در دنیای امروز که رقابت در بازارهای مختلف به اوج خود رسیده، مدیریت برند مفهومی مهم و ضروری شده است. برند بهعنوان یکی از داراییهای ارزشمند یک شرکت یا کسبوکار، برای بقای آن بسیار حیاتی است.
ایجاد هویت برندی قوی، تشخیص و درک صحیح نیازها و خواستههای مشتریان و ایجاد تمایز قابل توجه در میان رقبا، عوامل مهمی هستند که به توسعه یک برند موفق کمک میکنند. در این مقاله، ما به بررسی مفهوم برند، مدیریت آن و عوامل کلیدی برای ساخت برندی قوی میپردازیم و راههایی را برای بهبود آن، بررسی خواهیم کرد.
برند چیست؟
در ابتدا باید مفهوم پایه را بررسی کنیم. باید بدانیم برند چیست تا بتوانیم درباره مدیریت آن صحبت کنیم. برند به مجموعهای از ویژگیها، علائم، نام و شهرتِ محصول، خدمات، شرکت یا سازمانی گفته میشود که باعث تشخیص و تمایز آن از سایر محصولات و خدمات مشابه شود.
برند نه تنها به نام و لوگوی یک محصول یا شرکت اشاره دارد، بلکه تمام تجربیات، احساسات و تصاویری را که مشتریان به آن محصول یا شرکت دارند نیز دربرمیگیرد.
مدیریت برند چیست؟
مدیریت برند به مجموعه اقداماتی گفته میشود که بهمنظور ارتقای شناخت و پایداری برند، افزایش اعتبار و تعامل با مشتریان و جامعه انجام میشود. این اقدامات شامل بررسی روند بازار و نیازهای مشتریان، توسعه، معرفی و تبلیغات برند، ایجاد هویت و شخصیت برند، استفاده از طراحی بصری، صوتی و حسی مرتبط با برند و غیره میشود.
برای مدیریت موثر برند، باید شناخت و تسلط کافی بر رفتار مشتریان و ارزشهای برند داشته باشید. همچنین، باید ارتباط مستمر با مشتریان و تیمهای داخلی و خارجی سازمان را نیز به همراه رویکردهای خلاق و نوآورانه در فرآیند مدیریت، حفظ کنید.
اصول مدیریت برند
اگرچه هر شرکت، برند، داستان، و هویت آن منحصربهفرد هستند، اما اصول عمومی مشابهی در هر استراتژی مدیریت برندی اعمال میشود. شما باید تمامی این عناصر را در راستای مدیریت اصولی برند خود رعایت کنید:
آگاهی از برند (Brand Awareness)
اگر میخواهید مشتریان جدید و فعلی با برند شما آشنا شوند یا ارتباط بهتری برقرار کنند، باید در نظر داشته باشید که آگاهی از برند اولین و مهمترین گام است. طبق مقالهای منتشر شده در Investopedia، خدمات و محصولاتی که با رویکرد آگاهی از برند تبلیغ میشوند، فروش بیشتری دارند.
به عبارت ساده، مصرفکنندگان دوست ندارند که وقتی تصمیم به خرید میگیرند، بیش از حد فکر کنند و بسیار احتمال دارد محصولاتی را بخرند که با برند آن آشنا هستند. بخش عمدهای از فعالیتهای مرتبط با آگاهی از برند، از طریق حضور در رسانههای اجتماعی انجام میشود.
بنابراین در بخش برندسازی، مدیریت محتوا و بازاریابی خود، روی این نکته تمرکز کنید که در شبکههای اجتماعی، بهترین فرصت برای فعالیتهای مربوط به آگاهی از برند در حوزه مدیریت برند، فراهم است.
ارزش برند (Brand Equity)
ارزش برند به معنای ایجاد ارزش از طریق شهرت و دیدگاههایی است که دیگران از برند شما دارند. وقتی مشتریان به برند شما اعتماد دارند، محصولات و خدمات شما را بهعنوان محصولات و خدماتی ارزشمندتر میبینند. به عبارت دیگر، اگر مردم نسبت به برند شما نگاه مثبتی داشته باشند، آنگاه ارزش برند مثبت خواهد بود.
این به شما فرصت میدهد که قیمتهای خود را افزایش دهید، چرا که مشتریان حاضرند برای ارزش مثبتی که برند شما دارد، هزینه کنند. به همین دلیل، یک مصرفکننده ممکن است آماده باشد که دو برابر قیمت یک محصول با برند قابل تشخیص مانند اپل را در مقایسه با وسایل الکترونیکی ارزانتر بپردازد.
وفاداری به برند (Brand Loyalty)
وفاداری به برند در حوزه مدیریت برند، یعنی کاری کنید که مشتری به برند شما وفادار باشد و همیشه محصولات و خدمات شما را نسبت به رقبا انتخاب کند.
وفاداری به برند به معنای این نیست که مشتری به هر محصول یا خدمت خاصی به دلیل کیفیت آن وفادار است، بلکه یعنی او محصولات و خدمات شما را فقط براساس وفادار بودن به برند، میخرد.
بهعنوان مثال، شخصی برای مدتی طولانی وسایل شوینده یا خوراکی خود را از یک برند خاص تهیه میکند. آیا اعتقاد دارد هیچ برند بهتری در بازار وجود ندارد؟ او قطعاً بسیاری از محصولات موجود در بازار را حتی امتحان هم نکرده است؛ اما به دلایلی به آن محصول از برند خاص، وفادار شده است.
شناخت برند (Brand Recognition)
اینکه برندی بدون دیدن یا شنیدن نام آن و تنها از روی عناصری چون لوگو، شعار، رنگ، صدا یا حتی یک ترانه، چهقدر قابل تشخیص باشد، نمایانگر میزان شناخت آن برند در میان مردم و عملکرد صحیح مدیریت برند است.
لوگوی نایک، صدای اینتروی نتفلیکس یا گوشهای میکی ماوس دیزنی را تصور کنید. اینها همه بهسرعت قابل تشخیص هستند. شناخت برند بسیار حیاتی است زیرا وقتی مصرفکننده محصول یا نام برند شما را میبیند یا میشنود، در ذهن وی آشنایی تداعی میشود و احتمال خرید بالاتر میرود. شناخت برند میتواند یک ابزار بسیار قدرتمند باشد و از طریق آن با مشتریان ارتباط برقرار کرد.
اعتبار برند (Brand Reputation)
اعتبار یا شهرت برند یعنی مشتریان، سهامداران، رقبا و عموم مردم چگونه به شما نگاه کنند و این جزء مولفههای حیاتی برای موفقیت هر شرکتی است. اعتبار شما نشان میدهد که آیا مشتریان و کارمندانی که با شما تعامل دارند، در مورد برند شما مثبت فکر میکنند یا خیر. اعتبار مثبت برند یکی دیگر از نشانگرهای انجام اصولی مدیریت برند است.
اعتبار مثبت از تمامی ارتباطاتی نشأت میگیرد که مردم با برند شما برقرار میکنند و با آن تجربه دارند. این شامل کیفیت خدمات و محصولات شما، نقدهای مشتریان، تجربیات مثبت یا منفی در رسانههای اجتماعی، نحوه برخورد با کارمندان، پوشش رسانهای و روابط عمومی میشود.
زمانی که شما اعتبار مثبتی دارید، بهطور عمومی بهعنوان یک شرکت صادق، قابل اعتماد و جذاب در نظر گرفته میشوید. مشتریان و کارمندانی که با شما تعامل دارند، احساس مثبتی نسبت به شرکت و برند شما دارند و از ارتباط با محصولات و خدمات برند شما رضایت خواهند داشت.
فرآیند برندسازی چگونه انجام میشود؟
طراحی و مدیریت کردن برند یک فرآیند چند مرحلهای است که مراحل آن با توجه به اهداف و ویژگیهای خاص شرکت یا محصول میتواند متغیر باشد. در ادامه، مراحل کلی برندسازی یا برندینگ و مدیریت برند را توضیح میدهیم:
1. تعریف هویت برند:
– تعیین اهداف و ارزشهای برند: برند باید مشخص کند که چه اهدافی را دنبال و از چه ارزشهایی پشتیبانی میکند.
– تعیین مخاطبان هدف: شناخت دقیق مشتریان و مخاطبان مورد نظر برای برند ضرورت دارد.
– تعیین ویژگیها و مزایای برند: تعیین نقاط قوت برند و چگونگی تأثیر آنها بر مشتریان باید از همان ابتدا مشخص شود.
2. ایجاد نام و لوگو:
– انتخاب نام مناسب برای برند که برای مشتریان بهیادماندنی باشد.
– طراحی لوگو یا شعاری که برای برند ماندگار و متمایزکننده باشد.
3. استراتژی بازاریابی:
– براساس مخاطبان هدف استراتژی بازاریابی تعیین و هدفگذاری انجام شود.
– برای ارتقاء مدیریت برند و جلب مشتریان کمپینهای تبلیغاتی و بازاریابی طراحی شود.
4. تجربه مشتری:
– تجربه مشتری مثبت از طریق محصولات، خدمات، و ارتباطات با مشتریان ایجاد شود.
– نیازها و ترجیحات مشتریان رفع شود و ارتباطات مستمر با آنها ایجاد شود.
