تغییر ماهیت کشور چین از یک اقتصاد کاملاً فقیر به “عرصه خرید کشورهای مختلف جهان” کمی بیش از دو دهه به طول انجامید. امروزه انتظار می رود که با گذشت کمتر از یک دهه، این کشور به یک مبتکر پیشرو در عرصه جهانی مبدل گردد. اما آیا چین قادر است پیشرفت بعدی خود به سمت موفقیت بیشتر را تجربه نماید؟ بسیاری از تحلیل گران بر این عقیده اند که هم اکنون چین آمادگی کامل برای داشتن یک رهبری نوآورانه و مبتکرانه را داراست.
تاخت و تاز چین در عرصه نوآوری موفق
اخیراً یکی از محققین در زمینه روندهای ثبت اختراع بدین نتیجه دست یافته است: “یک انقلاب صنعتی حماسه گونه، چین را به سوی وضعیت توسعه کنونی آن سوق داده است، اما در آینده تنها یک انقلاب روشنفکرانه در چین می تواند منجر به پیشرفت بیشتر این کشور شود.” بعلاوه، تجزیه و تحلیل این داده ها مسلماً از این نگرش حمایت می نماید که چین با سرعت زیادی به یک قدرت نوآوری برتر در جهان تبدیل خواهد شد.
با این حال، از آنجائیکه هر دو عامل سرعت و سمت و سوی یک فعالیت نوآورانه دارای اهمیت فراوانی است، این سؤال برای ما مطرح می گردد: “با فرض اینکه سرعت نوآوری در چین (حداقل تاجائیکه به مسئله حق اختراع مربوط می شود) بالا باشد، آیا جهت یا سمت و سوی این فعالیت نیز بقدری قدرتمند است که بتواند ما را از وقایع آینده آگاه سازد؟” در حقیقت، تفاوت زیادی میان خلق ایده های نوین (ایجاد ارزش) و کسب ارزش ناشی از ایده های نوین وجود دارد. وب سایت تحلیلی FT.com/alphaville چنین گزارش می دهد که بسیاری از حقوق ثبت اختراع در چین ارتباط چندانی با دانش (یا بعبارت دیگر خلق ارزش ها) ندارند. بعلاوه، نتایج تحقیقات تعدادی از ناظران این امر حاکی از آن است که مقامات دولت چین تمایلی به افزایش کاربردهای اختراعات ندارند و بیشتر ترجیح می دهند که تعداد اختراعات در حال تولید افزایش یابد. در ماه جاری، شاخص نوآوری جهانی INSEAD برای سال 2011، چین را در رده 29ام نوآوری جهانی قرار داد (که در این میان سوئیس و امریکا به ترتیب رده های نخست و هفتم را دارا هستند). بر اساس تحلیل مذکور، گرچه روند نوآوری در چین از بازارهای رو به رشد، مهارت در کسبوکار و نیز قدرت مالی فراوان (در اقتصادی با درآمد متوسط) سود می برد، معایب زیادی نیز از نقایص زیرساخت اجتماعی در این کشور نشأت می گیرند که با مؤسسات مبتنی بر نوآوری و توسعه سرمایه انسانی در ارتباط هستند. بنظر می رسد در شرایطی که کشور چین در خلق اختراعات و ابداعات با کارایی بیشتری فعّالیت نماید، این امر لزوماً به یک تأثیر اقتصادی منجر نمی گردد. بعبارت دیگر، چین بعنوان برترین “واردکننده زمینه های تحقیق و توسعه” در رده نخست جهان قرار دارد که در واقع عرصه ای مناسب برای استراتژی های نوآوری با مبنای اکتساب ارزش محسوب می گردد.
من اخیراً از فرصت کار کردن با تعدادی از صنایع برتر دارای تکنولوژی بالا و مقامات دولتی چین برخوردار بودم و دیدگاه آنها را درباره مسیرهای نوآوری این کشور در شرایط قرارگیری خلق ارزش در مقابل کسب ارزش جویا شدم.
البته شکی نیست که مناسب ساختن و ارتقا دادن ایده های سایرین بمنظور خلق سرمایه نوآوری چین امری روشن و آشکار است، بطوریکه بسیاری از شرکت های غربی نیز منشأ موفقیت های خود را از ایده های سایرین کسب نموده اند. بعنوان مثال، از دیدگاه بسیاری از ناظران چینی، شرکت Google نیز ایده های خود را از نوآوری های سایر موتورهای جستجو بدست آورده است. اما سپس بر اساس معیارهای موجود، شرکت Google خود در هر دو زمینه خلق و کسب ارزش های ویژه تلاش نموده و به مهارت کافی دست یافت. و این مسئله، قابلیتی است که ظاهراً تنها تعداد کمی از شرکت های چینی بدان دست یافته اند. آنچه بیش از همه درباره این تأثیرات اهمیت دارد این است که تعداد زیادی از شرکت های چینی ضرورتاً تنها به اکتساب ارزش موجود در بازار داخلی چین می پردازند. این شرکتها تا به امروز نتوانسته اند استراتژی هایی را بمنظور “خلق ارزش” ایجاد و معرفی نموده و همچنین در کسب ارزش از بخش های بیرونی بازار داخلی چین نیز موفقیت چندانی بدست نیاورده اند. چنانچه این مسائل بخوبی درک شوند، ممکن است در گذرگاه های رشد و توسعه، شاهد خلق ارزش بیشتر توسط شرکت های چینی باشیم. همچنین این نکته نیز جالب توجه است که دو نمونه از شرکت های چینی به نام های Lenovo و Huawei توسط ناظران خارجی با عناوینی مانند کمترین “کارآفرین” و کمترین دارنده “اقتصاد نوین و استقلال” در میان سایر شرکت ها خوانده می شوند.
افزایش “سرعت” انجام فعالیت های نوآورانه تنها شما را از هدفتان دور می سازد. چنانچه بخواهید نوآوری عظیمی در سطح جهانی ارائه دهید، لازم است تا شرکت شما اقدام به کسب ارزش اقتصادی نهفته در کنار آن فعالیت نوآورانه نیز نماید. این امر بمعنای سرمایه گذاری در زمینه های طراحی سازمانی در مقیاسی جهانی، ایجاد قابلیت دید برند، خلق زنجیره های تأمین و کانال های توزیع وسیع جهانی و تمامی اقدامات پیچیده ای می باشد که به ایجاد یک شرکت موفق چندملیتی یاری می رساند. شاید آنچه مدیران شرکت های چینی بیش از همه بدان توجه نموده اند این مسئله باشد که توسعه گستره فعالیت های نوآورانه، آسان ترین قسمت فرآیند نوآوری موفقیت آمیز است. اما آنچه نیازمند انجام اقدامات و تلاش های طولانی مدت از سوی مدیران می باشد، درک ارزشی است که در ماورای این فعالیت های نوآورانه نهفته است.