عموما وقتی کسی مدیریت کسبوکار را برعهده دارد، افراد فکر میکنند که این شخص تنها برگزاری جلسات، صحبت و انگیزه دادن به کارکنان و موارد دیگر را برعهده دارد، اما اینگونه نیست، مدیر کسبوکار بسیار فراتر از این موارد است. تمامی کسب و کارهای موفق ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارند که مسئولیت آنها بر عهده مدیر کسبوکار است.
در این مقاله از مدرسه کسبوکار ماهان، به بررسی اهمیت و نقش مدیریت کسبوکار در موفقیت و بقای سازمان پرداختهایم اصول و تکنیکهای مدیریت بهینه کسبوکار را معرفی کردهایم. همچنین، راهکارها و استراتژیهایی را معرفی کردیم که سازمان جهت موفقیت در دنیای پویای کسبوکار، میتواند اتخاذ کند. با ما همراه باشید.
تعریف مدیریت کسب و کار
مدیریت کسب و کار (Business Management) فرایند برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیتهای یک شرکت یا سازمان برای دستیابی به اهداف و چشمانداز است. در Business Management به تمامی جنبههای یک تجارت، از امور مالی و عملیات گرفته تا بازاریابی و منابع انسانی نظارت میشود.
نقش مدیر کسبوکار بهطور معمول شامل اتخاذ تصمیمات استراتژیک، تخصیص منابع و ایجاد سیاستهایی برای هدایت عملیات روزانه شرکت است؛ بنابراین این فرد باید مهارتهایی عالی در زمینه رهبری، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای حل مسئله و توانایی اتخاذ تصمیمات صحیح را داشته باشد.
با این حال، این مهارتها کافی نیستند؛ وی همچنین باید دانش مرتبط با صنعت مانند مفاهیم فنی و تجاری (مانند درک روندهای بازار و نیازهای مشتریان) را نیز داشته باشد. تمامی مدیران باید منابعی که برای یک مجموعه مورد نیاز است را تامین نمایند و برای بازدهی بهتر آن، برنامهریزی کنند. البته لازم به ذکر است که نیاز بازار، الویت اول دارد که حتما باید به این مورد هم بپردازند. سازمان هرچقدر بزرگتر باشد، افراد بیشتری را برای مدیریت احتیاج دارد. به صورت کلی مدیریت کسب و کار، سازماندهی تمامی فعالیتها و دستیابی به هدفهای سازمان است.
مدیریت کسب و کار چیست؟
مدیریت کسب و کار رشتهای مهم برای نظارت بر عملیات، فرایندها و منابع تجاری برای دستیابی به اهداف و مقاصد سازمانی است. در مدیریت کسب و کار مدیران با انجام وظایفی هم چون برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل منابع، امور مالی و غیره تلاش میکنند تا به نتایج دلخواه دست پیدا کنند. نقش یک مدیر کسب و کار شامل تصمیمگیری استراتژیک، تخصیص منابع و ایجاد سیاستهایی است که عملیات روزانه شرکت را هدایت میکند.
برای موفقیت در مدیریت کسب و کار باید مهارتهایی مانند رهبری، مهارتهای ارتباطی، حل مسئله و توانایی تصمیمگیری صحیح را داشته باشید. علیرغم اهمیت این تواناییها، آنها به تنهایی کافی نیستند و باید دانش تخصصی در صنایع مختلف از جمله آشنایی با اصول فنی، تجاری و کسب و کاری را در اختیار داشت. زمینههای اصلی که در مدیریت کسبوکار مورد توجه قرار میگیرند:
- مدیریت استراتژیک؛
- مدیریت بازاریابی؛
- مدیریت عملیات؛
- مدیریت منابع انسانی؛
- مدیریت فناوری اطلاعات؛
- مدیریت ریسک؛
- و موارد دیگر
در مدیریت کاربردی کسب و کار تلاش میشود تا موارد عملی برای این شاخه به مدیران ارائه شود تا آنها توانایی حل چالشها را در موقعیتهای واقعی داشته باشند. باید توجه داشت که مدیران زمان کافی برای یادگیری مسائل را نخواهند داشت و در شرایط واقعی با بحرانهای جدّی مواجه میشوند. از همینرو در مدیریت کاربردی کسب و کار تلاش میشود تا نکاتی را به مدیران در زمینههای زیر آموزش دهند:
- طراحی چشمانداز برای هدایت کسبوکار؛
- راهکارهایی برای حفظ مشتریان و موفقیت شرکت؛
- مدیریت کارکنان برای انجام کارها؛
- ایجاد ساختار مناسب زمان برای حسابداری، مالیات، بازاریابی، فناوری اطلاعات و غیره؛
- شناسایی تامینکنندگان برای ارائه بهترین محصولات؛
- و موارد دیگر
مفاهیم اساسی مدیریت کسب و کار
برای بررسی مراحل بعدی مدیریت کسبوکار، در ابتدا باید عناصر اساسی آن معرفی شوند. این عناصر عبارتند از:
- برنامهریزی: این مرحله به ایجاد اهداف کسبوکار، توسعه استراتژیها و ایجاد گامهای عملی برای دستیابی به اهداف در یک بازار رقابتی، میپردازد.
- استراتژی: هیچ کسبوکاری نمیتواند بدون استراتژی هوشمندانه بقای خود را تضمین کند؛ بنابراین استراتژی یکی از مهمترین مفاهیم مدیریتی در کسبوکار است.
- سازماندهی: بخش قابل توجهی از فرآیندهای کسبوکار، تعریف نقش، مسئولیت، فرآیند و ساختارها در یک سازمان هستند.
- تجزیهوتحلیل: برای مدیریت موثر، باید بهطور مداوم بر فرآیندهای کسبوکار نظارت و آنها را ارزیابی و کنترل کرد تا بتوانید مصرف موثر منابع را تضمین کنید.
- عملیات: عنصر دیگری از کسبوکارهای مدرن، عملیات فناورانه است؛ عملیات به بهینهسازی فرآیندهای مختلف کسبوکار و افزایش بهرهوری کمک میکند.
- رهبری: راهبری و هدایت کسبوکار یک وظیفه مهم در است.
مدیر کسب و کار کیست؟
مدیر کسبوکار سرپرستی است که پرسنل و فعالیتهای یک سازمان یا یک بخش را کنترل و هدایت میکند. این فرد با اتخاذ برنامههای عملیاتی، انجام ارزیابیهای عملکرد و نظارت بر کلیه فعالیتهای روزانه، تلاش میکند تا همیشه کسبوکار را سازنده، کارآمد و سازمانیافته نگه دارد.
مدیران کسبوکار برای یافتن فرصتهای جدیدی که میتوانند به گسترش و رقابتی بودن سازمان در بازار کمک كنند، زمان میگذارند و اهداف برای رسیدن به آنها تعیین میکنند. به صورت کلی مدیر کسب و کار دارای روزهای کاری بسیار متنوع و پر چالشی است که حتما باید به آنها رسیدگی کند. این فرد به عنوان هدایتگر و یا ناخدای مجموعه است که هر موجی و چالشی را به خوبی مدیریت کرده تا مجموعه دچار چالش نگردد. البته ابزارهای مدیریتی بسیاری برای مجموعههای بزرگ و کوچک وجود دارد که در ادامه به بررسی یکایک آنها میپردازیم تا بتوانید مدیریت بسیار خوب و سودمندی را در مجموعه داشته باشید.
سیستم مدیریت کسب و کار چیست؟
برخی از کسبوکارها به آسانی مدیریت میشوند؛ در حالی که برخی دیگر بسیار پیچیده هستند. معمولاً هرچه کسبوکاری بزرگتر شود و به بازارها و کشورهای دیگر گسترش یابد، مدیریت آن چالش برانگیزتر میشود.
سیستم مدیریت کسبوکار به مجموعهای از ابزارها برای برنامهریزی و اجرای سیاستها و رویههای مختلف سازمان برای اجرای برنامه کسبوکار، اشاره دارد.
داشتن یک سیستم مدیریتی در کسبوکار پایه محکمی برای اجرای موفق تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی کسبوکار بهمنظور دستیابی به اهداف سازمان، فراهم میکند.
بسته به ماهیت کسبوکار و پیچیدگی عملیات آن، شرکت ممکن است نیاز به مجموعهای متفاوت از ابزارها برای مدیریت استراتژیک کسبوکار خود داشته باشد.
داشتن سیستم مدیریتی کسبوکار مناسب، به مدیران امکان میدهد که اطلاعات دقیقتری در مورد وضعیت فعلی کسبوکار دریافت کنند، منابع را به بهترین شکل برای فعالیتهای مختلف تخصیص دهند و عملیات سازمان را بهتر کنترل کنند.
سیستمهای مدیریتی کسبوکار بهعلت گزارشهایی که در مورد استفاده از منابع شرکت، سودآوری و نیازها ارائه میدهد، مفید هستند. شما میتوانید گزارش خود را براساس منطقه، دپارتمان، بخش، واحد یا کل شرکت دریافت کنید.
سازمانهای بزرگ برای کمک به برنامهریزی فعالیتها، تخصیص منابع و اجرای فعالیتها، از سیستمها و ابزارهای مدیریت کسبوکار استفاده میکنند.
سیستم ها و ابزارهای مدیریت کسب و کار
در بخش زیر برخی از سیستمها و پلتفرمهای برتر مدیریت موثر کسبوکار در سال 2024 را معرفی میکنیم:
1. ProofHub
ProofHub برای پیگیری، ایجاد و مدیریت وظایف در کسبوکار استفاده میشود. این ابزار هر جنبه از پروژه شما را سازماندهی میکند. میتوان از آن برای سازماندهی جلسات تیمهای دورکار و اختصاص وظایف جدید استفاده کرد.