5. مدیریت هویت برند:
– هویت برند در تمامی تعاملات با مشتریان و در تمامی رسانهها حفظ و تقویت شود.
– هویت برند بهمنظور حفظ و ارتقاء مداوم مانیتور و کنترل شود.
6. ارتقاء و توسعه برند:
– بر نتایج و عملکرد برند نظارت و برای بهبود آن تصمیمگیری شود.
– محصولات یا خدمات جدید بهمنظور توسعه دامنه برند، ارائه شوند.
7. مدیریت خدمات مشتریان:
– به نظرات و بازخوردهای مشتریان پاسخ داده شود و روابط مثبت با آنها ایجاد شود.
– خدمات مشتریان باکیفیت ارائه و از مشتریان بهعنوان دارایی ارزشمند مراقبت شود.
8. پیگیری و تحلیل:
– در تحلیل عملکرد برند و پیگیری تغییرات در بازار و رقبا مداومت داشته باشید.
– طبق دادهها و آمارهای به دست آمده تصمیمگیری کنید.
برای موفقیت در مدیریت برند، توجه به جزئیات و ارتباطات مستمر با مشتریان از اهمیت بسیاری برخوردار است. همچنین، برای نگهداشتن این موفقیت در طولانیمدت، نیاز به انعطاف و تطبیق با تغییرات بازار و مشتریان خواهید داشت.
مزایای مدیریت برند
مدیریت صحیح برند به سازمانها و کسبوکارها کمک میکند تا در بازار رقابتی به رشد و توسعه بیشتری دست پیدا کنند. برند قوی در زمینههای رقابتی، میتواند به شرکت کمک کند تا از رقبا متمایز باشد و مشتریان را به سمت خود جذب کند. برند قویتر، مشتریان بیشتری جذب میکند و اعتماد آنها را به خود جلب میکند. برندی که بهخوبی مدیریت شده است، مزایایی کلیدی برای کسبوکارها دارد:
1. ایجاد اعتماد و اعتبار
برند قوی اعتماد و اعتبار را در میان مصرفکنندگان ایجاد میکند. وقتی مشتری برند شما را تشخیص میدهد و به آن اعتماد دارد، احتمال انتخاب محصول یا خدمات شما نسبت به رقبا بیشتر است.
2. تمایز در بازار
در بازارهای پر از رقابت، مدیریت برند موثر به کسبوکار شما کمک میکند تا برجسته شوید. از این طریق میتوانید این پیام برسانید که چه چیزی برند شما را منحصربهفرد میسازد و چرا انتخاب صحیحی برای مصرفکنندگان است.
3. ایجاد ارتباطات عاطفی با مشتری
مدیریت موفق برند میتواند ارتباطات عاطفی با مشتریان ایجاد کند. وقتی مردم ارتباطی با برند شما احساس میکنند، خودشان تبدیل به یک جریان تبلیغاتی میشوند و محصول شما را رایگان برای دیگران تبلیغ میکنند.
4. قدرت در قیمتگذاری
برندهای قوی معمولاً میتوانند قیمتهای بالاتری را برای محصولات یا خدمات خود، تعیین کنند. مشتریان آمادهاند بهعنوان پاداش برای برندی که به آن اعتماد دارند، پول بیشتری بپردازند.
فرآیند و فعالیتهای ضروری در مدیریت برند
مدیریت برند فرآیندی چند مرحلهای است که برای ساخت، حفظ و تقویت هویت و شناسایی برند ضروری است. در ادامه، مراحل مهم را در مدیریت موثر برند، بررسی میکنیم:
1. تحلیل و تعریف برند:
– تحلیل بازار: ابتدا باید بازار و صنعت موردنظر را برای فهم بهتر رقبا و مخاطبان مورد تحلیل قرار دهید.
– تعریف مأموریت و ارزشها: تعیین مأموریت و ارزشهای برند اساسی است. این مرحله به تعریف هدف و جهتگیری برند کمک میکند.
2. توسعه استراتژی برند:
– تعیین موقعیت برند: در این مرحله باید نقطه تمایز برند در بازار انتخاب و موقعیت رقابتی آن، تعیین شود.
– ساخت استراتژی برند: استراتژیهایی برای ایجاد، تقویت، و حفظ شناسایی و هویت برند بسازید.
3. طراحی عناصر شناسه برند:
– نام تجاری: نامی که با مأموریت و ارزشهای برند هماهنگ باشد، انتخاب کنید.
– لوگو و نمادها: لوگو و نمادهایی که هویت برند را نمایان کنند، طراحی کنید.
– شعار: شعاری کوتاه و قوی را که اهداف و ویژگیهای مدیریت برند بیان کند، ایجاد کنید.
4. تبلیغات و ارتباطات:
– تبلیغات و بازاریابی: استراتژیهای تبلیغاتی و بازاریابی برای ارتقاء برند در این مرحله طراحی و اجرا میشوند.
– روابط عمومی: مدیریت روابط عمومی و رسانهها برای بهبود تصویر و شناخت برند گامی ضروری در این مرحله است.
5. مانیتورینگ و ارزیابی:
– پایش و ارزیابی شناخت برند: تحقیقات بازار و مطالعات رفتار مشتریان برای پایش عملکرد برند اولین گام از فاز ارزیابی است که باید بادقت بررسی و انجام دهید.
– بهروزرسانی و تطابق: براساس نتایج برند، تغییرات و بهروزرسانیهای لازم را انجام دهید تا عملکرد برند با موفقیت پیش برود.
6. مدیریت تغییرات:
– تطبیق با تغییرات بازار: با تغییرات رقابتی، فناوری و نیازهای مشتریان و بازار تطبیق یابید.
– مدیریت کردن بحران: برای مدیریت کردن بحرانهای ممکن در رابطه با برند و اعتبار آن، آماده باشید.
7. تعهد به استمرار:
– استمراری نگهداشتن ارزشها و هویت برند: تضمین کنید که برند همچنان به ارزشها، اهداف و مأموریت خود پایبند باشد.
– ساخت و تقویت وفاداری مشتریان: روابط قوی با مشتریان و فرهنگ مشتریمداری را ایجاد و در تمامی مراحل آن را حفظ و نگهداری کنید.
این مراحل اصلی در مدیریت برند به صورت دورهای اجرا میشوند و به مدت طولانی به ادامه آن نیاز دارند تا برند با موفقیت توسعه یابد و هویت و رشد مداوم خود را حفظ کند.
وظایف مدیر برند چیست؟
مدیر برند (Brand Manager) در یک شرکت یا سازمان مسئولیت و وظایف متعددی دارد که به توسعه، مدیریت، و تقویت برند محصول یا خدمات شرکت مرتبط میشود. وظایف اصلی مدیر برند عبارتند از:
1. تعیین استراتژی برند: تعیین راهبردهای برند، اهداف کسبوکار و شناخت مشتریان هدف برای توسعه و تقویت برند.
2. تحقیقات بازار: انجام تحقیقات بازار برای درک عمیقتر نیازها و ترجیحات مشتریان، رقبا، و تغییرات در بازار.
3. توسعه محصول: همکاری با تیمهای توسعه محصول برای ایجاد و بهبود محصولات و خدمات متناسب با مشتریان و استراتژی برند.
4. تبلیغات: انجام کمپینهای تبلیغاتی برای ارتقاء مدیریت برند و جذب مشتریان جدید.
5. همکاری با مدیریت روابط عمومی: برقراری و حفظ ارتباطات مثبت با مشتریان، رسانهها و جامعه درباره برند.
6. همکاری در مدیریت بودجه: مدیریت بودجه تبلیغاتی و فعالیتهای مرتبط با برند بهمنظور بهرهوری و کاهش هدررفت مالی.
7. نظارت بر نمایندگان فروش: همکاری با تیمهای فروش برای اطمینان از ارائه پیامهای متناسب با برند و آموزش نمایندگان فروش در این زمینه.
8. تجزیه و تحلیل عملکرد: انجام تحلیلهای دقیق برای ارزیابی عملکرد استراتژیها و تصمیمهای اتخاذ شده و تصمیمگیری براساس نتایج.
9. مانیتورینگ رقبا: پایش فعالیتها و تحولات رقبا در بازار و اجرای برنامههای رقابتی.
10. حفظ و تقویت هویت برند: حفظ و تقویت عناصر مشخص هویت برند از جمله لوگو، شعار، و مفهوم برند.
11. تعامل با تیمهای مختلف: همکاری با تیمهای مختلف از جمله توسعه محصول، تبلیغات، فروش، و مالی برای دستیابی به اهداف برند.
این وظایف وابسته به نوع صنعت و اندازه شرکت میتوانند متغیر باشند. اما در همه موارد، مدیر برند مسئولیت ایجاد و حفظ هویت و ارتقاء برند را بر عهده دارد تا برای مشتریان جذابیت داشته باشد و مزیت رقابتی شرکت را تقویت کند.
چگونه فرآیندی برای مدیریت برند استراتژیک ایجاد کنیم؟
حال که به جزئیات اساسی مدیریت برند پرداختهایم، بیایید یک چارچوب برای توسعه فرآیند مدیریت موثر برند تعریف کنیم:
1. تعریف دقیق ارزشها و موقعیت برند
شروع یک استراتژی مدیریت قوی برند با درک دقیق از «چه کسی» بهعنوان برند شما آغاز میشود. تعریف دقیق ارزشها و موقعیت برند شما فرآیندی است که نیاز به تفکر جدی دارد.
