مدیریت کسبوکار، یکی از مفاهیم بنیادین در جهان اقتصاد است که تأثیر قابل ملاحظهای بر روند توسعه و پیشرفت شرکتها دارد. در دنیایی سرشار از رقابت و تغییرات پیوسته، مدیریت و هدایت کسبوکار نه تنها بقای سازمان را در بازار تضمین میکند، بلکه کمک میکند با موفقیت رشد و با چالشهای مختلف پیش رو، مقابله کند.
در این مقاله به بررسی اهمیت و نقش مدیریت موثر کسبوکار در موفقیت و بقای سازمان پرداختهایم اصول و تکنیکهای مدیریت بهینه کسبوکار را معرفی کردهایم. همچنین، راهکارها و استراتژیهایی را معرفی کردیم که سازمان بهمنظور موفقیت در دنیای پویای کسبوکار، میتواند اتخاذ کند. با ما همراه باشید.
مدیریت کسبوکار چیست؟
مدیریت کسبوکار، فرآیند برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل منابع و فعالیتهای یک شرکت یا سازمان بهمنظور دستیابی به اهداف خود است. مدیریت یک کسبوکار شامل جنبههای مختلفی از مدیریت تجاری است، از جمله مالی، حسابداری، منابع انسانی، بازاریابی، عملیات و لجستیک.
نقش یک مدیر کسبوکار به طور معمول شامل اتخاذ تصمیمات استراتژیک، تخصیص منابع و ایجاد سیاستهایی برای هدایت عملیات روزانه شرکت میشود. بنابراین او باید مهارتهایی عالی در زمینه رهبری، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای حل مسائل و توانایی اتخاذ تصمیمات صحیح داشته باشد.
اما این مهارتها کافی نیست، وی همچنین باید دانش مرتبط با صنعت را نیز، از جمله مفاهیم فنی و تجاری (مانند درک روندهای بازار و نیازهای مشتریان)، داشته باشد.
مفاهیم اساسی مدیریت کسبوکار
برای بررسی مراحل بعدی مدیریت کسبوکار، در ابتدا باید عناصر اساسی آن معرفی شوند. این عناصر عبارتند از:
· برنامهریزی: این مرحله به ایجاد اهداف کسبوکار، توسعه استراتژیها و ایجاد گامهای عملی برای دستیابی به اهداف در یک بازار رقابتی، میپردازد.
· استراتژی: هیچ کسبوکاری نمیتواند بدون استراتژی هوشمندانه بقای خود را تضمین کند؛ بنابراین این یکی از مهمترین موضوعات مدیریتی در کسبوکار است.
· سازماندهی: بخش قابل توجهی از فرآیند کسبوکار، تعریف نقش، مسئولیت، فرآیند و ساختارها در یک سازمان هستند.
· تجزیه و تحلیل: برای مدیریت موثر، باید به طور مداوم بر فرآیندهای کسبوکار نظارت و آنها را ارزیابی و کنترل کرد تا مصرف موثر منابع را تضمین کنید.
· عملیات: عنصر دیگری از کسبوکارهای مدرن، عملیات فناورانه است؛ این به بهینهسازی فرآیندهای مختلف کسبوکار و افزایش بهرهوری کمک میکند.
· رهبری: راهبری و هدایت کسبوکار یک وظیفه مهم در مدیریت است.
سیستم مدیریت کسبوکار چیست؟
بعضی از کسبوکارها به آسانی مدیریت میشوند، در حالی که دیگر کسبوکارها بسیار پیچیده هستند. معمولاً هرچه کسبوکاری بزرگتر شود و به بازارها و کشورهای دیگر گسترش یابد، مدیریت آن، چالش برانگیزتر میشود.
سیستم مدیریت کسبوکار به مجموعهای از ابزارها برای برنامهریزی و اجرای سیاستها و رویههای مختلف سازمان برای اجرای برنامه کسبوکار خود، اشاره دارد.
داشتن یک سیستم مدیریتی در کسبوکار پایه محکمی را برای اجرای موفق تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی کسبوکار بهمنظور دستیابی به اهداف سازمان، فراهم میکند.
بسته به ماهیت کسبوکار و پیچیدگی عملیات آن، شرکت ممکن است نیاز به مجموعهای متفاوت از ابزارها برای مدیریت استراتژیک کسبوکار خود داشته باشد.
داشتن سیستم مدیریتی کسبوکار مناسب، به مدیران امکان میدهد که اطلاعات دقیقتری در مورد وضعیت فعلی کسبوکار دریافت کنند، منابع را به بهترین شکل برای فعالیتهای مختلف تخصیص دهند و عملیات سازمان را بهتر کنترل کنند.
سیستمهای مدیریتی کسبوکار بهعلت گزارشهایی که در مورد استفاده از منابع شرکت، سودآوری و نیازها ارائه میدهد، مفید هستند. شما میتوانید گزارش خود را براساس منطقه، دپارتمان، بخش، واحد یا کل شرکت دریافت کنید.
سازمانهای بزرگ برای کمک به برنامهریزی فعالیتها، تخصیص منابع و اجرای فعالیتها، از سیستمها و ابزارهای مدیریت کسبوکار استفاده میکنند.
سیستمها و ابزارهای مدیریت کسبوکار
در بخش زیر برخی از سیستمها و پلتفرمهای برتر مدیریت موثر کسبوکار 2023 را معرفی میکنیم:
1. ProofHub
ProofHub برای پیگیری، ایجاد و مدیریت وظایف در کسبوکار استفاده میشود. این ابزار هر جنبه از پروژه شما را سازماندهی میکند. میتوان از آن برای سازماندهی جلسات تیمهای از راه دور و اختصاص وظایف جدید استفاده کرد.
پروفهاب گزارشهای سفارشی تولید میکند تا یک نمای کلی از پیشرفت پروژه را ارائه دهد. پروفهاب میتواند با چندین ابزار امنیتی متفاوت ادغام شود تا امنیت دادههای مصرفکنندگان را بهبود بخشد.
پروفهاب توسط سازمانهایی مانند ناسا و تاکو بل استفاده میشود. این ابزار به مدیران کسبوکار کمک میکند تا وظایف پروژهها را مدیریت کنند و مطمئن شوند که مهلت وظایف توسط تیمهای مختلف در سازمان، رعایت میشود.
2. Trello
Trello ابزار دیگری برای مدیریت کسبوکار، از انواع قالبها برای ارائه نمای شفاف از فعالیتهای شرکت استفاده میکند. میتوانید از آن برای زمانبندی جلسات، اختصاص وظایف و همکاری تیمها استفاده کنید. این ابزار دارای تخته، کارت و لیست برای سازماندهی اولویتهای شما است. ترلو به شما امکان مدیریت جریان کاری مشتریان را میدهد. بهعلاوه، به شما امکان میدهد تا با تیمهای خود محتوا تولید کنید.
3. ClickUp
کلیکآپ به شرکتهای کوچک و بزرگ کمک میکند تا تمام ابزارهای مهم خود را در یک مکان نگه دارند. این ابزار وظیفههای بزرگ را به وظایف کوچکتر تقسیم میکند. به سازمان کمک میکند تا وظایف، اسناد و پروژههای بزرگ را مدیریت کنند. میتوانید از آن برای ایجاد بودجه، لیست، فضا و پیگیری فعالیتها استفاده کنید. این ابزار به شما کمک میکند تا برنامهریزی و همکاری با تیمها را در مکانهای مختلف، انجام دهید.
4. JIRA
جیرا برای مدیریت کسبوکار در بخش پروژه و تجزیه و تحلیل استفاده میشود. قابلیت گزارشدهی آن به مدیران، امکان پیگیری پیشرفت پروژه و عملکرد تیم را میدهد. این ویژگی به مدیران امکان تجزیه و تحلیل زمینههایی که نیاز به بهبود دارند را میدهد. مدیران از طریق آمار جیرا، اقدامات مبتنی بر داده را انجام میدهند.
5. Monday.com
ماندی، به مدیران کمک میکند که اهداف خود را براساس نیازهای کسبوکار تنظیم کنند و نمایی کلی از زمان صرف شده در کسبوکار و برنامهها را ارائه میدهد. این ابزار میتواند با چندین ابزار مختلف برای بهبود تجربه کاربری، ادغام شود. این ابزار دارای اتوماسیون، داشبورد کاربری، قالبها و نمودارهای مختلف است.
6. Zegal
زِگال، بر مهلت انجام کارها در هر فاز قرارداد نظارت میکند. قبل از سررسید تاریخ مورد نظر، به شما هشدار میدهد. این یکی از بهترین ابزارها برای مدیریت روابط کاری و قراردادی سالم در کسبوکار است.
7. Pipedrive
پایپردرایو یکی دیگر از ابزارهای مفید مدیریت کسبوکار است که برای تیمهای فروش اطلاعات، این امکان را فراهم میکند که لیدهای مورد نظر خود را در یک مکان نگهداری کنند. این ابزار برای ایجاد تجربه موفق مشتری استفاده میشود. استفاده از این ابزار منجر به نرخ تبدیل بالا میشود.