پروفهاب گزارشهای سفارشی تولید میکند تا نمایی کلی از پیشرفت پروژه ارائه دهد. پروفهاب میتواند با چندین ابزار امنیتی متفاوت ادغام شود تا امنیت دادههای مصرفکنندگان را بهبود بخشد.
پروفهاب توسط سازمانهایی مانند ناسا و تاکو بل استفاده میشود. این ابزار به مدیران کسبوکار کمک میکند تا وظایف پروژهها را مدیریت کنند و مطمئن شوند که مهلت انجام وظایف توسط تیمهای مختلف در سازمان، رعایت میشود.
2. Trello
Trello ابزار دیگری برای مدیریت کسبوکار است و از انواع قالبها برای ارائه نمایی شفاف از فعالیتهای شرکت استفاده میکند. میتوانید از آن برای زمانبندی جلسات، اختصاص وظایف و همکاری تیمها استفاده کنید.
این ابزار دارای تخته، کارت و لیست برای سازماندهی اولویتهای شماست. ترللو به شما امکان مدیریت جریان کاری مشتریان را میدهد. بهعلاوه، به شما امکان میدهد تا با تیمهای خود محتوا تولید کنید.
3. ClickUp
کلیکآپ به شرکتهای کوچک و بزرگ کمک میکند تمام ابزارهای مهم خود را در یک مکان نگه دارند. این ابزار وظیفههای بزرگ را به وظایف کوچکتر تقسیم میکند. به سازمان کمک میکند تا وظایف، اسناد و پروژههای بزرگ را مدیریت کنند.
میتوانید از کلیکآپ برای ایجاد بودجه، لیست، فضا و پیگیری فعالیتها استفاده کنید. این ابزار به شما کمک میکند تا برنامهریزی و همکاری با تیمها را در مکانهای مختلف، سازماندهی کنید.
4. JIRA
جیرا برای مدیریت کسبوکار در بخش پروژه و تجزیهوتحلیل استفاده میشود. قابلیت گزارشدهی آن به مدیران، امکان پیگیری پیشرفت پروژه و عملکرد تیم را میدهد.
این ویژگی به مدیران امکان تجزیه و تحلیل زمینههایی که نیاز به بهبود دارند را خواهد داد. مدیران از طریق آمار جیرا، اقداماتی مبتنی بر داده اتخاذ خواهند کرد.
5. Monday.com
ماندی، به مدیران کمک میکند تا اهداف خود را براساس نیازهای کسبوکار تنظیم کنند و نمایی کلی از زمان صرفشده در کسبوکار و برنامهها را ارائه میدهد. این ابزار میتواند با چندین ابزار مختلف برای بهبود تجربه کاربری، ادغام شود. این ابزار دارای اتوماسیون، داشبورد کاربری، قالبها و نمودارهای مختلف است.
6. Zegal
زِگال، بر مهلت انجام کارها در هر فاز قرارداد نظارت میکند و قبل از سررسید تاریخ مورد نظر، به شما هشدار میدهد. این زگال یکی از بهترین ابزارها برای مدیریت روابط کاری و قراردادی سالم در کسبوکار است.
7. Pipedrive
پایپدرایو یکی دیگر از ابزارهای مفید مدیریت کسبوکار است که برای تیمهای فروش اطلاعات، این امکان را فراهم میکند تا لیدهای مورد نظر خود را در یک مکان نگهداری کنند. این ابزار برای ایجاد تجربه موفق مشتری استفاده میشود. استفاده از این ابزار نرخ تبدیل را بهبود میبخشد.
8. Zoho One
زوهو وان، بهعنوان یک مخزن تکی برای تمام فعالیتهای کسبوکار شما استفاده میشود. این ابزار خدمات مشتری، فروش و بازاریابی شما را در یک مکان جمعآوری میکند. Zoho One فرآیندها، سیاستها و منابع انسانی شرکت شما را بهینهسازی میکند.
هدف زوهو وان، افزایش بهرهوری و تجربه مشتری در بخشهای مختلف است. با بهبود فعالیتهای فروش و مارکتینگ، برند شما فروش خود را افزایش میدهد.
9. Mindbody Business
مایندبادی بیزنس، برای ایجاد برنامهها، رزرو جلسات و مدیریت کارمندان استفاده میشود. مایندبادی به اتوماسیون وظایف مدیریتی شما از جمله پرداختها و بازاریابی ایمیلی، کمک میکند.
11. Connecteam
کانکتیم برای افزایش بهرهوری عملیات روزانه در کسبوکار ساخته شده است. ارتباطات درونسازمانی را سادهتر میکند و مهارتهای حرفهای را بهبود میبخشد. این ابزار برای گزارشگیری از هزینههای نیروی کار، استفاده از زمان و برنامهریزی برای کارمندان مناسب است. کانکتیم به مدیران نمایی کلی از عملیات شرکت را ارائه میدهد.
سیستم سازی کسب و کار
یکی از موضوعات مهم در مدیریت کسبوکار این است که مدیران باید به برنامهریزی کاملی برای سیستم سازی داشته باشند. آشنایی با فرایند سیستمسازی کسبوکار برای مدیران اهمیت دارد. سیستم سازی فرایندی است که در آن تمامی زیرسیستمهای تجاری تقویت میشوند تا بهرهوری به حداکثر برسد.
در سیستم سازی تلاش میشود تا برای واحدهایی که دارای ساختار مشخصی نیستند، سیستمهای هدفمند کسبوکاری ایجاد شود. در فرایند سیستمسازی کسبوکار مراحل زیر باید مورد توجه قرار گیرند:
- مدیران باید حیاتیترین رویهها و فرایندهای را در شرکتشان شناسایی کنند؛
- این رویهها را براساس اولویت و اهمیتی فهرست کنند که برای کسب و کارتان دارند؛
- در مرحله نهایی سیستم سازی کسب و کار باید برای دستیابی به حداکثر بهرهوری و کارایی آنها را ساده و تا حدامکان خودکار سازید.
بهعبارت ساده، سیستمسازی کسبوکار یک دستور عملیاتی برای توسعه است که تمامی جنبههای کسبوکار را در بر میگیرد. بهخاطر داشته باشید که سیستمسازی کسب و کار فرایندی مداوم است. بنابراین باید بهصورت دورهای فرایند آن را مرور کنید، بهخصوص زمانی که کسب و کارتان را گسترش میدهید.
اصول حیاتی در مدیریت کسب و کار
تعداد زیادی از اصول عالی مدیریت کسبوکار در طول سالها شناسایی و بررسی شدهاند. در زیر برخی از آن اصول اساسی را مشاهده میکنید:
1. ارتباطات موثر با ذینفعان
مدیریت عالی باید یک کانال ارتباطی واضح و موثر با کارمندان، سهامداران و مشتریان توسعه دهد. مدیران باید توانایی بیان انتظارات خود را داشته باشند، بازخورد ارائه دهند و امکان گفتوگو داشته باشند.
فرآیندهای خودکار میتوانند تضمین کنند که ارتباط با کارمندان و سهامداران واضح و سازگار باشد و هشدارها و اعلانهای خودکار میتوانند تضمین دهند که پیامها بهسرعت و بهطور مداوم ارسال شوند.
2. داشتن چشمانداز واضح و برنامه استراتژیک
داشتن دیدی واضح برای آینده شرکت و توسعه برنامه استراتژیک جهت دستیابی به آن، رویکردی بسیار حیاتی است. مدیران باید بتوانند این رویکرد را به کارمندان منتقل کنند و آنها را به سمت کار کردن آگاهانه، ترغیب کنند.
فرآیندهای کسبوکار و وظایف کارکنان باید با دید و استراتژی شرکت همخوانی داشته باشد.
3. همدلی و هوش هیجانی
مدیران موفق در مدیریت کسبوکار، با دیدگاهها و احساسات کارمندان خود، درک و همدلی دارند. آنها میتوانند با کارمندان روابط هدفمندی بسازند و بهشیوهای حمایتی و سازنده با آنها ارتباط برقرار کنند.
معمولاً کمبود زمان برای مدیریت شرکت، مانع از ایجاد این روابط میشود. به طور طبیعی، حذف کاغذ، کاهش موضوعات ایمیلی تکراری و بیپایان و جایگزینی وظایف تکراری با فرآیندهای خودکار، به بازیابی زمان مورد نیاز برای داشتن مکالمات معناداری که اعتماد و روابط را بسازند، کمک میکند.
4. نظارت دقیق بر عملکرد کارکنان
آگاهی از عملکرد خود و نظارت دقیق بر عملکرد کارمندان، جنبههای کلیدی هستند که امتیاز بالایی را برای کسبوکارهای موفق فراهم میکنند.
به این ترتیب، مدیران عالی اعتبار و اعتماد را تولید و انتظارات روشنی تعیین میکنند و بازخوردهای مشخصی در مورد عملکرد ارائه میدهند. فرآیندهای کسبوکار خودکار میتوانند KPI-ها را تعیین کنند تا پیگیری عملکرد و امتیازدهی به کارمندان برای سازمان، آسانتر شود.
5. رشد و یادگیری
مدیران کسبوکار زمان قابل توجهی به یادگیری و رشد اختصاص میدهند. متوقفشدن به معنای عقبنشینی است. رهبران عالی این مسئله را میدانند و بهدنبال کسب دانش و مهارتهای جدید برای خود و تیمهایشان هستند.
بهینهسازی جریان کاری، ارزیابی کارمندان و فرآیندهای مرتبط با درخواست، تأیید و ارزیابی سرمایهگذاریهای آموزشی را آسانتر میسازد.