ارزشها، اهداف و موقعیت بازار، تأثیر زیادی بر اقدامات شما دارد. این شامل نحوه تعامل با مخاطبان، انتخاب کارکنان و نحوه تصمیمگیری میشود.
در ادامه دو مفهوم ارزش و موضعیابی (یا موقعیتگذاری) را زمینه مدیریت برند بررسی میکنیم:
ارزش (Value)
ارزش برند، ارزشهایی را که به آنها اعتقاد دارید نشان میدهد و بهعنوان پایه و اساس برای همه چیز از فرهنگ و ارتباطات تا جنبه ظاهری، رفتارها و تصمیمگیریهای شما عمل میکند.
ارزشهای واضح به موارد زیر کمک میکنند:
بهبود تصمیمگیری: ارزشهای برند به سازمان کمک میکنند تا فرصتها، تهدیدها و شراکتهای احتمالی را با توجه به یک چارچوب مرجع ارزیابی کنند. با پرسیدن سوالاتی مانند «آیا این تصمیم با ارزشهای من همخوانی دارد؟» شما بهراحتی میتوانید حتی در صورت بزرگ شدن برند، وفاداری به اصول خود را حفظ کنید.
کیفیت مشتریان: با بیان اینکه برند شما برای کدام گروه از مشتریان است، مدیریت برند و ارتباط برقرار کردن را برای مخاطبان هدف خود آسانتر میکنید.
جذب و نگهداری توانمندیهای برتر: ارزشهای برند شما همچنین بهعنوان یک آهنربا برای یافتن کارکنانی با اندیشههای مشابه، عمل میکنند. این ارزشهای مشترک فرهنگی ایجاد میکنند که به افزایش بهرهوری و کاهش نرخ جابجایی منجر میشود. علاوه بر این، کارکنانی که به سازمان خود افتخار میکنند و به مأموریت شما اعتقاد دارند، احتمالاً در رسانههای اجتماعی نیز برند شما را تبلیغ خواهند کرد.
شکل پاسخ به وقایع: با داشتن درک واضح از آنچه به آن ارزش میدهید، برند شما قادر خواهد بود به سرعت به واقعههای جهانی مهم (مانند ویروس کرونا یا فاجعههای طبیعی) و مسائل دیگر پاسخ دهد.
تعریف ارزش برند یکبار انجام نمیشود. شما در مدیریت برند، باید بهطور منظم ارزشها را بازبینی و ارزیابی کنید تا از اصالت آنچه برند شما نمایان میکند، محافظت کنید. ارزشهای خود را براساس نظرات دیگران تغییر ندهید و اطمینان حاصل کنید که کارکنان هر سطح در مورد این ارزشها موافق هستند.
موضعیابی برند (Positioning)
موضعیابی یا موقعیتگذاری برند، فضای خاصی است که برند در بازار یا در ذهن مصرفکننده دارد.
استراتژی موضعیابی برند، کلیدی برای شکلدهی به آگاهی مصرفکننده، ایجاد وفاداری و ساخت اعتماد و اعتبار است.
موضعیابی برند با موارد زیر آغاز میشود:
– درک از آنچه مشتریان شما هستند و چه نیازهایی دارند
– چگونگی توانایی برند شما برای تأمین این نیازها
– نحوه موضعیابی فعلی رقبا برند
موضعیابی مبحث گستردهای است و برای خارج نشدن از مبحث مدیریت برند در این بخش به همین توضیح کوتاه بسنده میکنیم. اما اگر علاقه دارید بیشتر درباره این موضوع بدانید، مطالعه این مقاله جامع را در سایت Amazon Ads به شما پیشنهاد میکنیم.
2. تنظیم یک سیستم مدیریت دارایی برند (BAM) (Brand Assets Management)
داراییهای برند شما، مواردی هستند که کارکنان، مشتریان یا افراد عمومی میتوانند ببینند، از جمله:
– داراییهای بازاریابی
– حسابهای رسانههای اجتماعی
– عناصر بصری (لوگو، گرافیک، عکاسی، طرحها و غیره)
– پیامرسانی
– وبسایت(ها)
نرمافزار مدیریت برند، تمام ارتباطات، تصاویر و پیامها را با رعایت دستورالعملهای برند و قوانین هماهنگ میکند و به کارکنان کمک میکند تا داراییها را پیدا کنند.
حداقل، پلتفرم مدیریت دارایی شما باید وظایف زیر را انجام دهد:
– سیستم ذخیرهسازی فراهم کند.
– قوانین و شرایط نامگذاری داراییها را تعریف کند.
– امکان بررسی درون محتوا و بین محتواها را فراهم کند.
– راهنمایی کند که کارکنان چگونه به داراییها دسترسی داشته باشند و از آنها استفاده کنند.
– کنترلهای دسترسی به محتوا با سطوح مختلف و اجازههای ویرایش و به اشتراکگذاری را برای حفظ مطابقت برند فراهم کند.
– بتوانید بهطور دورهای سیستم مدیریت دارایی خود را بررسی کنید تا همه کانالها، تصاویر و محتوا همانند گذشته باقی بمانند. در طی زمان، ممکن است نیاز به سازگاری ساختار پوشه خود با جریان کار تغییر کند.
در ادامه به معرفی و بررسی برترین پلتفرمهای مدیریت برند در سال 2023 میپردازیم:
1. Adobe Brand Center
شرکتی ادوبی نیازی به معرفی ندارد، برند سنتر نیز یک پلتفرم قوی برای مدیریت موثر برند و طراحی گرافیکی است.
2. Frontify
فرانتیفای یک پلتفرم آنلاین است که به افراد و تیمها کمک میکند تا برندهای خود را مدیریت کرده و منابع طراحی و برند خود را به اشتراک بگذارند.
3. Bynder
بایندر یک پلتفرم مدیریت داراییهای دیجیتال (DAM) است که امکان مدیریت و به اشتراکگذاری محتواهای برند را فراهم میکند.
4. Brandfolder
برندفولدر هم مانند بایندر، یک پلتفرم مدیریت داراییهای دیجیتال برند که به تیمها کمک میکند تا فایلها، لوگوها، و منابع دیگر برند را مرتب و به اشتراک بگذارند.
5. Uberall
Uberall ابزاری برای بازاریابی مکانی (Location) دیجیتال است. کسبوکارها میتوانند تمام مکانهای خود را آنلاین لیست کنند تا به بهبود بهینهسازی موتور جستجوی محلی خود، جلب مشتریان جدید، ساخت حضور آنلاین، و در تعامل با مشتریان از طریق رسانههای اجتماعی خود کمک کنند.
6. Brand24
Brand24 پلتفرمی برای مدیریت برند و راهحلی نظارتی و ساده اما قابل اعتماد برای رسانههای اجتماعی است. هزاران شرکت در اندازههای مختلف از Brand24 برای شناسایی و تجزیه و تحلیل گفتگوهای آنلاین درباره برندها، محصولات و رقبا در سراسر وب از آن استفاده میکنند.
7. Reputology
Reputology پلتفرمی برای مدیریت و نظارت بر برند است که به کسبوکارها کمک میکند کامنتهای آنلاین خود را در تمامی شبکههای اجتماعی ببینند، پاسخ دهند و تجزیه و تحلیل کنند.
3. ساخت و اجرای فرآیند بازبینی برای همه داراییهای برند
پلتفرم دیجیتال برند باید به شما امکان مرور، تأیید و همکاری در مدیریت داراییها را فراهم کند. نرمافزار مدیریت برندی را انتخاب کنید که به کاربران امکان تنظیم جریانهای کاری برای هر دارایی داشته باشد و این امکان را فراهم کند که تصمیم بگیرید کدام کاربران میتوانند به آن دسترسی داشته باشند یا آن را ویرایش کنند.
جریانهای کاری کمک میکنند تا شرکتها از اشتباهاتی مانند انتشار محتوای قدیمی یا اطلاعات محرمانه جلوگیری کنند و اطمینان حاصل کنند که فعالیتهای برند مناسب برای پروژههای جدید و در ترتیب صحیح انجام میشود.
شرکتها ممکن است برای صرفهجویی در زمان، الگوهای قابل تکراری را برای تیمهای فروش و موفقیت مشتری تهیه کنند تا با مشتریان به اشتراک بگذارند.
تیمهای بازاریابی میتوانند الگوها، برگههای فروش و منابع دیگر را ویرایش کرده و تغییرات را در تمام حسابهای کاربری کاربران هماهنگ کنند. این یعنی تیمها بهصورت یکپارچه و از یک منبع اطلاعاتی به جدیدترین اطلاعات دسترسی دارند.
4. مشخص کردن کانالهای توزیع برند
برند را کجا تبلیغ میکنید؟ این تعیین میکند که چگونه عملکرد خود را ارزیابی کنید و فعالیتهای مدیریت برند خود را کجا متمرکز کنید. کانالهای توزیع معمول شامل وبسایت، وبلاگ، کانالهای رسانههای اجتماعی و تبلیغات موتور جستجو میشوند.
همچنین ممکن است برای فروش محصولات خود با افراد تأثیرگذار (اینفلوئنسرها)، همکاران و خردهفروشهای شخص ثالث همکاری کنید، در این صورت باید به آنها یک چارچوب راهنما ارائه دهید تا مطابق با برند و ارزشهای آن، باقی بمانند.
