با برخورداری از امکاناتی همانند دربهای بسته، منشیها و نگهبانان، رؤسای شرکتها میتوانند براحتی در اتاق خصوصی خود از دید سایرین پنهان بمانند. با این حال، آگاهی از فعالیتهای روزانه مدیران و میزان سودمندیای که فعالیتهای آنان برای سهامداران دارند، مفید و جالب توجه میباشد. نتایج یکی از پژوهشات اخیر مدرسه تجارت هاروارد تاحدی این موضوع را شفاف میسازد.
در این پژوهش، محققان از دستیاران و کارمندان 94 مدیر ارشد اجرایی در چندین کسبوکار ایتالیایی خواستند تا گزارش فعالیت های این مدیران را به مدت یک هفته تهیه و ثبت نمایند. البته ممکن است صحت نتایج این تحقیق برای شما قابل باور نباشد و از خود بپرسید که: آیا دستیار یک رئیس میتواند نقش یک ناظر بی طرف را بازی کند؟ آیا دستیار یک مدیر با صداقت کامل گزارش و اطلاعات را ثبت خواهد نمود؟ به هر حال، نتایج این پژوهش را در زیر میخوانید:
در کشور ایتالیا، یک مدیر معمولاً در هفته 48 ساعت کار میکند که %60 این زمان را در جلسات مختلف کاری میگذراند. سخت کوشترین مدیران ممکن است 20 ساعت دیگر نیز بیشتر از سایرین کار کنند که بدین ترتیب این رقم به حداکثر 68 ساعت در هفته افزایش مییابد. همچنین هر چه این مدیران بیشتر کار کنند، بازدهی شرکت نیز بیشتر خواهد بود.
مدیران اجرایی ای که کم تر تلاش میکنند، اغلب جلسات گفتگوی انفرادی با افراد خارج از سازمان ترتیب میدهند. کارشناسان در این زمینه معتقدند که چنین مدیرانی بیشتر به فکر رونق وجهه کاری و سنگین کردن رزومه خود هستند تا شاید شغل بهتری بدست آورند. اما رؤسایی که زمان بیشتری را به کار اختصاص داده و سخت کوشتر هستند، اغلب جلسات خود را به گفتگو با کارمندان شان اختصاص میدهند.
یکی از اساتید مدرسه کسبوکار لندن چنین بیان میدارد که مدیران اغلب از این مسئله ناراضی هستند که کارهای اجرایی روزانه آنها را گرفتار کرده است. مقرراتی که موجب شده است تا مدیران قانوناً مسئول اشتباهات زیردستان خود نیز باشند، به این گرفتاریها دامن میزند. این نوع زندگی تصویر زندانی و اسارت را در ذهن مجسم میسازد.
همچنین بسیاری از مدیران بر این باورند که بایستی برای جذب مشتریان بیشتر، به کشورهای مختلف جهان سفر کنند. چنانکه مدیر ارشد اجرایی همراه در شرکت SAP اظهار میدارد که طی سال گذشته به ملاقات با بیش از 200 نفر پرداخته است. همچنین استاد مدرسه تجارت لندن معتقد است که رؤسا بایستی بیش از صحبت کردن با مشتریان، زمان خود را به تفکر و اندیشه درباره آینده اختصاص دهند.
هموی این سؤال را مطرح میسازد که: مدیران چه میزان از زمان خود را به سنجش یک مسئله دشوار اختصاص میدهند؟ او همچنین یکی از تحقیقات خود را به این امر اختصاص داد که مدیران تا چه میزان در سخنرانیهای عمومی خود از واژههای آینده نگرانهای مانند “خواهد شد” یا “باید روی دهد” استفاده مینمایند. نتیجه چنین بود که مدیران روزانه تنها 4-3% از زمان فکر کردن خود را به تنظیم استراتژی بلند مدت اختصاص میدهند.
مدیر ارشد اجرایی CTPartners که یکی از شرکتهای جذب کننده نوابغ و مغزهای برتر میباشد، اظهار نمود که دشوارترین قسمت کار او پاسخ منفی دادن به کسانی است که از او میخواهند زمانی را برای گفتگو با آنها اختصاص دهد.
بعنوان نمونهای دیگر به Bill Gates اشاره مینماییم که بطور متداول “روزهای تفکر” را در برنامه کاری خود دارد. وی در این طرح، 18 ساعت در روز را داخل یک اتاق نشسته و به مطالعه و تفکر میپردازد. برخی بر این باورند که همین روش به وقایع و تغییرات مهم استراتژیک مانند طرح “یادداشت طوفان دریایی اینترنت” (“the internet tidal wave memo”) در سال 1995 منجر گردیده است که تمرکز شرکت Microsoft را متوجه وب نمود. اما متأسفانه هر مدیری حاضر نیست تا زمان بیشتری را به فکر کردن اختصاص دهد. شخصی در این زمینه خاطر نشان نمود: “میتوانید از McKinsey بخواهید تا این کار (فکر کردن) را برای شما انجام دهد!”
حقوق مادی و معنوی این مقاله متعلق به مدرسه عالی کسب و کار ماهان است.
جهت دریافت مشاوره برای شرکت در دوره مدیر عامل حرفه ای ماهان کلیک کنید