6. نوآوری و خلاقیت
نوآوری و خلاقیت در محل کار و مدیریت کسبوکار اصولی غیرقابل جایگزین هستند؛ زیرا برای حل مسائل پیچیده یا شرایط غیرمنتظره ضرورت دارند. بهترین رهبران برای دستیابی به اهداف بزرگ ریسک میکنند و در طول راه، با مسائل چالشبرانگیزی روبرو میشوند که راهحل واضحی برای آن وجود ندارد.
در این مواقع، ظرفیت تیم برای نوآوری و خلاقیت عوامل کلیدی موفقیت هستند. نتایج خوبی از طریق بهینهسازی فرآیندها برای مدیریت ایدهها، پیگیری تحول آنها تا تبدیلشدن به راهحلی قابل اجرا و موثر دیده شده است.
7. کار تیمی
همه ما اهمیت کار تیمی و همکاری را میدانیم؛ اما رهبران کسبوکار این کار را ممکن میسازند. آنها محیط کاری ایجاد میکنند که در آن اعتماد، اهداف مشترک، پاداشهای تیمی (بهعلاوه پاداشهای فردی) و بازخورد دقیق و بهموقع برای اصلاح هرچه که نیاز به بهبود دارد، وجود دارد.
همکاری در ذات فرآیندهای کسبوکار وجود دارد و به اعضای مختلف سازمان وظیفهای اختصاص داده میشود تا سازمان به یکی از اهداف کسبوکار برسد.
8. انعطاف پذیری و سازگاری
ویژگی آخر، انعطافپذیری و سازگاری است. انعطافپذیری از اصول حیاتی مدیریت کسبوکار محسوب میشود و به مدیران امکان مقابله با چالشها و برخاستن دوباره در مقابل شکست تا دستیابی به موفقیت میدهد.
با این حال، برای اینکه انعطافپذیری جواب دهد، مدیر باید انعطاف بالایی داشته باشد تا با وضعیتهای غیرمنتظره و متغییر سازگار باشد. رهبران معمولاً مجبورند در شرایط نامعلوم و پیچیده با اطلاعات بسیار کم تصمیم بگیرند.
رهبران عالی انعطافپذیر و چابک هستند تا موقعیت خود را در صورت نادرست بودن تغییر دهند و بهسرعت با شرایط سازگار شوند.
بهطورکلی، مدیریت مطلوب کسبوکار نیاز به ترکیب مهارتها، ویژگیها و روشهایی دارد که به مدیران امکان میدهد بهطور موثرتری رهبری کنند، روابط قوی بسازند و به اهداف خود دست یابند.
فرآیندهای خودکار میتوانند سبب بهبود ارتباطات، هماهنگی وظایف با اهداف استراتژیک، افزایش پذیرش مسئولیت، ترویج نوآوری و ساخت تیم شوند.
مدیران میتوانند با بهینهسازی وظایف تکراری و فرآیندهای اداری به تمرکز بیشتری بر برنامهریزی استراتژیک، راهنمایی کارمندان و دستیابی به نتایج بپردازند.
انواع مدیریت کسب و کار
اگرچه انواع مختلفی از مدیریت کسبوکار وجود دارد؛ اما در زیر به برخی از مهمترین آنها اشاره شده است:
1. مدیریت مالی
مدیریت مالی فرآیندی است که به برنامهریزی و کنترل دقیق منابع مالی یک سازمان میپردازد. این عملیات شامل برنامهریزی، تحلیل و اتخاذ تصمیمات مالی است که به اهداف و استراتژیهای سازمان، کمک میکند.
مدیریت مالی شامل مسائلی مانند مدیریت درآمدها و هزینهها، تأمین منابع مالی، تخصیص بودجه و ارزیابی عملکرد مالی میشود.
مدیریت مالی بهدنبال ایجاد تعادل بین سود و ریسک برای اطمینان از سود برای کسبوکار است. در مدیریت مالی نیاز است مدیران کسبوکار برنامهریزی، هدایت و هماهنگی را با جنبههای مالی مانند سرمایهگذاری، بانکداری، بیمه و جنبههای مالی دیگر کسبوکار انجام دهند.
2. مدیریت منابع انسانی (HR)
مدیریت منابع انسانی (HR) بخشی از مدیریت کسبوکار است که فرآیندهای متنوعی از جمله جذب و انتخاب نیروهای انسانی، آموزش و توسعه مهارتها، ارزیابی عملکرد، مدیریت پاداش و ترقی و مدیریت روابط کاری را در برمیگیرد.
این مسئولیت تنها به بخش HR محدود نیست. مدیران هر بخش برای این موارد مسئولیت دارند؛ زیرا تأثیر بزرگی بر رشد آینده سازمان دارد.
این نوع مدیریت براساس فهم عمیق از نیازها و توانمندیهای نیروی انسانی، استراتژیهای مدیریتی را ایجاد و پیادهسازی میکند تا به تحقق اهداف کسبوکار کمک کند.
3. مدیریت عملیات
مدیریت عملیات به تنظیم و کنترل فرآیندهای عملیاتی و تولیدی یک سازمان میپردازد. این حوزه مسئولیتهایی مانند بهینهسازی عملیات، کاهش هدررفتها، افزایش بهرهوری، مدیریت موجودی و تضمین کیفیت را برعهده دارد.
مدیریت عملیات تلاش میکند تا با بهرهگیری از اصول و تکنیکهای مدرن، عملکرد سازمان را بهبود دهد و همچنین به تأمین محصولات و خدمات بهموقع و باکیفیت به مشتریان کمک کند.
در مدیریت عملیات نیاز است مدیران در مدیریت کسبوکار اطمینان حاصل کنند که همه بخشهای سازمان بهطور کارآمد عمل میکنند.
برای این منظور، آنها باید با بخشهای مختلف تعامل داشته باشند و بهترین استراتژیها و فرآیندهای کسبوکار را تدوین کنند. تیمهای عملیات نیز باید از تأمین، توسعه و استفاده مناسب از منابع مورد نیاز کسبوکار اطمینان حاصل کنند.
4. مدیریت بازاریابی
مدیریت مارکتینگ به تحلیل، برنامهریزی و اجرای استراتژیها و فعالیتهایی که با هدف تبلیغ محصولات، جذب مشتری، تبلیغ محصولات یا خدمات و ایجاد ارتباط موثر با مشتریان انجام میشود، اشاره دارد.
این بخش مسئولیتهایی نظیر تعیین بازار هدف، تحقیقات بازار، تدوین استراتژیهای تبلیغاتی و فروش، مدیریت برند و ایجاد روابط مشتری و سازمان را در بر دارد. مدیریت بازاریابی به سازمانها کمک میکند تا محصولات و خدمات خود را بازاریابی کنند و نیازها و ترجیحات مشتریان را بهبود بخشند تا در مسیر پیشرفت و توسعه موفقیتآمیز حرکت کنند.
مدیریت بازاریابی به کاربرد عملی منابع بازاریابی کسبوکار تمرکز میکند. در اینجا ۴ حوزه اصلی در مدیریت بازاریابی وجود دارد: تجزیهوتحلیل سازمان، همکار، مشتری و رقیب. مدیریت برند و قیمتگذاری نیز 2 مؤلفه اصلی مدیریت بازاریابی موثر هستند.
5. مدیریت استراتژیک
موفقیت هر کسبوکار به استراتژی بازاریابی، مالی و عملیاتی آن وابسته است. اینجا مدیریت استراتژیک به تصمیمگیریهای استراتژیک برای رهبری یک سازمان اشاره دارد.
این نوع مدیریت کسبوکار براساس سوالاتی مانند «کسبوکار میخواهد به کجا برسد و چگونه میتواند به آنجا برسد؟» تکیه میکند.
مدیریت استراتژیک، به توصیف فرآیند برنامهریزی، تدوین و اجرای استراتژیها و اهداف بلندمدت یک سازمان میپردازد. این رویکرد مدیریتی به سازمانها کمک میکند تا با توجه به محیط داخلی و خارجی خود، بهبودهای مستمری در راهبردها و عملکردهای خود اعمال کنند و به بهرهوری بالاتری دست یابند.
مدیریت استراتژیک شامل تحلیل دقیق بازار، تعیین نقاط قوت و ضعف سازمان، ارائه راهکارهای تاکتیکی و نظارت مداوم بر عملکرد، بهمنظور تحقق اهداف استراتژیک است. مدیریت استراتژیک رویکردی اساسی برای دستیابی به پایداری و رشد در دنیای پیچیده و تغییرات پرسرعت کسبوکارها محسوب میشود.
6. مدیریت فروش
مدیریت فروش از دیگر زیرشاخههای مدیریت کسبوکار و شامل نظارت و رهبری بر تیمهای فروش است. این مدیریت فرآیندی است که به تخصیص و کنترل منابع و استراتژیها جهت افزایش فروش کسبوکار و ارتقاء عملکرد بازاریابی و فروش در یک سازمان میپردازد.
این حوزه شامل برنامهریزی استراتژیهای بازاریابی، مدیریت تیم فروش، تحلیل دادههای بازار، ایجاد رویکردهای نوآورانه برای جلب مشتریان و بهبود روابط با مشتریان است. مدیریت فروش نه تنها به افزایش درآمدها کمک میکند؛ بلکه ارتقاء تعامل با مشتریان و ایجاد وفاداری آنها را نیز در اولویت قرار میگیرد.
