همانطور که در کمپین تبلیغاتی دهه 1950 شرکت خودروسازی Volkswagen نیز شاهد بودیم، چنانچه بتوان به قدرت “کوچک اندیشیدن” دست یافت، اثرات مثبت و کاربردهای فراوان آن در روابط روزانه مدیران و کارمندان آنها مشخص می شود.
یک حقیقت: پیمایش ها و تحقیقات انجام گرفته حاکی از آن بوده اند که تنها فاکتور حائز اهمیت در میزان مشارکت کارمندان، روابطی است که آنها با “مدیران مستقیم” خود دارند.
مسلماً همه ما از این نکته آگاهیم که یک خط اندیشه بزرگ، آینده نگر و استراتژیک از ارزش و اهمیّت خاص خود در هر سازمانی برخوردار است. اما حقیقت آن است که این نوع تفکر در رده های ارشد سازمانی ضروری و مفید خواهد بود و در جایی که بیشتر مدیران مستقیم مورد نظر باشند، تأکید بیشتر بر پیشبرد صحیح عملیات و پروژه ها، به تعویق نیافتن آنها، تطابق بودجه با هزینه ها و تحویل به موقع کار یا پروژه خواهد بود. بنابراین، ماهیت روابط مدیر-کارمند بیش از مسائل استراتژیک، بر تعاملات کوچک ولحظه به لحظه آنها با یکدیگر استوار است که در نهایت احساس یک کارمند نسبت به مدیر مستقیم خود و متعاقباً شرکت یا سازمان را مشخص می نماید. و این احساس، پایه و اساس تمامی کارها را خواهد ساخت.
با توجه به مطالب فوق، در اینجا به 5 روش کوچک، آسان اما تأثیرگذاری اشاره می نماییم که مدیران اغلب آنها را نادیده می گیرد. با اجرای این روش ها می توان تفاوت مثبت و مؤثری را در روابط مدیر-کارمند ایجاد نمود:
پاسخ درخواست ها را هر چه زودتر بدهید :
باید پاسخ شما و ساده و مؤدبانه باشد. نادیده گرفتن پیغام های کارمندان یا منتظر گذاشتن آنها بدین معناست که: “من اهمیتی به مشکلات شما نمی دهم.” ممکن است برخی مدیران کل را دیده باشید که پاس به پیغام ها و درخواست ها را هفته ها به تعویق می اندازند، اما در پایان پاسخی کامل و رضایت بخش را در اختیار کارمندان خود می گذارند. اما ممکن است در آن زمان دیگر مشکل حل شده، از زمان آن گذشته یا فراموش شده باشد.
در جلسات سر وقت حاضر شوید:
بعلاوه، اگر تأخیر شما برای حضور در جلسات ادامه یابد، گویی به کارمندان خود گفته اید: “وقت من مهم تر از وقت شماست!” در نتیجه، کارمندان نیز انگیزه شرکت در جلسات را بتدریج از دست می دهند.
برای اجرای صحیح امور از کارمندانتان تشکر و قدردانی کنید:
تشکر کردن در زمان و مکان و با تواضع لازم، پیامدهای شگرفی خواهد داشت. این رفتار نیز یک کار کوچک اما تأثیرگذار محسوب می گردد که اغلب مورد غفلت مدیران قرار می گیرد.
با عشق و علاقه به کارمندانتان کار کنید:
به برخی جزئیات زندگی خارج از کار آنها اهمیت دهید، زیرا مشکلات خارج از کار کارمندان تان، عملکرد درون سازمانی آنها را می سازد. این ارزشگذاری شما منجر به تقویت حس وفاداری در کارمندان می گردد.
همیشه در دسترس باشید:
اگر در دسترس نباشید، مدیریت مؤثری نخواهید داشت. برخی اوقات درب اتاق تان را باز بگذارید و اجازه دهید کارمندان با سوالات و مشکلات خود وارد شوند. بدین شکل، قابلیت دسترسی خود را تقویت می کنید. حتی مدیری که بعضاً بسیار گرفتار می باشد، می تواند با دادن پاسخ های کتبی همیشه “در دسترس” کارمندانش باشد.
مدیریت شوخی بردار نیست و در هر سازمانی لازم است تا کارها بدرستی و بموقع انجام پذیرند.
مدیران همگی به قدرت نیاز دارند، اما در طولانی مدت این احترام متقابل است که اهرم مؤثرتری برای شما محسوب می گردد تا ترس کارمندان از قدرت شما. در صورت نهادینه شدن احترام و علاقه متقابل بین مدیران و کارمندان، بتدریج ثمرات این نوع ارتباط در پروژه های سازمانی مشخص می گردد.
یادداشت نتیجه گیری
شاید برخی بیاندیشند که رفتارهای فوق خیلی کوچک بوده و به قدرت و حاکمیت یک مدیر لطمه می زنند. اما اینگونه نیست.
حقوق مادی و معنوی این مقاله متعلق به مدرسه عالی کسب و کار ماهان است