8. Zoho One
زوهو وان، بهعنوان یک مخزن تکی برای تمام فعالیتهای کسبوکار شما استفاده میشود. این ابزار خدمات مشتری، فروش و بازاریابی شما را در یک مکان جمعآوری میکند. این ابزار فرآیندها، سیاستها و منابع انسانی شرکت شما را بهینهسازی میکند.
هدف زوهو وان، افزایش بهرهوری و تجربه مشتری در بخشهای مختلف است. با بهبود فعالیتهای فروش و بازاریابی، برند شما فروش خود را افزایش میدهد.
9. Mindbody Business
مایندبادی بیزنس، برای ایجاد برنامهها، رزرو جلسات و مدیریت کارمندان استفاده میشود. مایندبادی به اتوماسیون وظایف مدیریتی شما از جمله پرداختها و بازاریابی ایمیلی، کمک میکند.
11. Connecteam
کانکتیم برای افزایش بهرهوری عملیات روزانه در کسبوکار ساخته شده است. ارتباطات درونسازمانی را سادهتر میکند و مهارتهای حرفهای را بهبود میبخشد. این ابزار برای گزارشگیری از هزینههای نیروی کار، استفاده از زمان و برنامهریزی برای کارمندان مناسب است. این ابزار به مدیران نمای کلی از عملیات شرکت را ارائه میدهد.
اصول حیاتی در مدیریت کسبوکار
تعداد زیادی از اصول عالی مدیریت کسبوکار در طول سالها شناسایی و بررسی شدهاند. در زیر برخی از آن اصول اساسی را مشاهده میکنید:
1. ارتباطات موثر با ذینفعان
مدیریت عالی باید یک کانال ارتباطی واضح و موثر با کارمندان، سهامداران و مشتریان توسعه دهد. مدیران باید توانایی بیان انتظارات خود را داشته باشند، بازخورد ارائه دهند و امکان گفتوگو داشته باشند.
فرآیندهای خودکار میتوانند تضمین کنند که ارتباط با کارمندان و سهامداران واضح و سازگار باشد و هشدارها و اعلانهای خودکار میتوانند تضمین کنند که پیامها بهسرعت و بهطور مداوم ارسال شوند.
2. داشتن چشمانداز واضح و برنامه استراتژیک
داشتن دید واضح برای آینده شرکت و توسعه برنامه استراتژیک برای دستیابی به آن، رویکردی بسیار حیاتی است. مدیران باید بتوانند این رویکرد را به کارمندان منتقل کنند و آنها را به سمت کار کردن آگاهانه، ترغیب کنند. فرآیندهای کسبوکار و وظایف کارکنان باید با دید و استراتژی شرکت همخوانی داشته باشد.
3. همدلی و هوش هیجانی
مدیران موفق در مدیریت کسبوکار، با دیدگاهها و احساسات کارمندان خود، درک و همدلی دارند. آنها میتوانند با کارمندان روابط معناداری بسازند و به شیوه حمایتی و سازنده با آنها ارتباط برقرار کنند.
معمولاً کمبود زمان برای مدیریت شرکت، مانع از ایجاد این روابط میشود. به طور طبیعی، حذف کاغذ، کاهش موضوعات ایمیلی تکراری و بیپایان و جایگزینی وظایف تکراری با فرآیندهای خودکار، به بازیابی زمان مورد نیاز برای داشتن مکالمات معناداری که اعتماد و روابط را بسازند، کمک میکند.
4. نظارت دقیق بر عملکرد کارکنان
آگاه بودن بر عملکرد خود و نظارت دقیق بر عملکرد کارمندان، جنبههای کلیدی هستند که امتیاز بالایی را برای کسبوکارهای موفق فراهم میکنند. به این ترتیب، مدیران عالی اعتبار و اعتماد را تولید میکنند، انتظارات روشنی را تعیین کرده و بازخوردهای مشخصی در مورد عملکرد ارائه میدهند. فرآیندهای کسبوکار خودکار میتوانند KPIها را تعیین کنند تا پیگیری عملکرد و امتیازدهی به کارمندان برای سازمان، آسانتر شود.
5. رشد و یادگیری
مدیران کسبوکار زمان قابل توجهی را به یادگیری و رشد اختصاص میدهند. متوقف شدن به معنای عقبنشینی است. رهبران عالی این را میدانند و به دنبال کسب دانش و مهارتهای جدید برای خود و تیمهایشان هستند. بهینهسازی جریان کاری، ارزیابی کارمندان و فرآیندهای مرتبط با درخواست، تأیید و ارزیابی سرمایهگذاریهای آموزشی را آسانتر میکند.
6. نوآوری و خلاقیت
نوآوری و خلاقیت در مدیریت کسبوکار اصولی غیرقابل جایگزین هستند، زیرا برای حل مسائل پیچیده یا شرایط غیرمنتظره ضرورت دارند. بهترین رهبران برای دستیابی به اهداف بزرگ ریسک میکنند و در طول راه، با مسائل چالشبرانگیزی روبرو میشوند که راهحل واضحی برای آن وجود ندارد.
در این موارد، ظرفیت تیم برای نوآوری و خلاقیت عوامل کلیدی موفقیت هستند. نتایج خوبی از طریق بهینهسازی فرآیندها برای مدیریت ایدهها، پیگیری تحول آنها تا تبدیل شدن به راه حلی قابل اجرا و موثر دیده شده است.
7. کار تیمی
همه ما اهمیت کار تیمی و همکاری را میدانیم، اما رهبران کسبوکار این را ممکن میکنند. آنها محیط کاری را ایجاد میکنند که در آن اعتماد، اهداف مشترک، پاداشهای تیمی (به علاوه پاداشهای فردی) و بازخورد دقیق و بهموقع برای اصلاح هر چیزی که نیاز به بهبود دارد، وجود دارد. در ذات فرآیندهای کسبوکار، همکاری وجود دارد. به اعضای مختلف سازمان وظیفهای اختصاص داده میشود تا سازمان به یکی از اهداف کسبوکار برسد.
8. انعطافپذیری و سازگاری
ویژگی آخر برای تأکید انعطافپذیری و سازگاری است. انعطافپذیری از اصول حیاتی مدیریت کسبوکار است و به مدیران امکان مقابله با چالشها و برخاستن دوباره در مقابل شکست تا دستیابی به موفقیت را فراهم میکند.
اما برای اینکه انعطافپذیری کار کند، مدیر باید انعطاف بسیاری داشته باشد تا با وضعیتهای غیرمنتظره و متغییر سازگار باشد. رهبران معمولاً مجبورند در شرایط نامعلوم و پیچیده با اطلاعات بسیار کم تصمیم بگیرند.
اما رهبران عالی انعطافپذیر و چابک هستند تا موقعیت خود را در صورت نادرست بودن تغییر دهند و به سرعت سازگاری پیدا کنند.
بهطورکلی، مدیریت مطلوب کسبوکار نیاز به ترکیب مهارتها، ویژگیها و روشهایی دارد که به مدیران امکان میدهد به طور موثر رهبری کنند، روابط قوی بسازند و به اهداف خود دست یابند.
فرآیندهای خودکار میتوانند باعث بهبود ارتباطات، هماهنگی وظایف با اهداف استراتژیک، افزایش پذیرش مسئولیت، ترویج نوآوری و ساخت تیم شوند. مدیران میتوانند با بهینهسازی وظایف تکراری و فرآیندهای اداری به تمرکز بیشتری روی برنامهریزی استراتژیک، راهنمایی کارمندان و دستیابی به نتایج بپردازند.
انواع مدیریت کسبوکار
اگرچه انواع مختلفی از مدیریت کسبوکار وجود دارند؛ اما در زیر به برخی از مهمترین آنها اشاره شده است:
1. مدیریت مالی
مدیریت مالی فرآیندی است که به برنامهریزی و کنترل دقیق منابع مالی یک سازمان میپردازد. این عملیات شامل برنامهریزی، تحلیل، و انجام تصمیمات مالی است که به اهداف و استراتژیهای سازمان کمک میکند.
مدیریت مالی شامل مسائلی چون مدیریت درآمدها و هزینهها، تأمین منابع مالی، تخصیص بودجه، و ارزیابی عملکرد مالی میشود.
مدیریت مالی به دنبال ایجاد تعادل بین سود و ریسک برای اطمینان از سود برای کسبوکار است. در مدیریت مالی نیاز است که مدیران کسبوکار برنامهریزی، هدایت و هماهنگی را با جنبههای مالی مانند سرمایهگذاری، بانکداری، بیمه و جنبههای مالی دیگر کسبوکار انجام دهند.
2. مدیریت منابع انسانی (HR)
مدیریت منابع انسانی (HR) بخشی از مدیریت کسبوکار است که فرآیندهای متنوعی از جمله جذب و انتخاب نیروهای انسانی، آموزش و توسعه مهارتها، ارزیابی عملکرد، مدیریت پاداش و ترقی، و مدیریت روابط کاری را در برمیگیرد. این مسئولیت تنها به بخش HR واگذار نشده است، بلکه مدیران هر بخش برای این موارد مسئولیت دارند زیرا تأثیر بزرگی بر رشد آینده سازمان دارد.