7. مدیریت تولید
مدیریت تولید، تصمیمگیریهای مرتبط با تولید محصولات یا خدمات را در برمیگیرد. تکنیکهای مدیریت تولید در صنایع تولیدی و خدماتی مورد استفاده قرار میگیرند. این نوع مدیریت کسبوکار در مورد تبدیل مواد خام به محصول یا خدمت پایانی است و به عنوان یکی از مسئولیتهای مهم مدیر تولید شناخته میشود.
یکی از تمرکزهای اصلی تیم مدیریت تولید، اطمینان از این است که تولید بهطور کارآمد صورت گیرد که شامل کنترل موجودی و آموزش کارکنان نیز میشود. کنترل موجودی از مهمترین مسئولیتهای مدیران محصول است و ردیابی تمام مولفههای تولید مانند مواد مورد نیاز و کالاهای تولیدی را در برمیگیرد.
یکی از نکات مهم دیگر مدیریت تولید کسبوکار، تحقیق و توسعه (R&D) هم در مورد فرآیند تولید و هم در مورد خود محصول است. کسبوکارهایی که میخواهند رشد کنند، هزینهها را کاهش دهند و محصولات بهتر و جدیدتری تولید کنند، باید بهعنوان بخشی از مدیریت، باید تحقیق و توسعه را به بخشی از فرایندهای کاری خود اضافه کنند.
8. مدیریت IT
مدیریت فناوری اطلاعات (IT) بهعنوان زیرشاخهای از مدیریت کسبوکار، به برنامهریزی، کنترل و استفاده از منابع فناوری اطلاعات و ارتباطات در سازمانها میپردازد.
این حوزه برای تضمین کارایی و کارآمدی عملیات سازمانی، تأمین امنیت اطلاعات، ایجاد راهکارهای نوآورانه و همچنین ارتقاء ارتباطات داخلی و خارجی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
مدیریت IT در دنیای امروزی با پیچیدگیهای فنی و رشد روزافزون فناوری مواجه است و از آنجایی که فناوری اطلاعات قلب عملکرد سازمان را تشکیل میدهد، نقش بسیار حیاتی در تحقق اهداف کسبوکار دارد.
9. مدیریت خدمات
مدیریت خدمات نیز نقش مهمی در تأمین رضایت مشتریان و ایجاد ارزش افزوده در سازمان دارد. این نوع مدیریت، عرصه تخصصی متمرکز بر ارائه و اداره خدمات به مشتریان فعلی و مشتریان بالقوه است.
مدیر خدمات، استراتژیهای بهینه برای بهبود کیفیت خدمات، بهبود عملکرد و افزایش رضایت مشتریان تدوین میکند. همچنین، این فرد به بهرهگیری از منابع انسانی و فناوری جدید جهت ارتقاء کارایی و اثربخشی عملیات خدماتی میپردازد. این رویکرد توسعهیافته، به سازمانها کمک میکند تا رقابتیتر باشند و در بازار، شهرت و اعتبار داشته باشند.
مزایای مدیریت موثر کسب و کار
بهترین نشانگر سلامتی مدیریت کسبوکار، آمار و اعداد آن است. فقط مدیریت اصولی میتواند سلامت یک سازمان را بهبود بخشد. اگر یک کسبوکار بهصورت موثر مدیریت شود، علائم زیر را مشاهده میکنید:
- بهبود عملکرد مالی: مدیریت موثر به شما اجازه میدهد تا سیاستهای مالی را برای کنترل هزینهها، افزایش درآمد و افزایش سودآوری برنامهریزی و اجرا کنید.
- افزایش بهرهوری: برای مدیریت موثر، تمام فرآیندهای تجاری بهینهسازی و شفاف شده و این امر محیط کاری مثبتی ایجاد و به بهرهوریِ کلی کمک میکند.
- افزایش رضایت مشتری: بخشی جداییناپذیر از مدیریت، ایجاد و اجرای سیاستها و فرآیندهایی برای افزایش رضایت مشتری و بهبود نرخ تبدیل مشتری است.
- افزایش مشارکت کارکنان: بهدلیل اینکه مدیریت بر تقویت ارتباطات محیط کاری و ترویج محیط همکاری تمرکز دارد، به شرکتها در حفظ استعدادها کمک میکند.
- مدیریت ریسک بهتر: مدیریت موثر امکان اجرای فرآیندهایی را برای شناسایی و کاهش ریسکهای بالقوه فراهم میکند.
سبک های مختلف مدیریت کسب و کار
در بخشهای قبلی درباره مدیریت صحبت کردیم؛ اکنون زمان آن است که درباره انواع مختلف مدیریت کسبوکار را مورد بررسی قرار دهیم. سبک مناسب مدیریت برای موقعیتی خاص بستگی به عوامل مختلفی دارد که از جمله آنها میتوان به فرهنگ سازمانی، ماهیت کار انجامشده و نیازها و ترجیحات فردی کارمندان اشاره کرد. اطلاع از این موارد بخش مهمی از درک مدیریت اصولی کسبوکار است.
در زیر ۸ سبک مدیریتی در کسبوکار آورده شدهاند که یک مدیر کسبوکار میتواند با یکی یا ترکیبی از آنها کار کند:
1. سبک مدیریت دموکراتیک (Democratic)
سبک مدیریت دموکراتیک به ایجاد اعتماد و درک متقابل بین کارکنان سازمان و مدیریت ارشد کمک میکند. رهبران معمولاً قبل از اتخاذ تصمیمات کسبوکار، نظرات کارکنان را جویا میشوند. مدیران کسبوکاری که از این سبک مدیریت پیروی میکنند، به آزمایش ایدههای جدید علاقه دارند.
مدیر، کارمندان را در فرآیند تصمیمگیری دخیل میکند و به حمایت از ارتباط و بازخورد میپردازد. این سبک از مدیریت کسبوکار به ساخت تیمهای مستحکم کمک میکند و احساس تعلق را در میان کارمندان ترویج میدهد.
2. سبک مدیریت سهلگیرانه (Laissez-faire)
مدیران کسبوکاری که به سبک مدیریت سهلگیرانه علاقه دارند، به میکرو منیجمنت (مدیریت ذرهبینی) کارکنان اعتقادی ندارند.
هنگامی که وظیفهای به کارکنان محول شد، در انجام آن آزادی کامل دارند. زمانی که با تیمی از حرفهایهای باتجربه سروکار دارید، مدیریت سهلگیرانه بهترین سبک مدیریت است.
مدیر کمترین دخالت ممکن را میکند و به کارمندان اجازه میدهد تا تصمیمات خود را بگیرند. این سبک در شرایطی مفید است که کارمندان بسیار ماهر و باانگیزه باشند.
با اینحال، گاهی ممکن است کارکنان نیاز به راهنمایی بیشتری داشته باشند. برخی مدیران ترکیبی از سبکهای سهلگیرانه و دموکراتیک را در سازمان خود پیاده میکنند.
3. سبک مدیریت استبدادی (Autocratic)
مدیران کسبوکار استبدادی به تمرکز بر نتایج و کارایی اعضای تیم اعتقاد دارند. آنها بهصورت میکرو منیجمت بر کارکنان نظارت میکنند تا همگی به سیاستهای سازمان، پایبند باشند.
این سبک مدیریت زمانی که کارکنان تازهکار باشند و به دستورات واضح در مورد وظایف نیاز داشته باشند، کاربرد دارد.
در این سبک مدیریت کسبوکار، مدیر تمام تصمیمات را میگیرد و بر سازمان کنترل کامل دارد. این سبک شاید در شرایطی که به تصمیمگیری سریع نیاز است، مناسب باشد. با اینحال، احتمال زیادی وجود دارد که ابتکار و نوآوری را به زنجیر بکشد.
4. سبک مدیریت همکارانه (Collaborative)
سبک مدیریت همکارانه نیازمند هماهنگی میان مدیران، ناظران و کارکنان برای دستیابی به هدفی مشترک است.
در این سبک مدیریت، همه کارکنان از بخشهای مختلف با همکاری هم کار میکنند تا اطمینان حاصل شود که سازمان به اهداف خود در کسبوکار دست مییابد.
مدیر بر تأمین نیازهای کارمندان و کمک به آنها برای دستیابی به اهدافشان تمرکز دارد. این سبک میتواند به ساخت تیمهای قوی و ترویج احساس وفاداری و تعهد موثر باشد؛ اما نیاز به درجه بالایی از همدلی و هوش هیجانی دارد.
5. سبک مدیریت کوچینگ (Coaching)
سبک مدیریتی کوچینگ بهمعنای رهبری و مدیریتی است که بر ارتقاء و توسعه مهارتها و عملکرد افراد تیم تمرکز دارد. در این سبک مدیریتی، مدیر بهعنوان مربی برای اعضای تیم عمل میکند و از توانمندیهایشان در راستای دستیابی به اهداف سازمانی، بهره میبرد.
این سبک مدیریتی بر تشویق انگیزه و خودآگاهی افراد تأکید دارد و به آنها کمک میکند تا بهترین نتایج را بهدست آورند.
این سبک از مدیریت کسبوکار به مدیران کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف هر عضو تیم را شناسایی کنند. این سبک به کمک افراد تیم میآید تا فراتر از محدودیتهای خود عمل کنند و شانس رشد خود را افزایش دهند.
6. سبک مدیریت تحولگرا (Transformational)
مدیر در سبک مدیریتی تحولگرا نه تنها بر تغییرات فعلی سازمان نظارت میکند؛ بلکه به حفظ انگیزه کارکنان که ممکن است در این زمانها کاهش یابد نیز کمک میکند.
مدیر کارمندان را تشویق میکند و به آنها برای دستیابی به پتانسیل کاملشان انگیزه میدهد. این سبک میتواند در گسترش خلاقیت و نوآوری موثر باشد؛ اما نیاز به درجه بالایی از هوش هیجانی و مهارتهای ارتباطی دارد.