5. برنامهریزی برای مدیریت اعتبار
کانالهای رسانههای اجتماعی به مشتریان ناراضی امکان میدهند تا بهشکل عمومی انتقاد خود را مطرح کنند؛ این میتواند به برند شما آسیب بزند. از طرفی دیگر، مشتریانی که تجربههای مثبت خود را به اشتراک میگذارند، اعتبار برند شما را افزایش میدهند.
یک استراتژی برای مدیریت برند آنلاین توسعه دهید که شامل پایش رسانههای اجتماعی و سیستم دریافت بازخورد باشد. همچنین برای پاسخگویی به نقدها، یک استراتژی ارائه دهید.
6. نظارت شناخت و احساسات مشتریان نسبت به برند
در تمام کانالها برای اطمینان از اینکه محتوای شما با ارزشها و موقعیت شما هماهنگ است، بر عملکرد برند خود، نظارت کنید. نظارت در 3 حوزه اصلی انجام میشود:
بازبینی داخلی
آیا همه کارکنان در مورد ارزش، موقعیت و فرهنگ شرکت همواره دیدگاه یکسانی دارند؟ آنها چگونه در مورد برند شرکت در تماس با مشتریان، رسانههای اجتماعی یا در تعاملهای داخلی صحبت میکنند؟ اگر پیامهای متضادی وجود داشته باشد، ممکن است نشانه این باشد که باید به بیانیه ارزشها و موضعیابی خود دوباره نگاهی بیندازید.
دیدگاه خارجی
مردم در مورد برند شما در فضای آنلاین چه میگویند؟ در نظرسنجیها چه مینویسند؟ به محتوای شما چگونه واکنش نشان میدهند؟ آیا بین واکنش کاربران در کانالهای مختلف، تفاوت وجود دارد؟ به آنچه مطبوعات، منتقدان، تأمینکنندگان و شرکا، مشتریان در مورد برند شما میگویند، توجه کنید.
تجربه مشتری
به این نکته دقت کنید که نحوه عملکرد شرکت در فرآیند فروش و پشتیبانی بر تصور مشتری از برند، تأثیر دارد. خود را جای مشتری تصور کنید؛ آیا شکایت یا انتقادی دریافت میکنید؟ در کدام مرحله میتوانید فرآیند را بهبود بخشید یا آن را برای دریافت نتایج بهتر، بهروز کنید؟
هر یک از این عناصر برند را از دیدگاههای مختلف بررسی کنید، در مدیریت برند، همه ابعاد عملکردی، باید بهطور مداوم با استانداردهای برند هماهنگ باشد.
7. اهدای جوایز و هدایا به طرفداران برند
طرفداران برند، چه در میان کارکنان شما باشند چه بهعنوان مشتری و مخاطب در خارج از شرکت باشند، بسیار ارزشمند هستند. چنین افرادی هستند که نام برند شما را بهصورت شفاهی و البته رایگان تبلیغ میکنند. باید با یکی از این استراتژیها، به آنها تشویق و پاداش دهید:
برنامههای وفاداری
به مشتریان متداول و مشتریان دائمی، با امتیازات VIP یا عضویت در یک گروه اختصاصی (و بهرهمندی از امتیازاتی چون دسترسی به محتوای ویژه یا پلن تخفیفی مخصوص باشگاه مشتریان) پاداش دهید.
تخفیفهای معرفی
برنامههای تخفیفی معرفی برای زمانی که برند شما هنوز در حال رشد است و کاربران وفاداری دارید، مفید است. در این برنامهها برای هر مشتری جدیدی که به جذب میکنید، تخفیفی را به کاربر واسطه یا معرف، ارائه دهید.
8. نظارت بر بازار و رقبا
تجزیه و تحلیل رقابت، بخشی جداییناپذیر از استراتژی مدیریت برند شما است. در هر زمان ممکن است شرکتهای جدید وارد بازار شوند، تکنولوژیهای جدیدی معرفی شوند یا ترجیحات مصرفکنندگان تغییر کنند. بنابراین همواره باید تجزیه و تحلیل را انجام دهید.
با اینحال، هویت و ارزش برند شما باید باقی بمانند، اما باید آماده باشید تا به فرصتها، رقبا و نیازهای تغییر کننده مخاطبان پاسخ دهید.
چه قواعدی در ساخت یک برند معتبر رعایت شده است؟
ساخت برند خوب نیاز به رعایت قواعد و استراتژیهای مشخص دارد. در زیر قواعدی که به شما در ایجاد سیستم مدیریتی بهینه و موثر برای برند کمک میکنند، توضیح میدهیم:
۱. تعریف صحیح هویت برند
اولین قدم برای ساخت یک مدیریت برند خوب، تعریف هویت برند است. شما باید مأموریت، ارزشها و ویژگیهای منحصر به فرد برند خود را تعریف کنید. هویت برند باید با ارزشها و نیازهای مشتریان همخوانی داشته باشد و تمایز خود را از رقبا نشان دهد.
۲. تعیین مخاطبان هدف
باید مشخص کنید که به کدام گروه از مشتریان هدف خود میخواهید برسید. با شناخت دقیق مشتریان خود، میتوانید استراتژیهای بازاریابی مناسب را برای رسیدن به این مخاطبان هدف طراحی کنید.
۳. طراحی هویت بصری یکپارچه
هویت بصری یک عنصر مهم در ساخت یک مدیریت برند خوب است. شما باید لوگو، نشان تجاری، فونتها، رنگها و سایر عناصر بصری خود را طراحی کنید و در تمامی ارتباطاتتان استفاده کنید. این کار باعث بهبود شناخت و تشخیص برند شما توسط مشتریان میشود.
۴. ارائه محتوای ارزشمند
به جای تمرکز بر تبلیغات، باید محتوای ارزشمند و مفید برای مشتریان خود ارائه دهید. این محتوا میتواند شامل مقالات، ویدیو، نکات و مشاوره و دیگر منابع آموزشی مرتبط با برند باشد. این کار باعث جذب مخاطبان و استحکام بیشتر برند شما میشود.
۵. استفاده صحیح از رسانههای اجتماعی
حضور در رسانههای اجتماعی برای ساخت یک مدیریت برند خوب بسیار اهمیت دارد. برای ارتباط مستقیم با مشتریان، ایجاد تعامل و انتشار محتوایتان، باید در شبکههای اجتماعی مرتبط با برند خود حضور داشته باشید.
6. کیفیت محصول یا خدمات
ارائه محصولات یا خدمات با کیفیت بالا و متمایز از دیگر رقبا میتواند به یک برند موفق کمک کند. مشتریان بهطور معمول به برندهایی که به کیفیت اهمیت میدهند، توجه ویژهای نشان میدهند.
7. نوآوری و تطبیقپذیری با شرایط جدید
برندهای موفق نه تنها در تولید محصولات و خدمات نوآوری دارند، بلکه به تغییرات در بازار و نیازهای مشتریان نیز به سرعت واکنش نشان میدهند.
8. ارتباطات موثر با مشتریان
توانایی ایجاد ارتباطات موثر با مشتریان و جامعه بهطور کلی از اهمیت بسیاری برخوردار است. استراتژیهای تبلیغاتی و رسانههای اجتماعی میتوانند به ارتقای مدیریت برند و شناخته شدن برند کمک کنند.
9. انسجام همهجانبه برند
برند باید در تمام جوانب کسبوکار انسجام داشته باشد، از جمله محصولات، خدمات، تبلیغات، و تجربه مشتری. تناقض در پیام و عملکرد میتواند به برند آسیب برساند.
10. تجزیه و تحلیل عملکرد برند
برندسازی موفق نیاز به پیگیری مستمر از بازخورد مشتریان دارد. تحلیل دادهها و اطلاعات بهمنظور بهبود استراتژیها و عملکرد برند بسیار مهم است.
راههای بهبود و تقویت مدیریت برند
حال تمامی نکات مربوط به برندینگ قوی و مدیریت آن به بهترین شیوه را میدانیم. اما این مسئله همیشه نیاز به بازنگری و بهبود دارد. چه برندی باشید که اکنون در بهترین موقعیت ممکن در بازار است، چه برندی که میخواهد جایگاه بهتری در بازار پیدا کند، در هرصورت به پایش و ارزیابی دائمی برند خود و تقویت آن بهشکل مداوم نیاز دارید. راههای بهبود و تقویت مدیریت برند عبارتند از:
۱. تعریف و بروزرسانی هویت برند
برای مدیریت موثر برند و بهبود آن، ابتدا باید هویت برند خود را بازنگری کنید. این شامل تعریف مجدد مأموریت، ارزشها و دستاوردهای برند است. به روزرسانی هویت برند باید با تکامل و تغییرات بازار همگام شود.
۲. تحقیق در بازار
برای بهینهسازی سیستم مدیریتی برند، باید بازار را بهطور مداوم بررسی کنید. شناخت دقیق نیازها، ترجیحات و مطالبات مشتریان باعث میشود تا بتوانید استراتژیهای بازاریابی مناسب را انتخاب کنید و به تدریج با استفاده از نیازهای مشتریان، برند خود را تطبیق دهید.