این نوع مدیریت بر اساس فهم عمیق از نیازها و توانمندیهای نیروی انسانی، استراتژیهای مدیریتی را ایجاد و پیادهسازی میکند تا به تحقق اهداف کسب و کار کمک کند.
3. مدیریت عملیات
مدیریت عملیات به تنظیم و کنترل فرآیندهای عملیاتی و تولیدی یک سازمان میپردازد. این حوزه مسئولیتهایی مانند بهینهسازی عملیات، کاهش هدررفتها، افزایش بهرهوری، مدیریت موجودی، و تضمین کیفیت را برعهده دارد.
مدیریت عملیات تلاش میکند تا با بهرهگیری از اصول و تکنیکهای مدرن، عملکرد سازمان را بهبود دهد و همچنین به تأمین محصولات و خدمات بهموقع و با کیفیت به مشتریان کمک کند.
در مدیریت عملیات نیاز است مدیران در مدیریت کسبوکار اطمینان حاصل کنند که همه بخشهای سازمان به طور کارآمد عمل میکنند. به این منظور، آنها باید با بخشهای مختلف تعامل داشته باشند و بهترین استراتژیها و فرآیندهای کسبوکار را تدوین کنند. تیمهای عملیات باید از تأمین، توسعه و استفاده مناسب از منابع مورد نیاز کسبوکار اطمینان حاصل کنند.
4. مدیریت بازاریابی
مدیریت بازاریابی به تحلیل، برنامهریزی، و اجرای استراتژیها و فعالیتهایی که با هدف جذب مشتریان، تبلیغ محصولات یا خدمات و ایجاد ارتباط موثر با مشتریان انجام میشود، اشاره دارد.
این زمینه مسئولیتهایی نظیر تعیین بازار هدف، تحقیقات بازار، تدوین استراتژیهای تبلیغاتی و فروش، مدیریت برند، و ایجاد روابط مشتری و شرکت را در بر دارد. مدیریت بازاریابی به سازمانها کمک میکند تا محصولات و خدمات خود را بازاریابی کرده و نیازها و ترجیحات مشتریان را بهبود بخشند تا در مسیر پیشرفت و توسعه موفقیتآمیز حرکت کنند.
مدیریت بازاریابی در نظر میگیرد که به کاربرد عملی منابع بازاریابی کسبوکار توجه کند. در اینجا چهار حوزه اصلی در مدیریت بازاریابی وجود دارد: تجزیه و تحلیل شرکت، همکار، مشتری و رقیب. مدیریت برند، استراتژی بازاریابی و قیمتگذاری نیز سه مؤلفه اصلی مدیریت بازاریابی موثر هستند.
5. مدیریت استراتژیک
موفقیت هر کسبوکار به استراتژیهای بازاریابی، مالی و عملیاتی آن وابسته است. اینجا مدیریت استراتژیک به تصمیمگیریهای استراتژیک برای رهبری یک سازمان اشاره دارد. این نوع مدیریت کسبوکار براساس سوالاتی مانند «کسبوکار به کجا میخواهد برسد و چگونه میتواند به آنجا برسد؟» تکیه میکند.
مدیریت استراتژیک، به توصیف فرآیند برنامهریزی، تدوین و اجرای استراتژیها و اهداف بلندمدت یک سازمان میپردازد. این رویکرد مدیریتی به سازمانها کمک میکند تا با توجه به محیط داخلی و خارجی خود، بهبودهای مستمری را در راهبردها و عملکردهای خود اعمال کنند و به بهرهوری بالاتری دست یابند.
مدیریت استراتژیک شامل تحلیل دقیق بازار، تعیین نقاط قوت و ضعف سازمان، ارائه راهکارهای تاکتیکی، و نظارت مداوم بر عملکرد به منظور تحقق اهداف استراتژیک است. این رویکرد اساسی برای دستیابی به پایداری و رشد در دنیای پیچیده و تغییرات پرسرعت کسبوکارها محسوب میشود.
6. مدیریت فروش
مدیریت فروش از دیگر زیرشاخههای مدیریت کسبوکار، شامل نظارت و رهبری بر تیمهای فروش است. این مدیریت فرآیندی است که به تخصیص و کنترل منابع و استراتژیها به منظور افزایش فروش و ارتقاء عملکرد بازاریابی و فروش در یک سازمان میپردازد.
این حوزه شامل برنامهریزی استراتژیهای بازاریابی، مدیریت تیم فروش، تحلیل دادههای بازار، ایجاد رویکردهای نوآورانه برای جلب مشتریان و بهبود روابط با مشتریان است. مدیریت فروش نه تنها به افزایش درآمدها کمک میکند، بلکه ارتقاء تعامل با مشتریان و ایجاد وفاداری آنها نیز در اولویت قرار میگیرد.
7. مدیریت تولید
مدیریت تولید تصمیمگیریهای مربوط به تولید محصولات یا خدمات را دربرمیگیرد. تکنیکهای مدیریت تولید در صنایع تولید و خدماتی مورد استفاده قرار میگیرند. این نوع مدیریت کسبوکار در مورد تبدیل مواد خام به محصول یا خدمت پایانی است و بهعنوان یک مسئولیت مهم مدیریت تولید شناخته میشود.
یکی از تمرکزهای اصلی تیم مدیریت تولید کسبوکار اطمینان از این است که تولید بهطور کارآمد صورت گیرد و این شامل کنترل موجودی و آموزش کارکنان نیز میشود. کنترل موجودی از مهمترین مسئولیتهای مدیران محصول است و شامل ردیابی تمام مولفههای تولید مانند مواد مورد نیاز و کالاهای تولیدی است.
یکی از نکات مهم دیگر مدیریت تولید کسبوکار، تحقیق و توسعه (R&D) هم در مورد فرآیند تولید و هم در مورد خود محصول است. کسبوکارهایی که میخواهند گسترش یابند، هزینهها را کاهش دهند و محصولات بهتر و جدیدتری توسعه دهند، باید بهعنوان بخشی از مدیریت، روی محصولات خود تحقیق و توسعه انجام دهند.
8. مدیریت IT
مدیریت فناوری اطلاعات (IT) به عنوان یک زیرشاخه از مدیریت کسبوکار، به برنامهریزی، کنترل و استفاده از منابع فناوری اطلاعات و ارتباطات در سازمانها میپردازد.
این حوزه برای تضمین کارایی و کارآمدی عملیات سازمانی، تأمین امنیت اطلاعات، ایجاد راهکارهای نوآورانه، و همچنین ارتقاء ارتباطات داخلی و خارجی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
مدیریت IT در دنیای امروزی با پیچیدگیهای فنی و رشد روزافزون فناوری مواجه است و از آنجایی که فناوری اطلاعات قلب عملکرد سازمان را تشکیل میدهد، نقش بسیار حیاتی در تحقق اهداف کسب و کار دارد.
9. مدیریت خدمات
مدیریت خدمات نیز نقش مهمی در تأمین رضایت مشتریان و ایجاد ارزش افزوده در سازمان دارد. این عرصه تخصصی متمرکز بر ارائه و اداره خدمات به مشتریان فعلی و مشتریان بالقوه است.
مدیر خدمات، استراتژیهای بهینه برای بهبود کیفیت خدمات، بهبود عملکرد، و افزایش رضایت مشتریان تدوین میکند. همچنین، مدیریت خدمات به بهرهگیری از منابع انسانی و فناوری جدید به منظور ارتقاء کارایی و اثربخشی عملیات خدماتی میپردازد. این رویکرد توسعهیافته، به سازمانها کمک میکند تا رقابتیتر باشند و در بازار شهرت و اعتبار داشته باشند.
مزایای مدیریت موثر کسبوکار
بهترین نشانگر سلامتی مدیریت کسبوکار، آمار و اعداد آن است. تنها مدیریت اصولی میتواند سلامت یک سازمان را بهبود بخشد. اگر یک کسبوکار به صورت موثر مدیریت شود، علائم زیر را مشاهده میکنید:
1. بهبود عملکرد مالی: مدیریت موثر به شما اجازه میدهد تا سیاستهای مالی را برای کنترل هزینهها، افزایش درآمد و افزایش سودآوری برنامهریزی و اجرا کنید.
2. افزایش بهرهوری: برای مدیریت موثر، تمام فرآیندهای تجاری بهینهسازی و شفاف شده و این امر محیط کاری مثبتی ایجاد و به بهرهوریِ کلی کمک میکند.
3. افزایش رضایت مشتری: بخش جداییناپذیری از مدیریت، ایجاد و اجرای سیاستها و فرآیندهایی برای افزایش رضایت مشتری و بهبود نرخ انتقال مشتری است.
4. افزایش مشارکت کارکنان: چون مدیریت همچنین بر تقویت ارتباطات محیط کاری و ترویج محیط همکاری تمرکز دارد، به شرکتها در حفظ استعدادها کمک میکند.
5. مدیریت بهتر ریسک: مدیریت موثر امکان اجرای فرآیندهایی را برای شناسایی و کاهش ریسکهای پتانسیلی فراهم میکند.