7. سبک مدیریت بروکراتیک (Bureaucratic)
سبک مدیریتی بروکراتیک معمولاً به سازمانها یا اداراتی اشاره دارد که ساختار و فرآیندهای پیچیده و مبتنی بر قوانین و مقررات دارند. در این سبک، تصمیمات براساس قوانین و مقررات گرفته میشوند و افراد باید بهدقت قوانین را اجرا کنند.
سبک بروکراتیک نیازمند تخصیص وظایف به کارکنان در سلسله مراتب مشخصی است. در این سبک مدیریت، تمرکز بر قوانین و رویهها به جای همکاری است.
این سبک مدیریت کسبوکار در صنایعی با مقررات سنگین موفق است، اما در صنایع خلاق موفقیتآمیز نیست؛ بنابراین معمولاً سبک بروکراتیک در سازمانهای دولتی، بانکها و سازمانهای بسیار بزرگ اجرا میشود.
8. سبک مدیریت معاملاتی (Transactional)
سبک مدیریت معاملاتی به سبکی اشاره دارد که مدیران برای ایجاد انگیزه و کنترل در تیمها و سازمان از مکانیسمها و معاملات مشخصی استفاده میکنند. در این سبک، تعهد و انگیزه اعضای تیم از طریق جوایز مالی، ترفیع جایگاه شغلی و تشویقیهای حقوقی، معین میشود.
مدیران در این سبک تلاش میکنند تا تعهد و تطابق اعضای تیم را با استانداردها و اهداف سازمانی، تضمین کنند. این سبک معمولاً در محیطهایی با ساختار سازمانی سنتی و وظایف روزمره مشخص بهکار گرفته میشود.
مدیرانی که سبک مدیریت معاملاتی را دنبال میکنند، به بهبود عملکرد کارکنان از طریق پاداش و انگیزهدادن اعتقاد دارند.
این سبک مدیریت کسبوکار ممکن است در دستیابی به اهداف کوتاهمدت موثر باشد؛ اما ممکن است در ساخت تیمهای قوی و شکوفایی سازمان در بلندمدت کارساز نباشد.
انتخاب سبک مدیریت موثر سازمان، وابسته به ۲ عنصر کلیدی است؛ اول، به نیازها و اهداف خاص سازمان و دوم، به نقاط قوت و ضعف مدیران و کارمندان بستگی دارد. برخی از مدیران ماهر میتوانند سبک مدیریت خود را متناسب با نیازهای سازمان و کارمندان تطبیق دهند؛ اما این اتفاق در سازمانها چندان رایج نیست.
مواردی که نام برده شد، پرکاربردترین سبکهای مدیریت هستند؛ برای اطلاع از انواع کامل سبکهای مدیریتی، میتوانید این مقاله از Valamis را مطالعه کنید.
راهکارهای تاکتیکی فقط در بخش تصمیمگیری مطرح میشوند و باید براساس زمانبندی موجود در سند استراتژی مدیریتی کسبوکار اجرا شوند.
تاکتیکهای مدیریت کسبوکار بهعنوان فعالیتهایی تعریف میشوند که از استانداردهای کسبوکار مشخص در سیاستهای شرکت، پیروی میکنند. این فعالیتها وظیفه اجرای برنامههای کسبوکار را برعهده دارند تا بتوانند به اهداف اولویتبندی شده دست پیدا کنند.
بسیاری از تاکتیکها میتوانند به تناسب اهداف و چالشهای خاص سازمان، در مدیریت شرکت استفاده شوند. در زیر برخی از تاکتیکهای رایج را در مدیریت بهینه کسبوکار مشاهده میکنید:
ایجاد سیستم پاداش دهی
برخی از مدیران کسبوکار احساس میکنند برقراری ارتباط یا تعریف کردن از اعضای تیم، از اعتبار آنها میکاهد؛ اما این تفکر اشتباه است.
هیچچیز نمیتواند جایگزین انگیزهای شود که کارمند پس از دریافت بازخورد عملکرد عالی خود احساس میکند. پاداش دادن به کارکنانی که به رشد کسب و کار کمک میکنند، تأثیر مثبتی بر دیگر کارکنان نیز دارد.
تشویق نوآوری و خلاقیت شامل ایجاد فرهنگی است که از ایدهها و دیدگاههای جدید حمایت میکند و منابعی را برای پروژهها و اقدامات نوآورانه تخصیص میدهد.
اعتماد به فناوری
مدیران در حوزه مدیریت کسبوکار باید در تطابق با فناوریهای جدید کوشا و سریع باشند. این ویژگی، به مشتریان و همچنین کارکنان شرکت نشان میدهد که مدیریت سازمان باهوش، حرفهای و قابل اعتماد است.
مدیران کسبوکار باید اطمینان حاصل کنند که مشتریان بتوانند از هر کجا و در هر زمان، با سازمان ارتباط برقرار کنند.
اگر یک کسبوکار بخواهد از رقبای خود پیشی گیرد، مدیران آن باید با آخرین فناوریهای صنعت همگام شوند.
توسعه برنامه استراتژیک
توسعه برنامه استراتژیک فرآیندی است که به کمک تحلیل دقیق محیط سازمان، مدیریت کسبوکار و منابع داخلی، میتواند اهداف بلندمدت و راهبردهای مطابق با آن را تعیین و برای اجرای آنها برنامهریزی کند.
این فرآیند شامل ایجاد دیدگاهی دقیق از آینده، تعیین اولویتها و تعیین راههای بهبود عملکرد و رشد است. توسعه برنامه استراتژیک سبب ایجاد هماهنگی در سازمان میشود و براساس اطلاعات و دادههای دقیق، فرآیند تصمیمگیری انجام میشود؛ این ویژگی به سازمان اجازه میدهد در بازار رقابت باقی بماند و در مسیر موفقیت حرکت کند.
شناسایی و مدیریت ریسک
شناسایی و مدیریت ریسک شامل تشخیص، ارزیابی و کاهش تأثیرات ریسک بر عملکرد و پروژههای یک کسبوکار است. مدیریت کسبوکار میتواند با شناسایی ریسکهای بالقوه، برنامههای مناسبی برای کاهش احتمال و تأثیر آنها تدوین کند.
این تاکتیک میتواند به کسبوکار کمک کند تا احتمال دستیابی به اهداف و پایداری و موفقیت در معاملات و پروژههای سازمان، افزایش داشته باشد.
5. بازاریابی دیجیتال
بازاریابی دیجیتال به کمک فناوریهای اینترنتی و پلتفرمهای مختلفی مانند وبسایتها، رسانههای اجتماعی، ایمیل مارکتینگ و سایر ابزارهای آنلاین به تبلیغات، ارتباط با مشتریان و افزایش شناخت برند کمک میکند.
بازاریابی دیجیتال امکان دسترسی به مخاطبان را بهصورت گسترده و هدفمند فراهم میکند و این امکان را به کسبوکارها میدهد تا بازاریابی موثرتری را اتخاذ کنند و بازدهی بالاتری از فعالیتهای تبلیغاتی خود بهدست آورند.
تفاوت میان کارآفرینی و مدیریت کسب و کار
کارآفرینی و مدیریت کسبوکار ۲ مفهوم مهم در حوزه کسبوکار هستند؛ اما تفاوتهای مهمی در ماهیت و وظایف آنها وجود دارد. در ادامه به تفاوتهای اصلی میان این دو مفهوم، اشاره خواهیم کرد:
1. ماهیت و طبیعت
از جمله تفاوت میان کارآفرینی و مدیریت کسبوکار را در ادامه مطلب میخوانیم.
- کارآفرینی:
کارآفرینی به ایجاد و توسعه ایدهها و پروژههای جدید و نوآورانه میپردازد. کارآفرینان با ابتکار و خلاقیت، فرصتهای جدید در بازار را تشخیص میدهند و تلاش میکنند تا این فرصتها را به واقعیت تبدیل کنند. آنها با نوآوری باعث پیشرفت کسبوکار میشوند و ممکن است از این فرصتها جهت راهاندازی کسبوکار جدید بهرهبرداری کنند.
- مدیریت:
مدیریت و هدایت کسبوکار با راهبری و اجرای کسبوکار ارتباط دارد. مدیران کسبوکار وظیفه مدیریت عملیات روزمره کسبوکار را بر عهده دارند و به تضمین بهرهوری، کاهش هزینهها، مدیریت منابع انسانی و مالی، برنامهریزی استراتژیک و انجام وظایف مدیریتی دیگر میپردازند.
آنها سعی دارند عملکرد کارکنان را بهبود بخشند و فرآیندهای کسبوکار فعلی را بهینهسازی کنند.
2. زمان
زمان یکی از موارد بسیار مهم در کارآفرینی و کسبوکار است که در ادامه به تفاوت این دو خواهیم پرداخت.
- کارآفرینی:
کارآفرینی ممکن است نیاز به زمان کمتری برای شروع کسبوکار داشته باشد. کارآفرینان معمولاً با سرعت بالا به اجرای ایدههای خود میپردازند و تلاش میکنند بهسرعت وارد بازار شوند.
- مدیریت:
مدیریت کسبوکار نیاز به پایداری و ثبات دارد و ممکن است سالها در یک سازمان یا کسبوکار مشغول به کار باشد. مدیران کسبوکار بهتدریج نقش خود را در کسبوکار پیدا میکنند و بهمرور زمان مهارتهای مدیریتی خود را ارتقاء میدهند.
