مکاتب فکری تکنوکراسی فن سالاری و مدیریت جهادی می توانند به ذات تناقص رفتاری با یکدیگر نداشته باشند،
اما چگونه است که در جامعه امروزی ایران، در ذهن مخاطب خود را در تناقض با یکدیگر تداعی می کنند؟
اساساً مکتب تکنوکراسی، شایستگی افراد را برای تصدی سمت ها و موقعیت های کاری مورد سنجش قرار می دهد و
مکتب مدیریت جهادی، تلاش، جدیت و شوق به انجام امور را مورد توجه قرار می دهد. با نگاهی عمیق تر به موضوع،
درمی یابیم که با بهره گیری از هر دو مکتب در رویکرد مدیریتی، می توان از مزایای هر یک از آن ها سود برد و ضعف
های هر یک را نیز پوشش داد. به عنوان نمونه، مدیریت تحول آفرین یا تحول گرا می تواند با بهره گیری از اهمیت
توجه به تخصص و دانش مدیریت تکنوکرات، ریسک ها و مخاطرات مسیر تغییر و تحول را به خوبی مدیریت نموده و
با وام گیری از تلاش و تمرکز بالای مدیریت جهادی، تا دستیابی به نتایج مطلوب و تحول آفرین، با جدیت به اتخاذ و
اجرای تصمیمات استراتژیک مبادرت نماید که حاصل آن نوآوری، شکوفایی و پیمودن مسیر تغییر سازنده و تحول
خواهد بود .
ولی در ایران، هر یک از دو جریان سیاسی اصلی حاکم با غصب نمودن یکی از این مکاتب برای خود، عملاً راه را بر
تجمیع و بهره گیری همزمان از این دو رویکرد بسته اند و به نوعی استفاده از ظرفیت های مکتب رقیب را در ذهن
طرفداران طیف خود به خط قرمزی تبدیل نموده اند. شکاف سیاسی عمیق بین دو قطب سیاسی طی سالیان اخیر به
ویژه 11 سال گذشته، آنچنان در رویکرد مدیریتی آنان رخنه کرده که با روی کار آمدن یک جریان سیاسی، شاهد
تغییر تمامی مدیران در سازمان های دولتی و نیمه دولتی از بالاترین رده تا رده های اجرایی و عملیاتی بوده ایم. این
تغییرات نتیجه ای جز متوقف کردن تصمیمات اتخاذ شده پیشین، تلاش برای عیب یابی، ملغی کردن مصوبه های
قبلی و توقف امور اجرایی نداشته و تنها خروجی آن، پرونده سازی برای مدیران و طرفداران طیف رقیب جهت خارج
کردن آنان از گردونه نظام سیاسی و فشار بر طیف رقیب بوده است.
حال پروژه ای را تصور کنید که طی یک دهه اخیر صرفاً شاهد ورود و خروج مکرر مدیران جهادی و تکنوکرات و
جایگزینی آنان با یکدیگر بوده و با هر تغییر، گویی به چند سال پیش خود بر می گردد تا مجدداً برای آن تصمیمات
جدید اتخاذ شود. پروژه های استراتژیک و ملی کشور که قرار بوده محلی برای کسب درآمد پایدار و رونق تولید و
اشتغال زایی باشند به همراه بخش خصوصی مجری آن، به بیمارانی تبدیل شده اند که پرونده پزشکی آنان هر بار
توسط یک تیم پزشکی جدید بررسی می شود که نظرات پزشکان قبل از خود را از اساس قبول نداشته و با پاره کردن
پرونده قبلی، از بیمار درخواست طرح مجدد بیماری و مشکل را می نمایند تا نسخه درخور و صرفاً مورد قبول خود را
برای وی تجویز نمایند. این بیمار نه تنها درمان نخواهد شد، بلکه امید خود را نیز به درمان از دست خواهد داد. این
همان چالشی است که پروژه ها و بدنه بخش خصوصی مجری آن طی سالیان گذشته با آن مواجه بوده اند و راهی جز
ناامیدی و در مواردی خداحافظی با فضای کسب و کار و صنعت را برای آنان باقی نگذاشته است.
حال که شاهد تغییر دولت و فراگیر شدن واژه “وفاق ” در گفتمان سیاسی این روزهای کشور می باشیم، این سؤال در
ذهن خطور می کند که آیا عملیاتی نمودن واژه وفاق صرفاً با به کار گیری مشترک و توأمان مدیران با رویکردهای
تکنوکراسی و جهادی در امور میسر خواهد بود؟ قطعاً پاسخ آن منفی است چرا که این دو طیف در یک دهه گذشته
نه تنها هیچ تجربه ای در همکاری با یکدیگر نداشته اند، بلکه هدف اصلی آنان صرفاً تخریب طیف مقابل و برجسته
کردن اشتباهات پیشین آنان بوده است. در حقیقت، مدیران این دو طیف می بایست تحت کلید واژه وفاق، همکاری و
مشارکت با یکدیگر را در جهت هدف مشترکی که رونق کسب و کارها، پیشبرد پروژه ها و پیشرفت و آبادانی کشور
است آموزش دیده و فارغ از رویکردها و تمایلات سیاسی، فضای پروژه ها را از مجادلات سیاسی پاک نمایند. این امر
نیازمند زیسته جدیدی است که قطعاً قابل حصول اما نیازمند آموزش، یادگیری و کنار گذاشتن دگم اندیشی خواهد
بود. در غیر این صورت، بیماران این بار نیز به اتاقی دعوت می شوند که دو پزشک مشترکاً مسئول درمان وی شده اند،
اما هیچ یک حاضر نیستند نظرات دیگری را شنیده و یا از آن جهت درمان بیمار استفاده کنند.
یک پاسخ
بسیار عالی استفاده کردم. مقاله فتح بابی است در خصوص بهرهگیری توأمان از مکاتب فکری تکنوکراسی و جهادی است. و به مشکلات موجود در ساختار مدیریتی کشور شاره میکند، جایی که رویکردهای سیاسی و جناحی مانعی بر سر راه استفاده همزمان از روشها و تکنیکهای مختلف مدیریتی شدهاند. مفاله به درستی بر نقش آموزش در جهت تغییر رویکرد از دیدگاه های جناحی به دیدگاه های ملی، نگاه راهبردی و تلاش برای تلفیق روش های و ابزارهای مختلف و متنوع مدیریتی کبتنی بر اهداف مشترک ملی و در راستای توسعه پایدار اشاره کرده است. با توجه به چالش های پیچیده ای که جوامع امروزی و به ویژه کشور ما با آن روبروست، تقویت همکاری و همدلی میان جریانهای مختلف، و استفاده حداکثری از ظرفیت های موجود با تقویت مهارتهای نرم، ارایه راهحلهای پایدار و تداوم در اجرای آنها را امکان پذیر می شود.
سپاس فراوان از مدرسه ماهان و نویسنده گرامی