سبکهای مختلف مدیریت کسبوکار
بالاتر درباره مدیریت صحبت کردیم. اکنون زمان آن است که درباره انواع مختلف مدیریت کسبوکار صحبت کنیم. سبک مناسب مدیریت برای موقعیتی خاص بستگی به عوامل مختلفی دارد، از جمله فرهنگ سازمانی، ماهیت کار انجام شده و نیازها و ترجیحات فردی کارمندان. اطلاع از این موارد بخش مهمی از درک مدیریت اصولی کسبوکار است.
در زیر هشت سبک مدیریتی در کسبوکار آورده شدهاند که یک مدیر کسبوکار میتواند با یکی یا ترکیبی از آنها تطابق یابد:
1. سبک مدیریت دموکراتیک (Democratic)
سبک مدیریت دموکراتیک به ایجاد اعتماد و درک متقابل بین کارکنان سازمان و مدیریت ارشد کمک میکند. رهبران معمولاً قبل از اتخاذ تصمیمات کسبوکار، نظرات کارکنان را جویا میشوند. مدیران کسبوکاری که از این سبک مدیریت پیروی میکنند، به آزمایش ایدههای جدید علاقه دارند.
مدیر، کارمندان را در فرآیند تصمیمگیری دخیل میکند و از ارتباط و بازخورد حمایت میکند. این سبک از مدیریت کسبوکار به ساخت تیمهای مستحکم کمک میکند و احساس تعلق را در میان کارمندان ترویج میکند.
2. سبک مدیریت سهلگیرانه (Laissez-faire)
مدیران کسبوکاری که به سبک مدیریت سهلگیرانه علاقه دارند، به میکرو منیجمنت (مدیریت ذرهبینی) کارکنان اعتقاد ندارند.
هنگامی که وظیفهای به کارکنان محول شد، در انجام آن آزادی کامل دارند. زمانی که با تیمی از حرفهایهای باتجربه سروکار دارید، این بهترین سبک مدیریت است.
مدیر کمترین دخالت ممکن را میکند و به کارمندان اجازه میدهد تا تصمیمات خود را بگیرند. این سبک در شرایطی مفید است که کارمندان بسیار ماهر و باانگیزه باشند.
با اینحال، گاهی ممکن است کارکنان نیاز به راهنمایی بیشتری داشته باشند. برخی مدیران ترکیبی از سبکهای سهلگیرانه و دموکراتیک را در سازمان خود پیاده میکنند.
3. سبک مدیریت استبدادی (Autocratic)
مدیران کسبوکار استبدادی به تمرکز بر نتایج و کارایی اعضای تیم اعتقاد دارند. آنها بهصورت ریزکنترلی بر کارکنان نظارت میکنند تا همگی به سیاستهای سازمان، پایبند باشند.
این سبک مدیریت زمانی که کارکنان تازهکار باشند و به دستورات واضح در مورد وظایف، نیاز داشته باشند، کمک میکند.
در این سبک از مدیریت کسبوکار، مدیر تمام تصمیمات را میگیرد و بر سازمان کنترل کامل دارد. این سبک شاید در شرایطی که به تصمیمگیری سریع نیاز است، مناسب باشد. با اینحال، احتمال زیادی وجود دارد که ابتکار و نوآوری را مهار کند.
4. سبک مدیریت همکارانه (Collaborative)
سبک مدیریت همکارانه نیازمند هماهنگی میان مدیران، ناظران و کارکنان برای دستیابی به یک هدف مشترک است.
در این سبک مدیریت، همه کارکنان از بخشهای مختلف با همکاری هم کار میکنند تا اطمینان حاصل شود که سازمان به اهداف خود در کسبوکار دست مییابد.
مدیر بر تأمین نیازهای کارمندان و کمک به آنها برای دستیابی به اهدافشان تمرکز دارد. این سبک میتواند به ساخت تیمهای قوی و ترویج احساس وفاداری و تعهد موثر باشد، اما نیاز به درجه بالایی از همدلی و هوش هیجانی دارد.
5. سبک مدیریت مربیگری (Coaching)
سبک مدیریتی مربیگری به معنای رهبری و مدیریتی است که بر ارتقاء و توسعه مهارتها و عملکرد افراد تیم تمرکز دارد. در این سبک مدیریتی، مدیر بهعنوان مربی برای اعضای تیم عمل میکند و از توانمندیهایشان در راستای دستیابی به اهداف سازمانی، بهره میبرد. این سبک مدیریتی بر تشویق انگیزه و خودآگاهی افراد تأکید دارد و به آنها کمک میکند تا بهترین نتایج را به دست آورند.
این سبک از مدیریت کسبوکار به مدیران کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف هر عضو تیم را شناسایی کنند. این سبک به کمک افراد تیم میآید تا فراتر از محدودیتهای خود عمل کنند و شانس رشد خود را افزایش دهند.
6. سبک مدیریت تحول گرا (Transformational)
مدیر در سبک مدیریتی تحولگرا نه تنها بر تغییرات فعلی سازمان نظارت میکند، بلکه همچنین به حفظ انگیزه کارکنان که ممکن است در این زمانها کاهش یابد، نیز کمک میکند.
مدیر کارمندان را تشویق میکند و به آنها برای دستیابی به پتانسیل کاملشان انگیزه میدهد. این سبک میتواند در گسترش خلاقیت و نوآوری موثر باشد، اما نیاز به درجه بالایی از هوش هیجانی و مهارتهای ارتباطی دارد.
7. سبک مدیریت بروکراتیک (Bureaucratic)
سبک مدیریتی بروکراتیک معمولاً به سازمانها یا اداراتی اشاره دارد که ساختار و فرآیندهای پیچیده و مبتنی بر قوانین و مقررات دارند. در این سبک، تصمیمات بر اساس قوانین و مقررات گرفته میشوند و افراد باید به دقت قوانین را اجرا کنند.
سبک بروکراتیک نیازمند تخصیص وظایف به کارکنان در سلسله مراتب مشخصی است. در این سبک مدیریت، تمرکز بر قوانین و رویهها به جای همکاری است.
این سبک مدیریت کسبوکار در صنایعی با مقررات سنگین موفق است، اما در صنایع خلاق موفقیتآمیز نیست. بنابراین معمولاً سبک بروکراتیک در سازمانهای دولتی، بانکها و سازمانهای بسیار بزرگ اجرا میشود.
8. سبک مدیریت معاملهای (Transactional)
سبک مدیریتی معاملهای به سبکی اشاره دارد که مدیران برای ایجاد انگیزه و کنترل در تیمها و سازمان از مکانیسمها و معاملات مشخصی استفاده میکنند. در این سبک، تعهد و انگیزه اعضای تیم از طریق جوایز مالی، ترفیع جایگاه شغلی و تشویقیهای حقوقی، معین میشود.
مدیران در این سبک تلاش میکنند تا تعهد و تطابق اعضای تیم را با استانداردها و اهداف سازمانی، تضمین کنند. این سبک معمولاً در محیطهایی با ساختار سازمانی سنتی و وظایف روزمره مشخص به کار گرفته میشود.
مدیرانی که سبک مدیریت تراکنشی را دنبال میکنند به بهبود عملکرد کارکنان از طریق پاداشها و انگیزهها اعتقاد دارند.
این سبک مدیریت کسبوکار ممکن است در دستیابی به اهداف کوتاهمدت موثر باشد، اما ممکن است در ساخت تیمهای قوی و شکوفایی سازمان در بلندمدت کارساز نباشد.
انتخاب سبک مدیریت موثر سازمان، وابسته به دو عنصر کلیدی است؛ اول، به نیازها و اهداف خاص سازمان و دوم، به نقاط قوت و ضعف مدیران و کارمندان بستگی دارد. برخی از مدیران ماهر میتوانند سبک مدیریت خود را متناسب با نیازهای سازمان و کارمندان تطبیق دهند، اما این اتفاق در سازمانها چندان رایج نیست.
مواردی که نام برده شد، پرکاربردترین سبکهای مدیریت هستند؛ برای اطلاع از انواع کامل سبکهای مدیریتی، میتوانید این مقاله از Valamis را مطالعه کنید.
تاکتیکهای رایج در مدیریت کسبوکار
راهکارهای تاکتیکی فقط در بخش تصمیمگیری مطرح میشوند و باید براساس زمانبندی موجود در سند استراتژی مدیریتی کسبوکار اجرا شوند.
تاکتیکهای مدیریت کسبوکار بهعنوان فعالیتهایی تعریف میشوند که از استانداردهای کسبوکار مشخص در در سیاستهای شرکت، پیروی میکنند. این فعالیتها وظیفه اجرای برنامههای کسبوکار را دارند تا بتوانند به اهداف اولویتبندی شده دست پیدا کنند.
بسیاری از تاکتیکها میتوانند به تناسب اهداف و چالشهای خاص سازمان، در مدیریت شرکت استفاده شوند. در زیر برخی از تاکتیکهای رایج را در مدیریت بهینه کسبوکار مشاهده میکنید:
1. ایجاد سیستم پاداشدهی
برخی از مدیران کسبوکار احساس میکنند برقراری ارتباط یا تعریف کردن از اعضای تیم، از اعتبار آنها میکاهد، اما این تفکر اشتباه است.