3. ریسک
در تمامی صنفهای کاری، ریسک کردن میتواند سبب رشد بیشتر در مجموعه و حتی سازمان شود، اما شرایط رسیک در هر مجموعهای متفاوت است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
- کارآفرینی:
کارآفرینان معمولاً با ریسکهای بالاتری مواجه هستند. آنها ایدههای جدید را توسعه میدهند و وارد بازارهای ناشناخته میشوند. ریسک در کارآفرینی بالاتر و احتمال موفقیت در بسیاری از موارد، کمتر است.
- مدیریت:
مدیران در مدیریت موثر کسبوکار بهعنوان مدیران عملیاتی معمولاً با ریسکهای کمتری مواجه هستند. آنها براساس تجربه و اطلاعاتی که از عملکرد سازمان کسب کردهاند، تصمیمگیری میکنند.
در کل، هر ۲ مفهوم مهم هستند و در دورههای مختلفی از چرخه زندگی کسبوکار اهمیت دارند. کارآفرینان با ایجاد ایدههای جدید شروع میکنند و مدیران کسبوکار وظیفه مدیریت و رشد پایدار کسبوکار را بر عهده دارند.
میتوانید در این مقاله از سایت Entrepreneursdata اطلاعات بیشتری درباره تفاوتهای کارآفرینی و مدیریت در کسبوکار، کسب کنید.
مهارت های ضروری مدیر کسب و کار چیست؟
فهم اینکه مدیریت کسبوکار چیست، راحتتر از اجرای عملی آن است. مدیران باید مهارتهای مدیریتی کسبوکار مانند رهبری و تصمیمگیری را یاد بگیرند. مسئولیت اصلی مدیران اطمینان از این است که تمام فعالیتهای کسبوکار در هر زمان بهخوبی انجام شده باشد.
مدیران کسبوکار این امر را با اجرای استراتژیهای عملیاتی مرتبط، انجام بررسیهای عملکرد کارکنان و نظارت بر فعالیتهای روزمره انجام میدهند. آنها همچنین باید بهدنبال فرصتهای رشد کسبوکار و دستیابی به اهداف آن باشند.
علاوه بر این، مدیران کسبوکار باید نگاهی به تمام پروژههای در حال انجام داشته باشند تا نقاط ضعف را تشخیص دهند و موانع ممکن را شناسایی کنند.
در زیر مجموعهای از مهارتهای مهم که تمام مدیران در مدیریت کسبوکار باید داشته باشند، آورده شده است:
تمرکز بر اتخاذ تصمیم
اتخاذ تصمیمات استراتژیک، هسته مدیریت موثر است. تصمیمهای سالم را با توجه به ارزیابی مخاطرات و مزایای مهم بگیرید. در واقع، برای یادگیری مهارتهای اتخاذ تصمیم، اهداف کسبوکار را شناسایی کنید، تحقیقات بازار را برای یافتن جایگزینهای بهتر انجام دهید، دادهها را تجزیهوتحلیل کنید و عواقب را برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه در نظر بگیرید.
خودشناسی و خودآگاهی
آگاهی از خود شامل ارزیابی نقاط قوت و ضعف یک رهبر و شناسایی حوزههای قابل بهبود است. این موضوع به بهبود روابط با کارمندان و مشتریان، افزایش تمرکز و بهرهوری و اتخاذ تصمیمات آگاهانه میانجامد. همه اینها در نهایت به مدیریت موثر کمک میکند.
آموزش و فراگیری دوره های مدیریت
فراگیری دورههای مدیریت یکی از بهترین راهها برای یادگیری جنبههای عملی مدیریت کسبوکار است. چنین دورههایی به شما امکان میدهند تا در پروژههای عملی مختلف کار کنید و با رهبران صنعت در ارتباط باشید.
برای آشنایی با بهروزترین دورههای مدیریتی حرفهای مدرسه کسبوکار ماهان، وارد سایت شوید.
جستجوی راهنمایی از منابع
اداره هر کسبوکار، وظیفهای چالشبرانگیز است؛ این موضوع نیازمند خصوصیتها و مهارتهایی خاص است. یکی از بهترین راهها برای یادگیری مهارتهای کسبوکار، راهنمایی گرفتن از رهبران کسبوکار است. از تجارب گذشته آنها و دانشی که انتقال میدهند، یاد بگیرید.
مصرف محتوای مرتبط با مدیریت کسب و کار
یک راه عالی دیگر برای یادگیری مهارتهای مدیریت، مطالعه استراتژیها، مهارتها، تکنیکها و رویکردهای مختلف اداره یک کسبوکار است. همچنین، کتاب، پادکست، مقالات تحقیقی و مصاحبههایی از رهبران بزرگ در کسبوکار را مطالعه کنید و گوش دهید تا نظریات مختلف مدیریت را درک کنید و چگونگی اجرای آنها را بفهمید.
کسب تجارب عملی
یادگیری نظری میتواند به شما کمک کند تا درکی از صنعت بهدست آورید و جدیدترین روندها را در مدیریت کسبوکار یاد بگیرید؛ اما واضح است که کسب تجربی عملی، بهترین راه برای یادگیری است. همچنین، دورهها یا فعالیت در کسبوکار کوچک یا نوپا را برای کسب تجربه عملی در نظر بگیرید.
مهارت های ارتباطی
مدیر کسبوکار باید بتواند با مدیران پروژه، سهامداران و تیم مدیریت ارتباط برقرار کند. مدیران کسبوکار باید رابطه مثبت و قابل اعتمادی با کارکنان، مدیریت و مالکان کسبوکار بسازند.
آنها باید از طریق تلفن، ایمیل و گفتگو با کارکنان و سهامداران سازمان در ارتباط باقی بمانند؛ اما برای تحقق این امر، باید تسلطی عالی بر ارتباطات شفاهی و نوشتاری داشته باشند.
مهارت های مالی
مدیر کسبوکار باید بودجه پروژه را تنظیم کند و مطمئن شود که آن پروژه در محدوده بودجه تعیینشده، انجام میشود. مدیران باید اطمینان حاصل کنند که تیم پروژه طبق تنظیمات بودجه اختصاصیافته، کار میکند.
ابزارهای مدیریت کسبوکار زیادی وجود دارند که به آنها کمک میکند تا این کار را با سهولت انجام دهند. تعدادی از این ابزارها را در بخشهای قبلی معرفی کردهایم.
توانایی مدیریت بودجه پروژه به تیم کمک میکند تا آن را در مهلت زمانی مشخصی به پایان برساند و بهموقع تحویل مشتری دهد.
مهارت های رهبری
مهارتهای رهبری شامل تواناییهایی مانند ارتقاء تیم، انگیزهدهی به اعضا، ارتباطات موثر، تصمیمگیری استراتژیک، مدیریت زمان و حل مسائل پیچیده میشوند.
یک مدیر با داشتن این مهارتها میتواند باعث بهبود عملکرد و دستیابی به اهداف تجاری تیم خود شود و در مواجهه با چالشها و تغییرات محیط کسبوکار، بهعنوان رهبری موثر عمل کند.
مهارت های انسانی
مدیران در مدیریت کسبوکار باید به طور منظم با بخشهای مختلف یک سازمان ارتباط برقرار کنند. گاهی اوقات، آنها باید بین ۲ بخش که در یک پروژه توافق ندارند، وساطت کنند.
مهم است که بخشهای مختلف سازمان به مدیر کسبوکار اعتماد داشته باشند. برای این منظور، مدیران کسبوکار باید فعالیتهای افزایش هماندیشی تیم و رویدادهای اجتماعی را برگزار کنند. این فعالیتها به آنها کمک میکند تا کارکنان را بهصورت شخصیتر بشناسند.
مهارت های برنامه ریزی
مدیران کسبوکار نقش مهمی در اداره وظایف روزمره یک کسبوکار ایفا میکنند؛ اما در عین حال، باید روی تصویر بزرگ چشمانداز سازمان نیز تمرکز داشته باشند.
آنها باید اطمینان حاصل کنند که هر وظیفهای توسط یک تیم بهصورت کارآمد در راستای تحقق اهداف کسبوکار انجام شده است.
یک مدیر کسبوکار باید بداند که چگونه تصمیمات امروز بر آینده کسبوکار تأثیر میگذارد.
مهارت های سازماندهی و واگذاری
مهارتهای سازماندهی و تفویض اختیار بهعنوان ۲ مهارت مرتبط و بسیار حیاتی در مدیریت کسبوکار تلقی میشوند. مهارت سازماندهی به مدیر کمک میکند تا وظایف و منابع را به بهینهترین شکل ممکن مدیریت کند و برای دستیابی به اهداف، بهدرستی برنامهریزی کند.
از سوی دیگر، مهارت تفویض اختیار یا واگذاری به او اجازه میدهد تا وظایف را به اعضای تیم منتقل کند و به آنها اختیارات لازم را برای انجام وظایفشان بدهد.
این ۲ مهارت باعث افزایش بهرهوری، تسهیل انجام وظایف و افزایش انعطافپذیری سازمان میشوند و در بهبود عملکرد کسبوکار نقش کلیدی دارند. مسئله واگذاری اهمیت بسیار بالایی دارد؛ بههمین دلیل، در بخشی جدا در این مقاله به آن پرداختهایم.
مهارت های حل مسئله
مدیران در مدیریت کسبوکار باید تصمیماتی را اتخاذ کنند که تأثیر زیادی بر آینده سازمان دارد. این تصمیمات شامل تصمیمگیری سریع در مورد پروژه یا وظیفه بدون وقفهای بیش از حد برای آن است. آنها باید بهسرعت در مورد مزایا و معایب یک تصمیم فکر کنند.
برای این منظور، مدیران کسبوکار باید چشمانی تیز نسبت به اتفاقاتی که در شرکت رخ میدهد داشته باشند تا هر مشکلی را تشخیص دهند و اقدامات اصلاحی را قبل از اینکه دیر شود، انجام دهند.