۳. ارتقاء تجربه مشتری (Customer Experience)
فراهم کردن تجربه خوب و مثبت برای مشتریان میتواند بهبود و تقویت مدیریت برند شما را تسهیل کند. برای این کار میتوانید بهبود فرایندهای خرید و خدمات، ایجاد ارتباط موثر با مشتریان و ارائه خدمات پس از فروش رضایتبخش را در نظر بگیرید. پاسخگویی مناسب به نیازها و سوالات مشتریان میتواند به تقویت برند شما کمک کند.
4. هماهنگی بین تمامی ابعاد برند
برای تقویت برند، باید تمامی اعمال شما در برند با یکدیگر هماهنگ شوند. از برنامهریزی موثر تا طراحی هویت بصری و استراتژی بازاریابی، تمامی این اعمال باید با هم هماهنگی داشته باشند تا برندی قوی و موفق را شکل دهند.
مدیریت برند در مقابل مارکتینگ
مدیریت بازاریابی (Marketing Management) از سویی و برند از سوی دیگر، دو عنصر مهم در موفقیت یک کسبوکار هستند، اما تفاوتهای مهمی در میان آنها وجود دارد:
1. محور اصلی تمرکز:
– برند: در مدیریت برند، تمرکز اصلی روی شناخت و تقویت هویت و شناسایی برند است. این شامل ایجاد و حفظ تصویر، نام تجاری، لوگو، و ارتباطاتی است که برای شناساندن برند در ذهن مشتریان انجام میشود.
– بازاریابی: در مدیریت بازاریابی، تمرکز بر تبلیغات، توزیع محصول، قیمتگذاری و تحقیقات بازار است. این بهمنظور تعیین نیازهای مشتریان، توسعه محصولات و خدمات، و ایجاد استراتژیهای بازاریابی و بهرهبرداری از فرصتهای بازار انجام میشود.
2. تعهد زمانی:
– برند: مدیریت کردن برند فرآیندی طولانیمدت است و نیازمند پایداری و هماهنگی در طولانی مدت برای تعیین و تقویت هویت برند است. این بهمنظور ایجاد و حفظ شناسایی برند در بازار صورت میگیرد.
– بازاریابی: مدیریت بازاریابی معمولاً بهعنوان یک فرآیند کوتاهمدت برای تبلیغات، فروش و ایجاد تقاضا تاکید دارد. این فرآیند به سرعت به تغییرات در بازار و فرصتها پاسخ میدهد.
3. عناصر اصلی:
– برند: عناصر اصلی شامل نام تجاری، لوگو، شعار، ارزشها، و هویت برند هستند.
– بازاریابی: عناصر اصلی شامل محصول، قیمت، مکان (توزیع)، تبلیغات و ارتباطات بازاریابی هستند.
4. محدوده اثرگذاری:
– برند: مدیریت برند بهطور عمده بر تصویر و شناسایی برند در ذهن مشتریان و ایجاد اعتماد
مشتریان به برند تأثیر میگذارد.
– بازاریابی: مدیریت بازاریابی بهطور عمده بر فروش، تبلیغات محصول، و ایجاد تقاضا تأثیر میگذارد.
در کل، مدیریت بازاریابی و برند دو بخش متمایز از استراتژیهای کسبوکار هستند که هر کدام نقش مهمی در موفقیت کسبوکار دارند.
استراتژیهای مدیریت برند
قبل از عصر دیجیتال و ارتباطات دائمی از طریق اینترنت، مفهوم برندسازی کمی آسانتر بود. اما بهعلت تغییرات پیوسته و پرسرعت رسانهها، مدیریت برند امروزی همچنان در حال تکامل است. اگرچه این موضوع میتواند چالشهایی را برای افراد در حوزه برندینگ ایجاد کند، اما نکات مثبتی هم با خود بههمراه دارد: فعالیتهای برندینگ و اجرای استراتژیها را در عصر دیجیتال میتوان بهدقت تحلیل و ارزیابی کرد.
چه بخواهید موفقیت کمپینهای تبلیغاتی خود را ارزیابی کنید، چه بخواهید از مخاطبان هدف بازخوردی دریافت کنید، اکنون آسانتر از همیشه میتوان فهمید کارهایی که انجام میدهید، نتیجه میدهد یا خیر.
با افزایش تعداد کانالها و فناوریهای دیجیتال برای شناخت برند و دسترسی به مصرفکنندگان امروزی، منحصر به فرد بودن هویت برند بسیار حائز اهمیت است؛ همچنین برند باید بهروز باشد و در تمامی ابعاد (آنلاین و آفلاین) انسجام و یکپارچگی داشته باشد.
هنگام طراحی استراتژی مدیریت مؤثر برند در سازمان، باید نکاتی کلیدی را در نظر بگیرید که
در ادامه، برخی از آنها را مشاهده میکنید:
1. تعریف هویت برند
در این بخش عناصر استراتژیک برند وجود دارند که باید به صورت مستند و متمرکز، به تمامی نهادهای درگیر در مدیریت برند مرتبط شوند. این عناصر معمولاً شامل موارد زیر میشوند:
– بیانیه مأموریت: بیانیه مأموریتی که کیفیت بالایی داشته باشد، نیروی محرکهای برای یکپارچگی و انسجام برند فراهم میکند. بخشهای بازاریابی و تبلیغات نیاز دارند به یک مبنای راهنمايی ساده دسترسی داشته باشند. بیانیه مأموریت میتواند به شرکت کمک کند تا برندسازی مؤثر خود را توسعه دهد.
– عناصر تصویری: بهعنوان مثال، به لوگوی کوکاکولا، گوگل یا نتفلیکس فکر کنید. بلافاصله این لوگوها، شامل نوع حروف، رنگ و استایل آنها، به ذهن میآیند. وقتی محتوای برندی از این شرکتها را میبینید، آن را به راحتی تشخیص میدهید.
ایجاد حسی یکپارچه و منسجم از عناصر تصویری برند خود، مانند لوگو، فونت، رنگ و نوع حروف، میتواند به تیمهای بازاریابی در انتشار محتوا و تبلیغاتی که کار میکنند، کمک کند.
– نوع صدا و شخصیت: صدای برند شما باید با شخصیت آن همخوانی داشته باشد. بهعنوان مثال، آیا شخصیت برند شما بازیگوش و عجیب است؟ اگر بله، ممکن است متون و تصاویر برند شما از زبان و تصویری طنزآمیز و خلاقانه استفاده کند. یا اگر شخصیت برند شما باشخصیت و محترم است، زبان و تصویر ممکن است متفاوت و ادبی باشد.
– مخاطب هدف: مخاطبان هدف کسانی هستند که محصول یا خدمات خود را به آنها میفروشید و در مدیریت برند، حفظ و جذب مشتری بسیار حائز اهمیت است. این به شما کمک میکند که برند شما از رقبا تمایز پیدا کند.
شاید برخی بخشهای دستورالعملهای برندسازی، مانند شخصیت برند، نسبت به بخشهای دیگر دشوارتر باشند و نیاز به کار بیشتری داشته باشند. در این مقاله از سایت Frontify میتوانید اطلاعات بیشتری درباره شخصیت، لحن و صدای برند کسب کنید.
2. ایجاد داستان جذاب برند
در سال ۱۸۸۶، یک داروساز به نام جان پمبرتون در ایالت جورجیای آمریکا یک نوشیدنی به نام «پناسیلین» ساخت. این نوشیدنی که او ادعا داشت خواص دارویی دارد، ترکیبی از شیره نارنج و سرشار از کافئین بود. پمبرتون به امید موفقیت بیشتر این محصول، تبلیغاتی قوی انجام داد و محصول خود را به عنوان درمانی برای مشکلات گوارشی و خستگی معرفی کرد.
پس از مدتی، پمبرتون مجبور به فروش این فرمول به کارآفرینی به نام آسا کاندلر شد. آسا کاندلر با تغییراتی در ترکیب فرمول اصلی و تبلیغات گسترده، آن را به عنوان یک نوشیدنی معمولی ولی خوشمزه معرفی کرد.
سپس در سال ۱۸۸۸، فرمول تغییر یافته این نوشیدنی با نام «کوکاکولا» ثبت شد. اولین تبلیغات کوکاکولا به شکل پوسترهایی با شعار «Coca-Cola: Delicious and Refreshing» (کوکاکولا: خوشمزه و سرحالکننده) در خیابانهای آتلانتا نمایش داده شد.
کوکاکولا با طعمی منحصر به فرد و استراتژی بازاریابی و مدیریت برند بهروز و پیشرو، به مرور زمان به یکی از معروفترین و موفقترین برندهای جهان تبدیل شد. داستان موفقیت کوکاکولا نشان میدهد که برند اگر داستان جذابی در پی خود داشته باشد و عوامل دیگر موفقیت (تطبیق با تغییرات شرایط، استراتژیهای بازاریابی و غیره) را نیز رعایت کند، بهراحتی در ذهن مردم حک میشود.
انسان داستان را دوست دارد. روایت داستان برند به مشتریان کمک میکند تا بفهمند افراد پشت برند شما همان افرادی هستند که به آنها نیاز دارند. هرچه داستان جالبتر یا احساسیتر باشد، بیشتر در ذهن مخاطب میماند یا ارتباط عمیقتری با آن برقرار خواهد کرد و دسترسی به مخاطبان هدف آسانتر خواهد شد.