هیچ چیز نمیتواند جایگزین انگیزهای شود که کارمند پس از دریافت بازخورد عملکرد عالی خود احساس میکند. پاداش دادن به کارکنانی که به رشد کسبوکار کمک میکنند، تأثیر مثبتی بر دیگر کارکنان نیز دارد.
تشویق نوآوری و خلاقیت شامل ایجاد فرهنگی است که از ایدهها و دیدگاههای جدید حمایت میکند و منابعی را برای پروژهها و اقدامات نوآورانه تخصیص میدهد.
2. اعتماد به فناوری
مدیران در حوزه مدیریت کسبوکار باید در تطابق با فناوریهای جدید کوشا و سریع باشند. این ویژگی، به مشتریان و همچنین کارکنان شرکت نشان میدهد که مدیریت سازمان باهوش، حرفهای و قابل اعتماد است.
مدیران کسبوکار باید اطمینان حاصل کنند که مشتریان بتوانند از هر کجا و در هر زمان با سازمان، ارتباط برقرار کنند.
اگر یک کسبوکار بخواهد از رقبای خود پیشی گیرد، مدیران آن باید با آخرین فناوریهای صنعت همگام شوند.
3. توسعه برنامه استراتژیک
توسعه برنامه استراتژیک فرآیندی است که به کمک تحلیل دقیق محیط سازمان، مدیریت کسبوکار و منابع داخلی، میتواند اهداف بلندمدت و راهبردهای مطابق با آن را تعیین و برای اجرای آنها برنامهریزی کند.
این فرآیند شامل ایجاد دیدگاهی دقیق از آینده، تعیین اولویتها و تعیین راههای بهبود عملکرد و رشد است. توسعه برنامه استراتژیک باعث ایجاد هماهنگی در سازمان میشود و بر اساس اطلاعات و دادههای دقیق فرآیند تصمیمگیری انجام میشود؛ این ویژگی به سازمان امکان میدهد که در بازار رقابت و در مسیر موفقیت حرکت کند.
4. شناسایی و مدیریت ریسک
شناسایی و مدیریت ریسک شامل تشخیص، ارزیابی و کاهش تأثیرات ریسک بر عملکرد و پروژههای یک کسبوکار است. مدیریت کسبوکار میتواند با شناسایی ریسکهای بالقوه، برنامههای مناسبی را برای کاهش احتمال و تأثیر آنها تدوین کند.
این تاکتیک میتواند به کسب و کار کمک کند تا احتمال دستیابی به اهداف و پایداری و موفقیت در معاملات و پروژههای سازمان، افزایش داشته باشد.
5. بازاریابی دیجیتال
بازاریابی دیجیتال به کمک فناوریهای اینترنتی و پلتفرمهای مختلفی مانند وبسایتها، رسانههای اجتماعی، ایمیل مارکتینگ و سایر ابزارهای آنلاین، به تبلیغات، ارتباط با مشتریان و افزایش شناخت برند کمک میکند.
بازاریابی دیجیتال امکان دسترسی به مخاطبان را بهصورت گسترده و هدفمند فراهم میکند و این امکان را به کسبوکارها میدهد تا بازاریابی موثرتری را انجام دهند و بازدهی بالاتری از فعالیتهای تبلیغاتی خود بدست آورند.
تفاوت میان کارآفرینی و مدیریت کسبوکار
کارآفرینی و مدیریت کسبوکار دو مفهوم مهم در حوزه کسبوکار هستند، اما تفاوتهای مهمی در ماهیت و وظایف آنها وجود دارد. در ادامه به تفاوتهای اصلی میان این دو مفهوم، اشاره خواهیم کرد:
1. ماهیت و طبیعت
– کارآفرینی: کارآفرینی به ایجاد و توسعه ایدهها و پروژههای جدید و نوآورانه میپردازد. کارآفرینان با ابتکار و خلاقیت، فرصتهای جدید در بازار را تشخیص میدهند و تلاش میکنند تا این فرصتها را به واقعیت تبدیل کنند. آنها با نوآوری باعث پیشرفت کسبوکار میشوند و ممکن است از این فرصتها بهمنظور راهاندازی کسبوکارهای جدید بهرهبرداری کنند.
– مدیریت: مدیریت و هدایت کسبوکار با راهبری و اجرای کسبوکار ارتباط دارد. مدیران کسبوکار وظیفه مدیریت عملیات روزمره کسبوکار را بر عهده دارند و به تضمین بهرهوری، کاهش هزینهها، مدیریت منابع انسانی و مالی، برنامهریزی استراتژیک و انجام وظایف مدیریتی دیگر میپردازند. آنها سعی دارند عملکرد کارکنان را بهبود بخشند و فرآیندهای کسبوکار فعلی را بهینهسازی کنند.
2. زمان
– کارآفرینی: کارآفرینی ممکن است نیاز به زمان کمتری برای شروع کسبوکار داشته باشد. کارآفرینان معمولاً با سرعت بالا به اجرای ایدههای خود میپردازند و تلاش میکنند به سرعت به بازار وارد شوند.
– مدیریت: مدیریت کسبوکار نیاز به پایداری و ثبات دارد و ممکن است سالها در یک سازمان یا کسبوکار مشغول به کار باشد. مدیران کسبوکار به تدریج نقش خود را در کسبوکار پیدا میکنند و به مرور زمان مهارتهای مدیریتی خود را ارتقاء میدهند.
3. ریسک
– کارآفرینی: کارآفرینان معمولاً با ریسکهای بالاتری مواجه هستند. آنها ایدههای جدید را توسعه میدهند و وارد بازارهای ناشناخته میشوند. ریسک در کارآفرینی بالاتر و احتمال موفقیت در بسیاری از موارد، کمتر است.
– مدیریت: مدیران در مدیریت موثر کسبوکار بهعنوان مدیران عملیاتی معمولاً با ریسکهای کمتری مواجه هستند. آنها براساس تجربه و اطلاعاتی که از عملکرد سازمان کسب کردهاند، تصمیمگیری میکنند.
در کل، هر دو مفهوم مهم هستند و در دورههای مختلفی از چرخه زندگی کسبوکار اهمیت دارند. کارآفرینان با ایجاد ایدههای جدید شروع میکنند و مدیران کسبوکار وظیفه مدیریت و رشد پایدار کسبوکار را بر عهده دارند.
میتوانید در این مقاله از سایت Entrepreneursdata اطلاعات بیشتری درباره تفاوتهای کارآفرینی و مدیریت در کسبوکار، کسب کنید.
مهارتهای ضروری مدیر کسبوکار چیست؟
فهم اینکه مدیریت کسبوکار چیست، راحتتر از اجرای عملی آن است. مدیران باید مهارتهای مدیریتی کسبوکار مانند رهبری و اتخاذ تصمیم را یاد بگیرند. مسئولیت اصلی مدیران اطمینان از این است که تمام فعالیتهای کسبوکار در هر زمان به خوبی انجام شده باشد.
مدیران کسبوکار این امر را با اجرای استراتژیهای عملیاتی مرتبط، انجام بررسیهای عملکرد کارکنان و نظارت بر فعالیتهای روزمره انجام میدهند. آنها همچنین باید به دنبال فرصتهای رشد کسبوکار و دستیابی به اهداف آن باشند.
علاوه بر این، مدیران کسبوکار باید نگاهی به تمام پروژههای در حال انجام داشته باشند تا نقاط ضعف را تشخیص دهند و موانع ممکن را شناسایی کنند.
در زیر مجموعهای از مهارتها ویژه که تمام مدیران در مدیریت کسبوکار باید داشته باشند، آورده شده است:
1. تمرکز بر اتخاذ تصمیم
اتخاذ تصمیمات استراتژیک، هسته مدیریت موثر است. تصمیمهای سالم را با توجه به ارزیابی مخاطرات و مزایای مهم بگیرید. در واقع، برای یادگیری مهارتهای اتخاذ تصمیم، اهداف کسبوکار را شناسایی کنید، تحقیقات بازار را برای یافتن جایگزینهای بهتر انجام دهید، دادهها را تجزیه و تحلیل کنید و عواقب را برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه در نظر بگیرید.
2. خودشناسی و خودآگاهی
آگاهی از خود شامل ارزیابی نقاط قوت و ضعف یک رهبر و شناسایی حوزههای قابل بهبود است. این موضوع به بهبود روابط با کارمندان و مشتریان، افزایش تمرکز و بهرهوری و اتخاذ تصمیمات آگاهانه میانجامد. همه اینها در نهایت به مدیریت موثر کمک میکند.
3. آموزش و فراگیری دورههای مدیریت
فراگیری دورههای مدیریت یکی از بهترین راهها برای یادگیری جنبههای عملی مدیریت کسبوکار است. چنین دورههایی به شما امکان میدهند تا در پروژههای عملی مختلف کار کنید و با رهبران صنعت در ارتباط باشید. برای آشنایی با بهروزترین دورههای مدیریتی حرفهای مدرسه کسبوکار ماهان، وارد سایت شوید.
4. جستجوی راهنمایی از منابع
اداره کردن هر کسبوکار وظیفهای چالشبرانگیز است؛ این موضوع نیازمند خصوصیتها و مهارتهای خاصی است. یکی از بهترین راهها برای یادگیری مهارتهای کسبوکار، راهنمایی گرفتن از رهبران کسبوکار است. از تجارب گذشته آنها و دانشی که انتقال میدهند، یاد بگیرید.