این مهارتها، اساسیترین مهارتهایی هستند که یک مدیر کسبوکار باید برای بهبود عملکرد خود داشته باشد.
اهمیت مدیریت کسب و کارهای کوچک
داشتن یک کسبوکار کوچک آسان نیست و مدیریت آن نیز آسان نخواهد بود. کسبوکارهای کوچک نیز مانند سازمانهای بزرگ باید بهطور کارآمد و موثر مدیریت شوند تا در درازمدت زنده بمانند. این کار میتواند برای برخی از افراد بسیار سخت باشد.
با این حال، مدیریت موثر کسبوکار کوچک میتواند راهی برای موفقیت باشد. یک کسبوکار باید حفظ شود تا بتواند کارایی داشته باشد. با این حال، صاحب این کسبوکار باید دانش و تجربه مورد نیاز را کسب کند.
نقش ارتباطات در مدیریت کسب و کار
وقتی درباره مفهوم مدیریت کسبوکار صحبت میکنیم، حتماً باید به اهمیت ارتباطات نیز اشاره کنیم. در مدیریت و هدایت کسبوکار، ارتباط به ایجاد، انتقال و تفسیر واقعیتهای مرتبط با کارایی سازمان، عملکرد کاری و اهداف آن اشاره دارد.
ارتباط موثر بین اعضای تیم، مدیران، کارمندان و سایر سهامداران، کلید رشد سازمانی و بهبود مدیریت است. علاوه بر این، ارتباطات برای تبادل ایدهها بین اعضای تیم نیز ضروری است.
این امر شفافیت را در سازمان افزایش میدهد و به کارمندان انگیزه میدهد؛ زیرا آنها از تمام استراتژیها و اقدامات آگاه هستند و نسبت به سازمان احساس تعلق خاطر میکنند.
در نهایت، ارتباطات در مدیریت کارآمد کسبوکار فرهنگ مثبتی را گسترش میدهد. ارتباط موثر به کارمندان کمک میکند تا نقشها و مسئولیتهای فردی و جمعی خود را درک کنند.
در نتیجه، بهدست آوردن اهداف تجاری و رشد سازمانی را تسهیل میکند. همچنین، به کارمندان کمک میکند تا نقشها، سیاستها یا عملکردهای جدید را درک کنند. بهطور خلاصه، مدیریت کسبوکار موثر تنها با ارتباط موثر در داخل سازمان تکمیل میشود.
رابطه میان مدیریت کسب و کار و مدیریت فرآیند کسب و کار
مدیریت کردن کسبوکار و مدیریت فرآیند کسبوکار (BPM) مفاهیمی نزدیک به یکدیگر هستند؛ اما بر نکات متفاوتی تمرکز دارند.
مدیریت در کسبوکار عملیات کلی راهبری و هماهنگی عملیات و منابع کسبوکار برای دستیابی به اهداف سازمانی است. این عملیات شامل وظایف مختلفی مانند برنامهریزی استراتژیک، سازماندهی، استخدام، راهبری و کنترل منابع میشود. در بخشهای قبل به تفصیل درباره این مفهوم توضیح دادهایم.
از سوی دیگر، BPM فرآیندهای کسبوکار را درون یک سازمان شناسایی میکند، آنها را مدلسازی میکند (استفاده از نمایش استاندارد مانند BPMN)، آنها را خودکار و اجرا میکند (با استفاده از موتور فرآیند)، عملکرد آنها را با استفاده از شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) تجزیهوتحلیل میکند و اصلاحات لازم را انجام میدهد تا آنها را بهبود بخشد.
در نتیجه، BPM زیرمجموعهای از مدیریت کسبوکار است که بهطور خاص بر تقویت و مدیریت فرآیندها در داخل یک کسبوکار تمرکز دارد. BPM موثر میتواند به شرکت کمک کند تا بهطور موثرتر و کارآمدتر به اهداف خود دست پیدا کند.
اهمیت تفویض اختیار در مدیریت کسب و کار
تفویض اختیار یا واگذاری، جنبهای کلیدی از مدیریت موثر است و اغلب بهعنوان یک ویژگی خاص از مدیران عالی کسبوکار شناخته میشود. واگذاری به مدیران امکان میدهد تا از مهارت و دانش اعضای تیم خود بهره ببرند، بار کاری را بهطور موثرتر توزیع کنند و بر وظایف سطح بالاتری که نیاز به توجه دارند، متمرکز شوند.
بهعلاوه، این امکان را فراهم میکند تا کارمندان مهارتهای خود را توسعه دهند، چالشهای جدید را بپذیرند، با اعضای دیگر تیم و سازمان مشارکت کنند و در نهایت، به رضایت شغلی بالاتری دست یابند.
مدیران عالی در حوزه مدیریت کسبوکار اهمیت واگذاری را درک میکنند و در شناسایی وظایف قابل واگذاری به دیگران، انتخاب افراد مناسب برای واگذاری و پشتیبانی لازم برای اطمینان از موفقیت کار، ماهرانه عمل میکنند.
آنها همچنین قادرند واگذاری را با سطوح مناسبی از نظارت، مسئولیتپذیری و کنترل ترتیب دهند تا مطمئن شوند که وظایف واگذارشده با اهداف و استانداردهای کیفیت سازمان هماهنگ باشند.
با اینحال، واگذاری همیشه آسان نیست و نیازمند سطحی از اعتماد، ارتباط و همکاری بین مدیران و اعضای تیم است. مدیران موفق کسبوکار در ایجاد روابط سازنده با کارمندان خود مهارت دارند و فرهنگی از اعتماد و مسئولیتپذیری را ایجاد میکنند، واگذاری را گسترش میدهند و کارمندان را به تملک کار خود تشویق میکنند.
معایب واگذاری و چگونگی پیشگیری از آن
واگذاری میتواند روش موثری برای مدیریت بار کاری، توسعه مهارتهای کارمندان و فرهنگسازی برای اعتماد و مسئولیت درون یک سازمان باشد. با اینحال، معایبی احتمالی برای واگذاری وجود دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
1. کمبود کنترل
زمانی که مدیران در مدیریت کسبوکار وظایف را به دیگران واگذار میکنند، ممکن است احساس کنند که کنترل کار را از دست دادهاند و وظایفی را که بهطور سنتی مسئول آن بودهاند، رها کنند. یک ابزار کنترل فرآیندهای خودکار میتواند به مدیران دیدی واضح و متمرکز از تمام وظایف واگذارشده فراهم دهد.
این ابزارها تضمین میکنند که هنوز هم کنترل کار در دست مدیران است. مدیران میتوانند بر پیشرفت وظایف نظارت کنند و زمانی که وظایف انجام شوند، به آنها اعلانهایی ارسال شود. این ابزارها به مدیران کمک میکنند تا بار کاری خود را بهطور موثرتری مدیریت کنند.
2. سوءتفاهم ها و اشتباهات
واگذاری نیازمند ارتباط و درک مشترک در مورد انتظارات، زمانبندیها و استانداردهای کیفیت است. اگر مدیر و کارمند دیدگاه مشترکی نداشته باشند، ممکن است منجر به سوءتفاهمها و اشتباهات شود.
فرآیندهای خودکار میتوانند رویکرد استانداردی برای انجام وظایف، مدیریت تاریخهای سررسید و ایجاد هشدارها ارائه دهند که میتواند سوءتفاهمها و اشتباهات بالقوه را کاهش دهد.
3. توسعه کارمندان
با اینکه واگذاری در مدیریت کسبوکار میتواند به توسعه مهارت و اعتمادبهنفس کارمندان کمک کند؛ همچنین ممکن است بهدلیل عدم دریافت راهنمایی یا منابع کافی، کارمندان احساس سردرگمی و اضطراب کنند.
اگر فرآیندها بهخوبی مستند و خودکار شده باشند، میتوانند به کارمندان چارچوب و راهنمایی لازم را برای انجام موفق وظایف ارائه دهند. سیستم میتواند حاوی بهترین شیوهها، نمونهها، موارد آموزشی و دستورالعملهای گامبهگام باشد تا به کارمندان کمک کند مهارتها و اعتمادبهنفس خود را افزایش دهند.
4. سرمایه گذاری زمان
واگذاری نیازمند صرف زمان و انرژی است؛ زیرا مدیران باید در آموزش، ارتباط و پیگیری برای اطمینان از انجام صحیح کار، سرمایهگذاری کنند. این موضوع میتواند چالشی برای مدیرانی باشد که در حال حاضر زمان کافی ندارند. البته مدیران میتوانند با اتوماسیون فرآیندها، زمان مورد نیاز برای واگذاری و مدیریت وظایف را کاهش دهند.
5. ریسک واگذاری
برخی از وظایف بهدلیل شدت اهمیتشان قابل واگذاری نیستند؛ بنابراین همیشه ریسکی در واگذاری وظایف اشتباه یا واگذاری به شخص نادرست وجود دارد که ممکن است منجر به اشتباهات، مشکلات افت کیفیت یا حتی ضرر مالی شود.
مدیران میتوانند با تعریف فرآیندها و نقشهای واضح در ابزار مدیریت کسبوکار، تضمین کنند که وظایف به افراد مناسب اختصاص یابد و بهدرستی انجام شود.
نحوه عملکرد مدیریت کسب و کار
مدیریت مناسب کسبوکار به معنای این است که شرکت قادر است از منابع مالی، منابع انسانی، منابع فناوری و دیگر داراییهای خود برای ایجاد ارزش برای سهامداران خود استفاده کند. مفهوم مدیریت در کسبوکار فعالیتهای گستردهای از جمله برنامهریزی، بودجهبندی، سازماندهی، اجرا و نظارت بر فعالیتهای مختلف کسبوکار را در بر میگیرد.