3. ایجاد ارتباط شخصی با مشتری
به این مفهوم فکر کنید که بخشی از برندسازی در کنترل شما نیست. با اینکه فرآیند ساخت و مدیریت برند با شما است، اما مشتری تعیین میکند که برند برای او چه معنایی دارد؛ بخشی از برند را خاطرات، تعاملات و موارد بیشتری که در سطح ناخودآگاه مشتری در حال وقوع است، شکل میدهد.
در واقع، 88% مصرفکنندگان میگویند اصالت یک نشانگر مهم برای انتخاب برندهایی است که دوست دارند و حمایت میکنند؛ این «اصالت» مفهومی است که در ذهن مخاطب شکل گرفته است و معیار بیرونی ارزیابی ندارد.
میتوان از تأثیر رسانههای اجتماعی در خدمت ایجاد ارتباط شخصی مشتری با برند، بهره برد. برجسته کردن داستان و محتوای مشتریانی که با پیام و مأموریت برند شما همخوانی دارند، روشی عالی برای ایجاد این ارتباط شخصی است.
همچنین روشهایی مانند اینفلوئنسر مارکتینگ هم در موارد بسیاری در ایجاد ارتباط شخصی با برند کمک میکند، زیرا از این طریق میتوانند خود را در حال استفاده از محصولات یا خدمات شما تصور کنند.
ممکن است بتوانید چگونگی نمود ظاهری و عملکرد برند را کنترل کنید، اما مردم تصمیم میگیرند که چه معنایی به آن بدهند. درک صحیح و بهرهبرداری از اهمیت ارتباط شخصی میتواند تفاوتی بزرگ در مقابله با رقبا و ایجاد وفاداری مشتری ایجاد کند.
مراحل فرآیند مدیریت استراتژیک برند
مدیریت استراتژیک برند حول محور ساخت ارزش برند و اطمینان از رشد آن در طول زمان میچرخد. بنابراین، فرآیند مدیریت برند شامل فعالیتهایی برای تقویت ساختار ارزش برند، برنامهریزی، اجرا و کنترل استراتژیهای بازاریابی و برندینگ میشود. فرآیند مدیریت استراتژیک برند شامل چهار مرحله اصلی است:
– شناسایی موقعیت و ارزش برند
– طراحی و اجرای برنامههای بازاریابی برند
– سنجش و ارزیابی عملکرد برند
– رشد و حفظ ارزش برند
1. شناسایی موقعیت و ارزش برند
موقعیت یا موضعیابی (Positioning) برند نقش بسیار مهمی در انتقال ارزش منحصربهفرد برند به مشتریان ایفا میکند و ترجیحات و رفتارهای خرید مشتریان را تعیین میکند. بنابراین، مرحله اول فرآیند مدیریت برند استراتژیک، شامل درک واضح از اینکه برند باید چه چیزی را ارائه دهد و با رقبا در چه موقعیتی گیرد، میشود. مفاهیم زیر در این دسته قرار میگیرند:
– نقشه ذهنی: دیدگاهی که مصرفکننده به ارتباطات مختلف برند دارد.
– نقاط برابری: متقاعد کردن مشتریان به اینکه اگر برند، پیشنهاد مشابهی با رقیب داشته باشد، میتواند در همان دستهبندی قرار گیرد.
– نقاط تفاوت: متقاعد کردن مصرفکنندگان به اینکه مزایای برند شما در برند رقیب یافت نمیشود.
– عبارت تأکیدی: یک عبارت کوتاه که روحیه برند را به تصویر میکشد.
– ارتباطات هستهای برند: ویژگیهایی که به برند شکل میدهند.
– چارچوب مرجع: شناسایی بازار هدف و شناسایی ماهیت رقابت.
2. طراحی و اجرای برنامههای بازاریابی برند
پس از آنکه تیم مدیریت برند استراتژیک موضعیابی را درک کرد، در مرحله بعد باید فعالیتهای مرتبط با برنامهریزی و اجرای برنامههای بازاریابی را برای موضعیابی برند انجام دهد. مراحل مربوطه به شرح زیر است:
– ایجاد عناصر برند: منظور از عناصر، نام برند، لوگو، نماد، آدرس اینترنتی، شعار و موارد مشابه است که برند را از رقبا تمایز میدهند. مشتریان برند را از روی عناصر آن میشناسند. بنابراین این عناصر، آگاهی از برند را تسهیل میکنند.
– انتخاب فعالیتهای بازاریابی برند: برای رسیدن برند به محبوبیت، فعالیتهای بازاریابی برند باید با انسجام و یکپارچگی انجام شوند.
– استفاده از ارتباطات فرعی: منظور از ارتباطات فرعی، ارتباط برند به شخصیتها، کشورها، رویدادهای ورزشی و فرهنگی، کانالهای توزیع و موارد مشابه بهمنظور بهبود ارزش برند است.
3. ارزیابی عملکرد برند
اندازهگیری و ارزیابی عملکرد مدیریت برند برای درک تأثیر برنامههای بازاریابی برند گامی ضروری است. این گام شامل توسعه و اجرای سیستمی برای اندازهگیری ارزش برند یا ارزش اجتماعی میشود. متخصصان تیم بازاریابی برای پیادهسازی سیستم ارزیابی ارزش برند، باید مراحل زیر را انجام دهند:
– حسابرسی برند: حسابرسی، ارزیابی کلی از وضعیت فعلی برند نسبت به رقبا در بازار است. حسابرسی شامل ارزیابی نقاط قوت و ضعف برند و پیشنهاد راهکارهای بهبود ارزش برند میشود.
– پیگیری برند: پیگیری یا ردیابی برند یعنی جمعآوری اطلاعات مرتبط با برند در طول زمان؛ این اطلاعات مستقیماً از مصرفکنندگان به دست میآیند. این اطلاعات به ارزیابی وضعیت کنونی برند از منظر مصرفکنندگان، کمک میکند.
– سیستم مدیریت ارزش برند: این بخش به مجموعهای از ابزارها و روشهای تحقیقاتی اشاره دارد که طراحی شدهاند تا منابع و اثرات ارزش برند را شناسایی کنند. این به تیم بازاریابی امکان میدهد تا بهترین تاکتیکها را برای ایجاد ساختار، ارزیابی و مدیریت برند و ارزش آن، توسعه دهند.
4. رشد و حفظ ارزش برند
هنگامی که ارزش برند مشخص شده باشد، چالش واقعی حفظ و گسترش آن در طول زمان به منظور رشد برند، خواهد بود. این فرآیندی مداوم است و شامل مراحل زیر میشود:
– مدیریت ارزش برند در طولانیمدت: این مسئله شامل تصمیمات بازاریابی است که تأثیر ارزش برند را در طولانیمدت تعیین میکند و موفقیت برنامههای بازاریابی آینده را تعیین میکند.
– تقویت و تجدید نظر: مرحله نهایی برای اطمینان از رشد و حفظ ارزش برند، تقویت برند بهمنظور انتقال تصویر برند بهطور مداوم به مصرفکنندگان و تجدید نظر در برند بهمنظور بازیابی منابع از دست رفته یا شناسایی و ایجاد منابع جدید است.
اهمیت نوآوری در مدیریت برند
نوآوری در مدیریت برند بهعنوان یک عنصر بسیار اساسی اهمیت دارد زیرا به شرکتها کمک میکند در بازار رقابتی، برند خود را بهروزرسانی کنند. این اهمیت از جوانب زیر بررسی میشود:
1. جذب مشتریان جدید
با توجه به تغییرات مداوم در سلایق و نیازهای مشتریان، نوآوری در برند میتواند به شرکتها کمک کند تا مشتریان جدید را جذب و بازارهای جدید را تجربه کنند.
2. حفظ مشتریان فعلی
مشتریان از برندهایی که نوآوری دارند و تازهترین محصولات و خدمات را ارائه میدهند، رضایت بیشتری دارند و احتمال ترک کردن برند در چنین مواردی، کاهش مییابد.
3. ایجاد ارزش افزوده
نوآوری در برند و مدیریت آن میتواند به شرکتها کمک کند تا محصولات و خدماتی با ارزش افزوده بیشتری ارائه دهند که از رقبا متمایز شوند و امکان افزایش قیمت و سود برای آنها فراهم شود.
4. تطابق با تغییرات بازار
بازارها به سرعت تغییر میکنند و نوآوری در مدیریت برند به شرکتها این امکان را میدهد که با تغییرات و تحولات درخواستهای مشتریان همگام شوند و به بهترین شکل ممکن به این تغییرات واکنش نشان دهند.
5. ایجاد شناخت عمیقتر از مشتریان و بازار
نوآوری میتواند به شرکتها کمک کند تا به شناخت عمیقتری از مشتریان و بازارها دست پیدا کنند. برند میتواند چگونگی تغییرات نیازها و انتظارات مشتریات را درک کند و دریابد که چگونه میتواند به بهترین شکل به آنها پاسخ دهند.
6. افزایش تمایز و اعتبار برند
نوآوری در برند میتواند به شرکتها کمک کند تا برندهایی متمایز و قابل اعتماد ایجاد کنند که مشتریان به آنها اعتماد کنند و بهعنوان رهبران صنعت شناخته شوند.
7. افزایش انعطافپذیری
شرکتهایی که نوآوری در مدیریت برند را اولویت کار خود قرار میدهند، در مواجهه با تغییرات ناگهانی در بازار و محیط کسبوکار، انعطافپذیرتر عمل میکنند و سریعاً به تغییرات پاسخ میدهند.