5. مصرف محتوا مرتبط با مدیریت کسبوکار
یک راه عالی دیگر برای یادگیری مهارتهای مدیریت، مطالعه استراتژیها، مهارتها، تکنیکها، و رویکردهای مختلف اداره کردن یک کسبوکار است. همچنین، کتاب، پادکست، مقالات تحقیقی و مصاحبههایی را از رهبران بزرگ در کسبوکار مطالعه و گوش کنید تا نظریات مختلف مدیریت را درک کنید و چگونگی اجرای آنها را بفهمید.
6. کسب تجارب عملی
یادگیری نظری میتواند به شما کمک کند تا درکی از صنعت بهدست آورید و جدیدترین روندها را در مدیریت کسبوکار یاد بگیرید. اما واضح است که کسب تجربی عملی، بهترین راه برای یادگیری است. همچنین، دورهها یا فعالیت در شرکتهای کوچک یا نوپا را برای کسب تجربه عملی در نظر بگیرید.
7. مهارتهای ارتباطی
مدیر کسبوکار باید بتواند با مدیران تیم پروژه، سهامداران و تیم مدیریت ارتباط برقرار کند. مدیران کسبوکار باید رابطه مثبت و قابل اعتمادی با کارکنان، مدیریت و مالکان کسبوکار بسازند.
آنها باید از طریق تلفن، ایمیل و گفتگو با کارکنان و سهامداران سازمان در ارتباط باقی بمانند. اما آنها برای تحقق این امر، باید دارای تسلط عالی بر ارتباطات شفاهی و نوشتاری باشند.
8. مهارتهای مالی
مدیر کسبوکار باید بودجهای را برای پروژه تنظیم و اطمینان حاصل کند که آن پروژه در محدوده بودجه تعیین شده، انجام میشود. مدیران باید اطمینان حاصل کنند که تیم پروژه طبق تنظیمات بودجه اختصاص یافته، کار میکند.
ابزارهای مدیریت کسبوکار زیادی وجود دارند که به آنها کمک میکند تا این کار را با سهولت انجام دهند. تعدادی از این ابزارها را بالاتر معرفی کردهایم.
توانایی مدیریت بودجه پروژه به تیم کمک میکند تا آن را در مهلت زمانی مشخصی به پایان برساند و بهموقع تحویل مشتری دهد.
9. مهارتهای رهبری
مهارتهای رهبری شامل تواناییهایی مانند ارتقاء تیم، انگیزهدهی به اعضا، ارتباطات موثر، تصمیمگیری استراتژیک، مدیریت زمان و حل مسائل پیچیده میشوند.
یک مدیر با داشتن این مهارتها میتواند باعث بهبود عملکرد و دستیابی به اهداف تجاری تیم خود شود و در مواجهه با چالشها و تغییرات در محیط کسبوکار، به عنوان یک رهبر موثر عمل کند.
10. مهارتهای انسانی
مدیران در مدیریت کسبوکار باید به طور منظم با بخشهای مختلف یک سازمان ارتباط برقرار کنند. بعضی اوقات، آنها باید بین دو بخش که در یک پروژه توافق ندارند، وساطت کنند.
مهم است که بخشهای مختلف سازمان به مدیر کسبوکار اعتماد داشته باشند. برای این منظور، مدیران کسبوکار باید فعالیتهای افزایش هماندیشی تیم و رویدادهای اجتماعی را برگزار کنند. این فعالیتها به آنها کمک میکند تا کارکنان را بهصورت شخصیتر بشناسند.
11. مهارتهای برنامهریزی
مدیران کسبوکار نقش مهمی در اداره وظایف روزمره یک کسبوکار ایفا میکنند. اما در عین حال، باید روی تصویر بزرگ چشمانداز سازمان نیز تمرکز داشته باشند.
آنها باید اطمینان حاصل کنند که هر وظیفهای توسط یک تیم به صورت کارآمد در راستای تحقق اهداف کسبوکار انجام شده است.
یک مدیر کسبوکار باید دارای دیدی باشد که چگونه تصمیمات امروز بر آینده کسبوکار تأثیر میگذارد.
12. مهارتهای سازماندهی و واگذاری
مهارتهای سازماندهی و تفویض اختیار بهعنوان دو مهارت مرتبط و بسیار حیاتی در مدیریت کسبوکار تلقی میشوند. مهارت سازماندهی به مدیر کمک میکند تا وظایف و منابع را به بهینهترین شکل ممکن مدیریت کند و برای دستیابی به اهداف، بهدرستی برنامهریزی کند.
از سوی دیگر، مهارت تفویض اختیار یا واگذاری به او اجازه میدهد تا وظایف را به اعضای تیم منتقل کند و به آنها اختیارات لازم را برای انجام وظایف خود بدهد. این دو مهارت باعث افزایش بهرهوری، تسهیل انجام وظایف و افزایش انعطافپذیری سازمان میشوند و در بهبود عملکرد کسبوکار نقش کلیدی دارند. مسئله واگذاری اهمیت بسیار بالایی دارد، بنابراین در بخشی جدا در همین مقاله به آن پرداختهایم.
13. مهارتهای حل مسئله
مدیران در مدیریت کسبوکار باید تصمیماتی را اتخاذ کنند که تأثیر زیادی بر آینده سازمان دارد. این شامل تصمیمگیری سریع در مورد پروژه یا وظیفه بدون وقفه بیش از حد برای آن است. آنها باید به سرعت در مورد مزایا و معایب یک تصمیم فکر کنند.
برای این منظور، مدیران کسبوکار باید چشمهای تیزی نسبت به اتفاقاتی که در شرکت رخ میدهد داشته باشند تا هر مشکلی را تشخیص دهند و اقدامات اصلاحی را قبل از اینکه دیر شود، انجام دهند.
این مهارتها، اساسیترین مهارتهایی هستند که یک مدیر کسبوکار باید برای بهبود عملکرد خود داشته باشد.
نقش ارتباطات در مدیریت کسبوکار
وقتی درباره مفهوم مدیریت کسبوکار صحبت میکنیم، حتماً باید به اهمیت ارتباطات نیز اشاره کنیم. در مدیریت و هدایت کسبوکار، ارتباط به ایجاد، انتقال و تفسیر واقعیتهای مرتبط با کارایی سازمان، عملکرد کاری و اهداف آن اشاره دارد.
ارتباط موثر بین اعضای تیم، مدیران، کارمندان و سایر سهامداران، کلید رشد سازمانی و بهبود مدیریت است. علاوه بر این، ارتباطات برای تبادل ایدهها بین اعضای تیم نیز ضروری است. این امر شفافیت را در سازمان افزایش میدهد و به کارمندان انگیزه میدهد؛ زیرا آنها از تمام استراتژیها و اقدامات آگاه هستند و نسبت به سازمان احساس تعلق خاطر میکنند.
در نهایت، ارتباطات در مدیریت کارآمد کسبوکار فرهنگ مثبتی را گسترش میدهد. ارتباط موثر به کارمندان کمک میکند تا نقشها و مسئولیتهای فردی و جمعی خود را درک کنند. در نتیجه به دست آوردن اهداف تجاری و رشد سازمانی را تسهیل میکند. همچنین، به کارمندان کمک میکند تا نقشها، سیاستها یا عملکردهای جدید را درک کنند. به طور خلاصه، مدیریت کسبوکار موثر تنها با ارتباط موثر در داخل سازمان تکمیل میشود.
رابطه میان مدیریت کسبوکار و مدیریت فرآیند کسبوکار
مدیریت کردن کسبوکار و مدیریت فرآیند کسبوکار (BPM) مفاهیمی نزدیک به یکدیگر هستند، اما بر نکات متفاوتی تمرکز دارند.
مدیریت در کسبوکار عملیات کلی راهبری و هماهنگی عملیات و منابع کسبوکار برای دستیابی به اهداف سازمانی است. این عملیات شامل وظایف مختلفی مانند برنامهریزی استراتژیک، سازماندهی، استخدام، راهبری و کنترل منابع است. در قسمتهای قبل به تفصیل درباره این مفهوم توضیح دادهایم.
از سوی دیگر، BPM فرآیندهای کسبوکار را درون یک سازمان شناسایی میکند، آنها را مدلسازی میکند (استفاده از نمایش استاندارد مانند BPMN)، آنها را خودکار و اجرا میکند (با استفاده از موتور فرآیند)، عملکرد آنها را با استفاده از شاخصها (KPI) تجزیه و تحلیل میکند و اصلاحات لازم را انجام میدهد تا آنها را بهبود بخشد.
در نتیجه، BPM زیرمجموعهای از مدیریت کسبوکار است که بهطور خاص بر تقویت و مدیریت فرآیندها در داخل یک کسبوکار تمرکز دارد. BPM موثر میتواند به شرکت کمک کند که بهطور موثرتر و کارآمدتر به اهداف خود دست پیدا کند.