معمولاً مدیریت کارآمد کسبوکار با فعالیتهای برنامهریزی شروع میشود. مدیران کسبوکار برنامهای کوتاهمدت برای دوره یک ساله و برنامهای طولانیمدت برای دوره طولانیتری تهیه خواهند کرد.
ایجاد یک برنامه شامل درک منابع در دسترس شرکت، اهدافی که شرکت میخواهد به آن دست یابد و منابعی که ممکن است برای دستیابی به اهداف خود نیاز باشد، میشود.
پس از ایجاد برنامه، مرحله بعدی توسعه بودجه کلان شرکت است. بودجه کلان در واقع برنامه مالی شرکت است؛ یعنی مدیران کسبوکار تصمیم میگیرند چگونه منابع مالی و داراییهای خود را برای دستیابی به اهداف کسبوکار تخصیص دهند.
مدیران کسبوکار پس از تخصیص مناسب بودجه، فعالیتهای مختلف کسبوکار را با برنامه و بودجه سازماندهی و تنظیم خواهند کرد.
در نهایت، پس از اجرای فعالیتهای مدیریت کسبوکار، مهم است که بر فعالیتها نظارت شود تا از سازگاری آنها با برنامه سازمانی و حرکت سازمان در جهت مطلوب، اطمینان حاصل شود.
مدیریت ناموفق کسب و کار و تأثیرات آن بر سازمان
مدیریت ناموفق کسبوکار میتواند تأثیرات جدی و منفی بر روند عملکرد و پیشرفت کسبوکار داشته باشد. در زیر به برخی از تأثیرات مدیریت ناموفق در کسبوکار اشاره میکنیم:
افت اعتبار
افت اعتبار به معنای از دست دادن اعتماد و احترام از طرف مشتریان، ذینفعان و عوامل مختلف دیگر در جامعه و بازار است. این اتفاق ممکن است بهدلیل نقصها، تقصیرات، عدم پایبندی به قوانین و مقررات، یا عدم توجه به نیازها و توقعات مشتریان و دیگر ارتباطات تجاری رخ دهد.
افت اعتبار میتواند منجر به از دست دادن مشتریان، کاهش فروش، کاهش ارزش سهام و افت کسبوکار شود و در نهایت، به تضعیف موقعیت رقابتی و تاثیرات مالی منفی منجر شود؛ بنابراین، حفظ و مدیریت اعتبار بهعنوان یکی از اولویتهای اساسی در مدیریت کسبوکار بسیار حیاتی است.
کاهش تعهد کارکنان
مدیریت ناموفق ممکن است منجر به کاهش انگیزه و تعهد کارکنان شود. این موضوع به عواملی مانند نبود ارتباط موثر با مدیران، عدم شفافیت در تصمیمات و برنامهریزی سازمانی، فشارهای اضافی و عدم تشویق و ترفیعهای عادلانه باز میگردد.
کاهش تعهد کارکنان میتواند منجر به افت عملکرد، افت کیفیت خدمات یا تولید، افزایش نرخ اختلافات کاری، کاهش بهرهوری کارکنان و کاهش رضایت شغلی شود و در نهایت، تأثیرات منفی روی عملکرد و موفقیت کسبوکار داشته باشد؛ بنابراین، مدیران باید توجه ویژهای به مدیریت و تشویق تعهد کارکنان داشته باشند تا پایداری و بهرهوری سازمان را تضمین کنند.
عدم تطابق با بازار
عدم تطابق با بازار به وضعیتی اشاره دارد که کسبوکار در تلفیق و تطابق با نیازها و تغییرات بازار ناتوان میشود. این امر در اثر نادرستی در مدیریت کسبوکار، عدم شناخت دقیق نیازهای مشتریان یا ناتوانی در تعامل با محیط خارجی و رصد تغییرات بازار رخ میدهد.
عدم تطابق با بازار میتواند منجر به افت یا ورشکستگی کسبوکار شود؛ زیرا در دنیای رقابتی امروزی، تنها کسبوکارهایی که بهدرستی با نیازها و تغییرات بازار تطابق پیدا میکنند، قادر به بقا و رشد هستند.
بههمین دلیل، توجه به تغییرات بازار و تلاش برای تطابق با آنها یکی از جنبههای حیاتی مدیریت کسبوکار است تا عدم تطابق با بازار جلوگیری شود.
افت نرخ سودآوری
افت نرخ سودآوری به معنای کاهش درآمد نسبت به هزینهها در یک کسبوکار است. این امر به مشکلات مدیریتی، افزایش هزینهها، کاهش فروش، یا عوامل دیگری مرتبط میشود که موجب کاهش تراز سود و زیان کسبوکار میشود.
افت نرخ سودآوری میتواند منجر به مشکلات مالی جدی شود و توانایی کسبوکار در تأمین منابع مالی، پرداخت بدهیها و سرمایهگذاری در توسعه و رشد را تحت تأثیر قرار دهد؛ بنابراین، مدیریت دقیق و کارآمد کسبوکار بسیار حیاتی است تا افت نرخ سودآوری به حداقل ممکن برسد و عملکرد مالی کسبوکار بهبود یابد.
عدم توانایی در مقابله با تغییرات
عدم توانایی در مقابله با تغییرات به معنای ضعف سازمان است و در صورت مدیریت نامناسب کسبوکار اتفاق میافتد. وقوع تغییرات در محیط کسب و کار امری طبیعی و ناگزیر است؛ اما در صورت عدم توانایی مدیریت و تطبیق با آنها، منجر به مشکلات جدی میشود.
مدیریت کسبوکار ناموفق در مقابل تغییرات فناوری، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی ناتوان است. سازمانهایی که نسبت به تغییرات انعطاف یا توانایی تخصیص مناسب منابع را ندارند، با مشکلاتی همچون افت سود، از دست دادن بازار، افزایش هزینهها و از دست دادن کارکنان مواجه میشوند.
بههمین دلیل، توانایی مدیریت تغییرات و پیشبینی نیازمندیهای متغیر محیطی برای کسبوکار ضروری است تا پایداری و رشد کسبوکار حفظ شود.
افت ارزش سهام
افت ارزش سهام ممکن است بهدلیل مشکلات مالی، عدم کسب مزیت رقابتی، مدیریت نامناسب یا تغییرات در بازار باشد. افت ارزش سهام به معنای کاهش ارزش سهام در بورس یا بازار مالی است که منجر به نارضایتی سهامداران، کاهش جذابیت برای سرمایهگذاران و نقض اعتماد عمومی به کسبوکار میشود.
برای پیشگیری از افت ارزش سهام، مدیران در مدیریت کسبوکار باید استراتژیهای مناسبی را در حوزه مالی، عملیاتی و بازاریابی اجرا کنند و به بهبود عملکرد کسبوکار خود بپردازند.
مخاطرات حقوقی
مخاطرات حقوقی به هر مشکل و اختلافی اشاره دارند که ممکن است در مورد حقوق و تعهدات قانونی کسبوکار پیش آید. این مخاطرات میتوانند شامل قراردادهای نادرست، نقض قوانین کاری، مسائل مالی مشکوک، مشکلات مالکیت معنوی و سایر مسائل مربوط به امور حقوقی کسبوکار باشند و در نهایت آسیبی جدی به سازمان وارد کنند.
این نوع مخاطرات میتوانند به تعقیب حقوقی، جریمه مالی، از دست دادن اعتبار و تأثیرات نامطلوب دیگر بر کسبوکار منجر شوند؛ بنابراین، مدیران و کسبوکار باید مراقبتهای لازم را در مدیریت این مخاطرات حقوقی انجام دهند تا از وقوع مشکلات حقوقی جلوگیری و پایداری حقوقی کسبوکار را حفظ کنند.
بههمین دلیل، مدیریت ناموفق کسبوکار میتواند به مشکلات جدی و طولانیمدت برای کسبوکار منجر شود و بهعنوان چالشی مهم برای هر کسبوکار مطرح میشود.
مدیران برای پیشرفت و موفقیت، باید تواناییها و مهارتهای مدیریتی خود را بهبود بخشند و استراتژیهای صحیح و بهینه را برای رسیدن به اهداف تعیین کنند.
نتیجهگیری مدیریت کسب و کار
در این مقاله به بررسی مفهوم مدیریت کسبوکار، سیستم، سبکها، تاکتیکها، روشهای بهبود و موفقیت و معرفی ابزارهای بهینهسازی و اتوماسیون در مدیریت موثر کسبوکار پرداختیم.
به زبان ساده، مدیریت موثر کسبوکار، به عمل سازماندهی افراد و منابع برای دستیابی به اهداف کسب و کار اشاره دارد. هرچه منابع و داراییهای شرکت بهصورت کارآمدتری استفاده شوند، قابلیت سودآوری شرکت بیشتر میشود.
فرآیند مدیریت کردن کسبوکار با شناسایی اهداف کسبوکار آغاز میشود، سپس طرحریزی و بودجهبندی کسبوکار، اجرای طرح و بررسی نتایج انجام میشود. هدف نهایی مدیریت و هدایت کسبوکار این است که سازمان بهصورت کارآمد اداره شود تا سودآور و رقابتی باقی بماند و برای سهامدارانش ارزشآفرینی کند.
اگر مدیر کسبوکار شرکتی هستید یا قصد دارید وارید این مسیر شغلی شوید، درباره علل جذابیت و انتخاب این بخش از میان انواع دیگر مدیریت، برای ما بنویسید.