در مجموع، نوآوری در برند به شرکتها کمک میکند تا برند خود را زنده و پویا نگه دارند و در مسیر موفقیت در بازارهای رقابتی پیشرفت کنند.
مدیریت برند در شبکههای اجتماعی
مدیریت کردن برند در شبکههای اجتماعی اهمیت بسیاری در جذب مشتریان و ارتقاء شناخت برند دارد. در ادامه، مراحل کلی مدیریت و هدایت برند را در شبکههای اجتماعی، بررسی میکنیم:
1. تعیین اهداف:
– تعیین اهداف و استراتژیهای مدیریت برند در شبکههای اجتماعی.
– مشخص کردن هدف از حضور در هر شبکه اجتماعی خاص.
2. انتخاب شبکههای مورد استفاده:
– شناسایی شبکههای اجتماعی که مخاطبان هدف برند شما در آنها حضور دارند.
– انتخاب شبکههای مناسب برای تبلیغات و تعامل با مشتریان.
3. ساخت محتوا:
– ایجاد محتوای منحصربهفرد و متنوع که مرتبط با برند و مشتریان باشد.
– استفاده از تصاویر، ویدئوها، مطالب متنی و انواع دیگر محتوا برای جلب توجه مخاطبان.
4. برندینگ و ساخت هویت:
– اطمینان از انطباق هویت برند با محتوا و پیامهای ارسالی در شبکههای اجتماعی.
– استفاده از لوگو، نام، و شعار برند بهمنظور افزایش شناخت برند.
5. برنامهریزی و زمانبندی:
– برنامهریزی محتوا و ارسال پستها در زمانهای مناسب و براساس تحلیل فعالیت مخاطبان.
– استفاده از ابزارها و برنامههای مدیریت برند در شبکههای اجتماعی (مثل Buffer یا Hootsuite) برای زمانبندی پستها.
6. تعامل با مخاطبان:
– پاسخ محترمانه و سریع به نظرات و پیامهای مخاطبان.
– ایجاد دیالوگ و تعامل با مشتریان و فالوئرهای برند.
7. اندازهگیری و تجزیه و تحلیل:
– ارزیابی عملکرد و اثربخشی استراتژی در شبکههای اجتماعی با استفاده از معیارهایی مانند تعداد دنبالکنندگان، تعداد نظرات و ترافیک وبسایت.
– تجزیه و تحلیل دادهها و بازخوردهای مخاطبان بهمنظور بهبود استراتژیهای آتی.
8. ارتقاء استراتژی:
– براساس تجزیه و تحلیل دادهها و عملکرد در شبکههای اجتماعی، استراتژی خود را بهمنظور بهبود مستمر تغییر و تطبیق دهید.
– تغییر و تطبیق به تغییرات در صورت نیاز و ترجیحات مشتریان و بازار.
موفقیت مدیریت برند در شبکههای اجتماعی نیاز به انگیزه، تمرکز بر مشتری، و تجربه دقیق از تعامل با مخاطبان دارد. همچنین، باید به تغییرات در الگوریتمها و ترندهای شبکههای اجتماعی توجه شود و استراتژیها بهطور منظم بهروزرسانی شوند.
چالشهایی که مدیریت برند با آن مواجه است
مدیریت کردن برند ممکن است با چالشهای متعددی در طول زمان مواجه شود. برخی از اصلیترین چالشهایی که ممکن است مدیران برند با آن مواجه شوند، عبارتند از:
1. تغییرات در بازار
بازارهای مختلف به سرعت تغییر میکنند، از جمله این تغییرات میتوان به تغییر در سلایق مشتریان، رفتارهای خرید و تکنولوژی اشاره کرد. این تغییرات ممکن است مدیران برند را به تطبیق سریع با محیط بازار و شرایط جدید وادار کند.
2. رقابت فزاینده
رقابت در بسیاری از صنایع به شدت افزایش یافته است. مدیران برند باید بتوانند استراتژیهایی را تدوین و اجرا کنند که برند خود را از سایر رقبا متمایز کنند و بهعنوان رهبران بازار شناخته شوند.
3. تغییرات فصلی و دورهای
برخی صنایع و برندها تحت تأثیر تغییرات فصلی قرار میگیرند. مدیریت موجودی، تولید محصولات فصلی، و تعامل با مشتریان در زمان مناسب، میتواند این نوع چالشها را در حوزه مدیریت برند، برطرف کند.
4. مشکلات مرتبط با تعاملات آنلاین
برندها با توسعه اینترنت و رسانههای اجتماعی، باید با تعاملات آنلاین و مدیریت نظرات و بازخوردهای مشتریان در این محیطها مواجه شوند که ممکن است به چالشهای مختلفی منجر شود.
5. انتخاب نوع کانالهای توزیع
تصمیمگیری در مورد کانالهای توزیع مناسب برای محصولات یا خدمات برند نیز چالشهای خود را دارد. انتخاب نادرست ممکن است به مشکلات تأمین و توزیع مناسب منجر شود.
6. مدیریت بحران
برندها ممکن است در مواجهه با بحران و مشکلات ناگهانی، مانند بحرانهای عمومی یا مشکلات تولید، چالشهایی را تجربه کنند که نیاز به مدیریت سریع داشته باشد.
7. تغییرات در قوانین و مقررات
تغییرات در قوانین مرتبط با صنعت یا مقررات ممکن است تأثیر بزرگی بر مدیریت برند داشته باشد و سازمان ناچار به تغییر استراتژی شود.
8. انتقال پیام متناسب با مقصد
مدیران برند باید پیامها و تبلیغات خود را به گونهای ارائه دهند که متناسب با مخاطب و مشتریان باشند. این امر نیاز به تحقیقات بازار و ارتباطات دقیق با مشتریان دارد.
مدیران برند با توجه به پیچیدگی و تغییرات مداوم در بازار، باید توانایی مدیریت چالشهای مختلف را داشته باشند و به انعطاف و تطابق با موقعیتهای جدید و تغییرات بازار توجه کنند تا برند خود را با موفقیت حفظ کنند و گسترش دهند.
هوش مصنوعی چگونه روی مدیریت برند تأثیر میگذارد؟
هوش مصنوعی (AI) تأثیرات بسیاری در مدیریت برند دارد و نقش مهمی در بهبود فرآیندهای مختلف این حوزه ایفا میکند. در زیر تأثیرات مهم هوش مصنوعی بر مدیریت موثر برند را مشاهده میکنید:
1. تحلیل دادهها و درک مشتریان
AI قادر به تحلیل حجم زیادی از دادهها، از جمله اطلاعات مشتریان، بازخوردها، و ارتباطات اجتماعی است. این تحلیل دقیق به برندها کمک میکند تا بازار و مشتریان خود را بهتر درک کنند و استراتژیهای بازاریابی و مدیریتی برند را نسبت به آن، تنظیم کنند.
2. پیشبینی رفتار مشتریان
AI میتواند به پیشبینی رفتار مشتریان کمک کند. برندها میتوانند از طریق الگوریتمهای یادگیری ماشین، بفهمند که مشتریان ممکن است به چه محصولات یا خدماتی علاقه داشته باشند.
3. تخصیص منابع بهینه
AI میتواند در تخصیص منابع مالی و انسانی بهصورت بهینه به مدیریت برند کمک کند. برند میتواند با تحلیل دقیق نیازها و عملکرد پروژهها و استراتژیها، تصمیمهای مالی و استراتژیک بهتری بگیرد.
4. تبلیغات هوش مصنوعی
تبلیغات هوش مصنوعی به برندها این امکان را میدهد که تبلیغات خود را به صورت هدفمندتر و به تناسب با مشتریان خاص تنظیم کنند. این به افزایش بازدهی تبلیغات و بهبود تجربه مشتریان منجر میشود.
5. پشتیبانی از مشتریان
AI میتواند در ارتقاء خدمات پشتیبانی مشتریان نیز کمک کند. برندها میتوانند از باتها و گفتگوهای خودکار برای پاسخگویی سریع به سوالات مشتریان استفاده کنند و از این طریق به بهبود تجربه مشتریان در تعامل با برند کمک کنند.
6. ساخت محتوا و طراحی
AI میتواند در ساخت محتوای تبلیغاتی و طراحی بصری برای برند استفاده شود. این ویژگی به تولید سریعتر و بهتر محتواهای بازاریابی کمک میکند.
هوش مصنوعی با این ویژگیها، به برندها امکان میدهد تا مدیریت برند را بهشکل معناداری بهبود بخشند و در استراتژیهای بازاریابی خود، اثربخشی بیشتری داشته باشند. این تکنولوژی به کسبوکارها کمک میکند تا سرعت و دقت در تصمیمگیریها و عملکردهای مربوط به برند خود را افزایش دهند.