اهمیت تفویض اختیار در مدیریت کسبوکار
تفویض اختیار یا واگذاری، جنبهای کلیدی از مدیریت موثر است و اغلب بهعنوان یک ویژگی خاص از مدیران عالی کسبوکار شناخته میشود. واگذاری به مدیران امکان میدهد تا از مهارت و دانش اعضای تیم خود بهره ببرند، بار کاری را بهطور موثرتر توزیع کنند و بر وظایف سطح بالاتری که نیاز به توجه دارند، تمرکز کنند.
همچنین این امکان را فراهم میکند که کارمندان مهارتهای خود را توسعه دهند، چالشهای جدید را بپذیرند، با اعضای دیگر تیم و سازمان مشارکت کنند و در نهایت به رضایت شغلی بالاتری دست یابند.
مدیران عالی در حوزه مدیریت کسبوکار اهمیت واگذاری را درک میکنند و در شناسایی وظایف قابل واگذاری به دیگران، انتخاب افراد مناسب برای واگذاری و پشتیبانی لازم برای اطمینان از موفقیت کار، ماهرانه عمل میکنند.
آنها همچنین قادرند واگذاری را با سطوح مناسبی از نظارت، مسئولیتپذیری و کنترل ترتیب دهند تا مطمئن شوند که وظایف واگذارشده با اهداف و استانداردهای کیفیت سازمان هماهنگ باشند.
با اینحال، واگذاری همیشه آسان نیست و نیازمند سطحی از اعتماد، ارتباط و همکاری بین مدیران و اعضای تیم است. مدیران موفق کسبوکار در ایجاد روابط سازنده با کارمندان خود ماهرند و فرهنگی از اعتماد و مسئولیتپذیری را ایجاد میکنند، واگذاری را گسترش میدهند و کارمندان را به تملک کار خود تشویق میکنند.
معایب واگذاری و چگونگی پیشگیری از آن
واگذاری میتواند روش موثری برای مدیریت بار کاری، توسعه مهارتهای کارمندان و فرهنگسازی برای اعتماد و مسئولیت درون یک سازمان باشد. با اینحال، همچنین معایبی احتمالی برای واگذاری وجود دارد، از جمله:
1. کمبود کنترل
زمانی که مدیران در مدیریت کسبوکار وظایف را به دیگران واگذار میکنند، ممکن است احساس کنند که کنترل بر کار را از دست دادهاند و وظایفی را که به طور سنتی مسئول آن بودهاند، رها کنند. یک ابزار کنترل فرآیندهای خودکار میتواند به مدیران دیدی واضح و متمرکز از تمام وظایف واگذارشده فراهم کند.
این ابزارها تضمین میکنند که هنوز هم کنترل کار در دست مدیران است. مدیران میتوانند بر پیشرفت وظایف نظارت کنند و زمانی که وظایف انجام شوند، به آنها اعلانهایی ارسال شود. این ابزارها به مدیران کمک میکند تا بار کاری خود را بهطور موثرتری مدیریت کنند.
2. سوءتفاهمها و اشتباهات
واگذاری نیازمند ارتباط و درک مشترک در مورد انتظارات، زمانبندیها و استانداردهای کیفیت است. اگر مدیر و کارمند دیدگاه مشترکی نداشته باشند، ممکن است منجر به سوءتفاهمها و اشتباهات شود. فرآیندهای خودکار میتوانند یک رویکرد استاندارد برای انجام وظایف، مدیریت تاریخهای سررسید و ایجاد هشدارها ارائه دهند که میتواند سوءتفاهمها و اشتباهات بالقوه را کاهش دهد.
3. توسعه کارمندان
در حالی که واگذاری در مدیریت کسبوکار میتواند به توسعه مهارت و اعتماد به نفس کارمندان کمک کند، همچنین ممکن است به دلیل عدم دریافت راهنمایی یا منابع کافی، کارمندان احساس سردرگمی و اضطراب کنند.
اگر فرآیندها بهخوبی مستند و خودکار شده باشند، میتوانند به کارمندان چارچوب و راهنمایی لازم را برای انجام موفق وظایف ارائه دهند. سیستم میتواند حاوی بهترین شیوهها، نمونهها، موارد آموزشی و دستورالعملهای گامبهگام باشد تا به کارمندان کمک کند مهارتها و اعتماد به نفس خود را افزایش دهند.
4. سرمایهگذاری زمان
واگذاری نیازمند صرف زمان و انرژی است؛ زیرا مدیران باید در آموزش، ارتباط و پیگیری برای اطمینان از انجام صحیح کار، سرمایهگذاری کنند. این موضوع میتواند چالشی برای مدیرانی باشد که در حال حاضر زمان کافی ندارند. البته مدیران میتوانند با اتوماسیون فرآیندها، زمان مورد نیاز برای واگذاری و مدیریت وظایف را کاهش دهند.
5. ریسک واگذاری
برخی از وظایف به دلیل شدت اهمیتشان قابل واگذاری نیستند؛ بنابراین همیشه ریسکی در واگذاری وظایف اشتباه یا واگذاری به شخص نادرست وجود دارد که ممکن است منجر به اشتباهات، مشکلات افت کیفیت یا حتی ضرر مالی شود. مدیران میتوانند با تعریف فرآیندها و نقشهای واضح در ابزار مدیریت کسبوکار، تضمین کنند که وظایف به افراد مناسب اختصاص یابد و به درستی انجام شود.
نحوه عملکرد مدیریت کسبوکار
مدیریت مناسب کسبوکار به معنای این است که شرکت قادر است از منابع مالی، منابع انسانی، منابع فناوری و دیگر داراییهای خود برای ایجاد ارزش برای سهامداران خود استفاده کند. مفهوم مدیریت در کسبوکار فعالیتهای گستردهای از جمله برنامهریزی، بودجهریزی، سازماندهی، اجرا و نظارت بر فعالیتهای مختلف کسبوکار را در بر میگیرد.
معمولاً مدیریت کارآمد کسبوکار با فعالیتهای برنامهریزی شروع میشود. مدیران کسبوکار یک برنامه کوتاه مدت برای دوره یک ساله و یک برنامه طولانی مدت برای دوره طولانیتری تهیه خواهند کرد.
ایجاد یک برنامه شامل درک منابع در دسترس شرکت، اهدافی که شرکت میخواهد به آن دست یابد و منابعی که ممکن است برای دستیابی به اهداف خود نیاز باشد، میشود.
پس از ایجاد برنامه، مرحله بعدی توسعه بودجه کلان شرکت است. بودجه کلان در واقع برنامه مالی شرکت است، یعنی مدیران کسبوکار تصمیم میگیرند چگونه منابع مالی و داراییهای خود را برای دستیابی به اهداف کسبوکار تخصیص دهند.
مدیران کسبوکار پس از تخصیص مناسب بودجه، فعالیتهای مختلف کسبوکار را با برنامه و بودجه سازماندهی و تنظیم خواهند کرد.
در نهایت، پس از اجرای فعالیتهای مدیریت کسبوکار، مهم است که بر فعالیتها نظارت شود تا از سازگاری آنها با برنامه سازمانی و حرکت سازمان در جهت مطلوب، اطمینان حاصل شود.
مدیریت ناموفق کسبوکار و تأثیرات آن بر سازمان
مدیریت ناموفق کسبوکار میتواند تأثیرات جدی و منفی بر روند عملکرد و پیشرفت کسبوکار داشته باشد. در زیر به برخی از تأثیرات مدیریت ناموفق در کسبوکار اشاره میکنیم:
1. افت اعتبار
افت اعتبار به معنای از دست دادن اعتماد و احترام از طرف مشتریان، ذینفعان و عوامل مختلف دیگر در جامعه و بازار است. این اتفاق ممکن است به دلیل نقصها، تقصیرات، عدم پایبندی به قوانین و مقررات، یا عدم توجه به نیازها و توقعات مشتریان و دیگر ارتباطهای کسبوکاری رخ دهد.
افت اعتبار میتواند منجر به از دست دادن مشتریان، کاهش فروش، کاهش ارزش سهام و افت کسبوکار شود و در نهایت به تضعیف موقعیت رقابتی و تاثیرات مالی منفی منجر شود. بنابراین، حفظ و مدیریت اعتبار به عنوان یکی از اولویتهای اساسی در مدیریت کسبوکار بسیار حیاتی است.
2. کاهش تعهد کارکنان
مدیریت ناموفق ممکن است منجر به کاهش انگیزه و تعهد کارکنان شود. این موضوع به عواملی مانند نبود ارتباط موثر با مدیران، عدم شفافیت در تصمیمات و برنامهریزی سازمانی، فشارهای اضافی و عدم تشویق و ترفیعهای عادلانه برمیگردد.
کاهش تعهد کارکنان میتواند منجر به افت عملکرد، افت کیفیت خدمات یا تولید، افزایش نرخ اختلافات کاری، کاهش بهرهوری کارکنان و کاهش رضایت شغلی شود و در نهایت تأثیرات منفی روی عملکرد و موفقیت کسبوکار داشته باشد. بنابراین، مدیران باید توجه ویژهای به مدیریت و تشویق تعهد کارکنان داشته باشند تا پایداری و بهرهوری سازمان را تضمین کنند.
