاده کنید. برای مثال، ممکن است هدف خود را از فروش کالاها یا خدمات خود در تعداد معینی از شهرستانها یا استانها، داشتن تعداد معینی کارمند، یا رسیدن به سطح خاصی از فروش تعیین کنید. این اعداد را به بازههای زمانی مشخص (در عرض شش ماه، ظرف دو سال، ظرف 10 سال و غیره) گره بزنید.
- سعی کنید واقعبین باشید. داشتن انتظارات بالا عالی است، اما مطمئن شوید که اهداف کسبوکار معقول و بالقوهی قابل دستیابی را تعیین میکنید. اگر در حال افتتاح یک رستوران فست فود هستید، ادعای اینکه میخواهید ظرف شش ماه از مک دونالد بزرگتر شوید، واقعبینانه نیست.
- پشتکار زیادی داشته باشید. برای راهاندازی کسبوکار، شما میتوانید واقعبین باشید و همچنان هدفگذاری بالایی داشته باشید. اهدافی را تعیین نکنید که خیلی راحت بهدست میآیند. همچنین، حتماً برای خود اهداف کسبوکار کوتاه مدت و بلند مدت تعیین کنید. فرض کنید که پس از شش ماه در کسبوکار، به تمام اهداف خود برسید، بعد از آن چه؟ وقت و انرژیای که صرف کسبوکار میکنید را کم نفروشید – اگر میخواهید در عرض 20 سال از مک دونالد بزرگتر شوید، باید پشتکار داشته باشید و این هدف را دنبال کنید.
- بر سر اهدافی که تعیین کردهاید ثابت قدم باشید. مراقب تعیین ناخواسته اهداف متناقض باشید. بهعنوان مثال، ممکن است هدف رسیدن به رشد سریع به اندازهای که بتوانید سه کارمند در عرض دو سال داشته باشید با هدف کسب مقدار مشخصی از پول مغایر باشد، چون هزینهی اضافهکردن کارکنان، بهطور موقت درآمد شما را به زیر سطح مورد هدف کاهش میدهد. داشتن هر دو هدف اشکالی ندارد. فقط آگاه باشید که تضاد بالقوهای بین این دو هدف وجود دارد، بنابراین اولویتها را در بین اهداف خود تعیین کنید تا بدانید کدامیک برای شما مهمتر است.
سخن پایانی
برخی از افراد در تعیین اهداف کسبوکار مشکل دارند زیرا نمیدانند از کجا شروع کنند. اگر این مورد برای شما نیز صدق میکند، موارد و نکات گفته شده در مقاله را امتحان کنید. با هدفی شروع کنید که بهراحتی قابل اندازهگیری است. برای انجام محاسبات خود میتوانید با مقدار پولی که برای تأمین هزینههای اولیه زندگی خود نیاز دارید شروع کنید. تنها زمانی که آن نیاز را برآورده کردید، میتوانید به دنبال اهداف دیگر باشید. حالا شما میتوانید جواب روشنتری به این سوال بدهید که دقیقاً هدف از کسبوکار شما چیست؟