برند شخصی (Personal Brand) چیست و مدیریت آن چگونه است؟ مطالعه موردی ایلان ماسک
ایلان ماسک (Elon Musk) کارآفرین و مهندس برجسته آمریکایی است که بهعنوان یکی از شخصیتهای مشهور و موفق در صنایع فضایی، خودروسازی الکتریکی و فناوری اطلاعات شناخته میشود. نام او بهعنوان یک برند بهدلیل دلایل زیر شناخته میشود:
– شرکتهای متعدد: ایلان ماسک بنیانگذار و مدیرعامل شرکتهایی چون Tesla (تسلا)، SpaceX (اسپیسایکس)، Neuralink (نورالینک) و Boring Company (شرکت حفر تونل)، توییتر یا همان ایکس (X) است. این شرکتها در زمینههای مختلف فناوری اعم از خودروهای الکتریکی، اکتشاف فضا، ارتباط مغز و کامپیوتر، حفاری تونل، فناوری و شبکه اجتماعی، فعالیت میکنند.
– نقشآفرینی کلیدی: ایلان ماسک نقش بسیار مهمی در توسعه فناوریهای نوین دارد. او شخصاً، بهعنوان یک برند تأثیرگذار در جهان فناوری شناخته میشود و توانسته است ایدههای نوآورانهای را مطرح و پروژههای بسیار موفقی را اجرا کند.
– شهرت جهانی: ایلان ماسک بهعنوان یکی از شخصیتهای مشهور جهانی شناخته میشود و مطالب و اخبار مرتبط با او به صورت گسترده در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر میشوند. او در واقع این شهرت را بهشکل یک مدیریت برند شخصی، هدایت میکند.
– تأثیر برند بر شرکتها: نام ایلان ماسک بر شرکتهای او نیز اثرگذار است. برند ایلان ماسک باعث افزایش اعتبار و ارزش شرکتهای او میشود.
– توانایی کارآفرینی و نوآوری: ایلان ماسک بهعنوان یک کارآفرین و مهندس خلاق و نوآور شناخته میشود. او پروژههای جسورانه و نوآورانهای را آغاز کرده، از جمله تسلا برای تولید خودروهای الکتریکی و SpaceX برای اکتشاف فضا.
– روابط عمومی: ایلان ماسک توانسته است روابط عمومی خوبی را با جامعه و رسانهها داشته باشد. او از شبکههای اجتماعی برای ارتباط مستقیم با مردم استفاده میکند و از این طریق برند خود را تقویت کرده است.
– انتخاب تیم مناسب: ایلان ماسک توانسته است تیمهای با استعدادی را جذب کند که به او در تحقق اهداف و پروژههایش کمک کنند. این تیمها از او بهعنوان رهبر و برند محبوب حمایت میکنند.
– انتخاب اولویتها: ایلان ماسک به تأکید بر مسائل مهم از جمله تغییرات آبوهوایی و اکتشاف فضا معروف است که این اولویتها به ارزش برند او بالا میبرد.
بنابراین، ایلان ماسک توانسته با توانمندیهای کارآفرینی، نوآوری، اعتبار و روابط عمومی، نام خود را به یک برند قدرتمند در صنایع مختلف تبدیل کند.
افراد زیادی در جهان هستند که نام خودشان برند محسوب میشود و روی فعالیتهای تجاری و اجتماعیشان تأثیر میگذارد. بنابراین ضروری است تفاوت میان برندینگ شخصی یا پرسونال برندینگ و برندینگ تجاری را بدانیم و درباره مدیریت برند شخصی نکاتی را بررسی کنیم:
1. برند شخصی در برابر برند تجاری:
– برند شخصی: در برندینگ شخصی، شخص بهعنوان برند در معرض عموم قرار میگیرد. برای ایجاد برند شخصی، فرد باید بر تمام جنبههای شخصیت و زندگی حرفهای خود کار کند و تصمیمهایی در زمینه تصویر، ارزشها، و ارتباطات خود بگیرد.
– برند تجاری: برند تجاری معمولاً به یک شرکت، محصول یا خدمات خاص اشاره دارد. در این حوزه تمام تمرکز روی عواملی چون بازار، مشتری و عوامل مرتبط با کسبوکار است. بنابراین از همین 2 نکته هم میتوان تفاوتهایی را میان مدیریت برند شخصی و برند تجاری متصور شد.
2. هدف اصلی برندینگ:
– برند شخصی: هدف اصلی در برندینگ شخصی، ایجاد تصویری مثبت و متمایز برای خود و شناخته شدن در حوزه حرفهای است. این ممکن است برای جلب فرصتهای اجتماعی و تجاری مفید باشد.
– برند تجاری: هدف اصلی در برندینگ تجاری ایجاد اعتبار و اعتماد در بازار و مشتریان و تمرکز بر افزایش فروش و موفقیت تجاری است.
3. عناصر برندینگ:
– برند شخصی: در برندینگ شخصی، عناصری چون نام، عکس، ارزشها، رفتار، گفتار و داستان شخصی فرد، برند او را تشکیل میدهد.
– برند تجاری: در برندینگ تجاری، نام تجاری، لوگو، شعار، خدمت یا محصول، تجربه مشتری، و استراتژی بازاریابی عناصر برند را تشکیل میدهند.
نحوه مدیریت برند شخصی به این صورت است:
– تعریف هویت و ارزشها: ابتدا باید هویت و ارزشهای شخصی خود را تعیین کنید. این شامل مشخص کردن اهداف حرفهای، ارزشهای شخصی، و نقاط قوت شما میشود.
– ساخت پرسونای آنلاین و آفلاین: ایجاد و حفظ حضور آنلاین از طریق شبکههای اجتماعی، وبلاگ نویسی، و وبسایت شخصی به شما کمک میکند تا برند شخصی خود را بنا کنید. انسجام و یکپارچگی گفتار و رفتار در تمامی شبکهها و در طی زمان، برند شخصی قویتر و قابل اعتمادتری از شما برای مردم میسازد.
– ارتباط با مخاطبین: ارتباط موثر با مخاطبین برای موفقیت در برندینگ شخصی، اهمیت بسیاری دارد. به اشتراکگذاری دانش و تجربیات خود و پاسخ به نظرات و سوالات مخاطبان، به این ارتباط موثر کمک میکند.
– روایت داستان شخصی: داستان شخصی منحصربهفرد خود را بسازید و آن را بهعنوان قسمتی از برند شخصی خود به اشتراک بگذارید. این داستان میتواند به شناخته و متمایز شدن شما از دیگران، کمک کند.
– مدیریت روابط و فرصتها: ایجاد و مدیریت روابط با افراد در حوزه کاری خود و بهرهبرداری از فرصتهایی که برای شناخته شدن و رشد حرفهای وجود دارد، از مهمترین اقدامات مدیریت برند شخصی است.
در نهایت، موفقیت در برندینگ شخصی نیاز به پیشرفت تدریجی و تعهد به بهبود مستمر دارد. توجه به اهداف شخصی و حرفهای، ایجاد ارتباطات قوی و مدیریت هماهنگ برند شخصی به عنوان یک پروژه بلندمدت میتواند به شما در رسیدن به موفقیت و شناخته شدن کمک کند.
نتیجهگیری
مدیریت کردن برند بهعنوان عاملی اساسی در هویتسازی و موفقیت برند شناخته میشود. ایجاد هویتی مشخص، استراتژی بازاریابی مناسب، تجربه مشتری خوب و ارتباط موثر با مشتریان، عوامل حیاتی در مدیریت برند محسوب میشوند.
بهطور کلی، برای ایجاد یک برند موفق و قدرتمند باید بتوان آن را به درستی مدیریت کرد. این شاخه از مدیریت برای هر سازمان و کسبوکاری حائز اهمیت است و میتواند آن را به رشد و توسعه پایدار برساند.
سوالات متداول
سوالات بسیاری در زمینه مدیریتی برند پرسیده میشوند؛ در این بخش به برخی از این سوالات پاسخ میدهیم:
1. آیا کسبوکارهای کوچک هم به مدیریت برند نیاز دارند؟
بله، این نوع مدیریت محدود به شرکتهای بزرگ نیست. کسبوکارهای کوچک نیز میتوانند با ایجاد هویت برند قوی که با مخاطبان هدف هماهنگ باشد، از مزایای آن بهرهمند شوند.
2. چگونه میتوان اثربخشی فعالیتهای مدیریتی برند را اندازهگیری کرد؟
شاخصهای عملکرد کلیدی (KPI) مانند شناخت برند، وفاداری مشتریان و سهم بازار میتوانند به اندازهگیری اثربخشی فعالیتهای انجام شده در راستای مدیریت بهینه برند، کمک کنند.
3. آیا در صورتی که برند با مشکل مواجه شده باشد، تغییر نام مناسب است؟
اگر برند شما با چالشهایی مواجه شود که بتوان آنها را غیرقابل حل نامید یا بههردلیلی دیگر نتوانید با نام و برند قبلی فعالیت کنید، تغییر نام ممکن است یک استراتژی مناسب برای مدیریت برند باشد. با این حال، باید با دقت و استراتژی درباره آن تصمیم بگیرید تا مشتریان فعلی را نیز از دست ندهید.
زیرا تغییر برند یا ریبرندیگ (Rebranding) فرآیندی دقیق و زمانبر است. اگر میخواهید اطلاعات بیشتری درباره ریبرندیگ کسب کنید، این مقاله از SendPulse به خوبی مراحل آن را توضیح داده است.
4. اگر مدیریت برند را نادیده بگیریم چه اتفاقی میافتد؟
نادیده گرفتن مدیریت در حوزه برندینگ میتواند منجر به از دست دادن اعتماد، نارسایی در پیامرسانی به مخاطبان و ضعف در موقعیت رقابتی در بازار شود.