3. عدم تطابق با بازار
عدم تطابق با بازار به وضعیتی اشاره دارد که کسبوکار ناتوان در تلفیق و تطابق با نیازها و تغییرات بازار میشود. این امر در اثر نادرستی در مدیریت کسبوکار، عدم شناخت دقیق نیازهای مشتریان، یا ناتوانی در تعامل با محیط خارجی و رصد تغییرات بازار اتفاق میافتد.
عدم تطابق با بازار میتواند منجر به افت یا ورشکستگی کسبوکار شود، زیرا در دنیای رقابتی امروزی، تنها کسبوکارهایی که به درستی تطابق با نیازها و تغییرات بازار مییابند، قادر به بقا و رشد هستند. بنابراین، توجه به تغییرات بازار و تلاش برای تطابق با آنها یکی از جنبههای حیاتی مدیریت کسبوکار است تا عدم تطابق با بازار جلوگیری شود.
4. افت نرخ سودآوری
افت نرخ سودآوری به معنای کاهش درآمد نسبت به هزینهها در یک کسبوکار است. این امر به مشکلات مدیریتی، افزایش هزینهها، کاهش فروش، یا عوامل دیگری مرتبط میشود که موجب کاهش تراز سود و زیان کسبوکار میشود.
افت نرخ سودآوری میتواند منجر به مشکلات مالی جدی شود و توانایی کسبوکار در تأمین منابع مالی، پرداخت بدهیها، و سرمایهگذاری در توسعه و رشد را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، مدیریت دقیق و کارآمد کسبوکار بسیار حیاتی است تا افت نرخ سودآوری به حداقل ممکن برسد و عملکرد مالی کسبوکار بهبود یابد.
5. عدم توانایی در مقابله با تغییرات
عدم توانایی در مقابله با تغییرات به معنای ضعف سازمان است و در صورت مدیریت نامناسب کسبوکار اتفاق میافتد. وقوع تغییرات در محیط کسبوکار امری طبیعی و ناگزیر است، اما در صورت عدم توانایی مدیریت و تطبیق با آنها، منجر به مشکلات جدی میشود.
مدیریت کسبوکار ناموفق در مقابل تغییرات فناوری، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی ناتوان است. سازمانهایی که نسبت به تغییرات انعطاف یا توانایی تخصیص مناسب منابع را ندارند، با مشکلاتی همچون افت سود، از دست دادن بازار، افزایش هزینهها و از دست دادن کارکنان مواجه میشوند.
بنابراین، توانایی مدیریت تغییرات و پیشبینی نیازمندیهای متغیر محیطی برای کسبوکار ضروری است تا پایداری و رشد کسبوکار حفظ شود.
6. افت ارزش سهام
افت ارزش سهام ممکن است به دلیل مشکلات مالی، عدم کسب مزیت رقابتی، مدیریت نامناسب، یا تغییرات در بازار باشد. افت ارزش سهام به معنای کاهش ارزش سهام در بورس یا بازار مالی است که منجر به نارضایتی سهامداران، کاهش جذابیت برای سرمایهگذاران و نقض اعتماد عمومی به کسبوکار میشود.
برای پیشگیری از افت ارزش سهام، مدیران در مدیریت کسبوکار باید استراتژیهای مناسبی را در حوزه مالی، عملیاتی، و بازاریابی اجرا کنند و به بهبود عملکرد کسبوکار خود بپردازند.
7. مخاطرات حقوقی
مخاطرات حقوقی به هر مشکل و اختلافی اشاره دارند که ممکن است در مورد حقوق و تعهدات قانونی کسبوکار پیش آید. این مخاطرات میتوانند شامل قراردادهای نادرست، نقض قوانین کاری، مسائل مالی مشکوک، مشکلات مالکیت معنوی و سایر مسائل مربوط به امور حقوقی کسبوکار باشند و در نهایت آسیبی جدی به سازمان وارد کنند.
این نوع مخاطرات میتوانند به تعقیب حقوقی، جریمه مالی، از دست دادن اعتبار و تأثیرات نامطلوب دیگر بر کسبوکار منجر شوند. بنابراین، مدیران و کسبوکار باید مراقبتهای لازم را در مدیریت این مخاطرات حقوقی انجام دهند تا از وقوع مشکلات حقوقی جلوگیری و پایداری حقوقی کسبوکار را حفظ کنند.
بنابراین، مدیریت ناموفق کسبوکار میتواند به مشکلات جدی و طولانیمدت برای کسبوکار منجر شود و بهعنوان چالشی مهم برای هر کسبوکار مطرح میشود. مدیران برای پیشرفت و موفقیت، باید تواناییها و مهارتهای مدیریتی خود را بهبود بخشند و استراتژیهای صحیح و بهینه را برای رسیدن به اهداف تعیین کنند.
نتیجهگیری
در این مقاله به بررسی مفهوم مدیریت کسبوکار، سیستم، سبکها، تاکتیکها، روشهای بهبود و موفقیت و معرفی ابزارهای بهینهسازی و اتوماسیون در مدیریت موثر کسبوکار پرداختیم.
به زبان ساده، مدیریت موثر کسبوکار، به عمل سازماندهی افراد و منابع برای دستیابی به اهداف کسبوکار اشاره دارد. هرچه منابع و داراییهای شرکت بهصورت کارآمدتری استفاده شوند، قابلیت سودآوری شرکت بیشتر میشود.
فرآیند مدیریت کردن کسبوکار با شناسایی اهداف کسبوکار آغاز میشود، سپس طرحریزی و بودجهبندی کسبوکار، اجرای طرح و بررسی نتایج انجام میشود. هدف نهایی مدیریت و هدایت کسبوکار این است که سازمان بهصورت کارآمد اداره شود تا سودآور و رقابتی باقی بماند و برای سهامدارانش ارزشآفرینی کند.
اگر مدیر کسبوکار شرکتی هستید یا قصد دارید وارید این مسیر شغلی شوید، درباره علل جذابیت و انتخاب این بخش از میان انواع دیگر مدیریت، برای ما بنویسید.
سوالات متداول
در زمینه مدیریت کسبوکار سوالات بسیاری پرسیده میشود که در ادامه به برخی از آنها پاسخ دادهایم:
هدف اصلی مدیران کسبوکار چیست؟
هدف اصلی مدیران کسبوکار افزایش سود و بالا بردن ارزش کسبوکار برای سهامداران شرکت است. آنها بهمنظور رسیدن به این اهداف فرآیندهایی را طی میکنند که شامل تعیین اهداف، ایجاد برنامهها و پیگیری پیشرفت کار و پروژهها میشود.
مدیران برای به دست آوردن نتایج مورد نیاز، سعی میکنند عملیات و رویههای استانداردی را ایجاد کنند و بهبود بخشند و همچنین کارکنان و منابع را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنند.
مدیریت کسبوکار چه زیرشاخههایی دارد؟
در هر سازمانی، 8 نوع مدیریت ذیل مدیریت کسبوکار قرار میگیرند. این بخشها شامل مدیریت استراتژی، بازاریابی، مالی، منابع انسانی، فناوری یا IT، عملیات، فروش و تولید هستند.
چگونه میتوان رقابتی ماند و با تغییرات در بازار سازگار شد؟
در مدیریت موثر کسبوکار برای رقابتی ماندن و سازگار شدن با تغییرات بازار، میتوانید اقدامات زیر را انجام دهید:
1. تحلیل بازار: با تجزیه و تحلیل بازار و درک نیازها و تغییرات مشتریان، به بهروز بودن با تغییرات بازار پایبند باشید.
2. ابتکار و نوآوری: برای ایجاد محصولات و خدمات جدید و بهبود فرآیندهای کسبوکار تلاش کنید. نوآوری میتواند شما را از رقبا متمایز کند.
3. تعامل با مشتریان: به بازخورد مشتریان گوش کنید و نیازها و انتظارات آنها را بشنوید. این میتواند به شما کمک کند تا به تغییرات بازار سریعاً پاسخ دهید.
4. مدیریت بهینه منابع: به مدیریت بهینه منابع مالی، انسانی و فنی توجه داشته باشید تا عملکرد کسبوکار بهینه باقی بماند.
5. آموزش و توسعه: کارکنان خود را برای مواجهه با تغییرات و بهروزرسانی مهارتهایشان آموزش دهید. توسعه دانش و تجربه تیم شما میتواند به رشد و پیشرفت کمک کند.
6. تبلیغات و بازاریابی: استفاده از روشهای بازاریابی و تبلیغات مدرن را در نظر بگیرید تا نام شما در بازار به خوبی شناخته شود.
7. شناسایی رقبا: شناسایی رقبا و ارائه راهکار برای مقابله با رقبا میتواند به تقویت موقعیت شما در بازار کمک کند.
8. رشد در بازارهای جدید: اگر بازارهای جدیدی وجود دارند که به نظر میرسد دارای پتانسیل هستند، راههای ورود به آنها را بررسی کنید.
9. مدیریت ریسک: توانایی مدیریت ریسکها و آمادگی برای مواجهه با تغییرات ناشی از عوامل خارجی را داشته باشید.
در کل، پذیرش تغییر و انعطاف پذیری در رویکرد مدیریت کسبوکار میتواند به شما کمک کند تا با تغییرات بازار همگام شوید و رقابتی بمانید.