تفکر استراتژیک:
ریچارد هيوزه و کاترین بیتی تفکر استراتژیک را جمعآوری، تفسیر، تولید و ارزیابی اطلاعات و ایدههایی که مزیت رقابتی پایدار سازمان را شکل میدهند، تعریف میکنند. این نمای تصویر بزرگ بالا به پایین کل سازمان است. این نما براساس درک عمیقی از کسبوکار شما است، که در رابطه با انجام کارهای درست، به جای انجام درست کارها است. تعریف تفکر استراتژیک هنوز در ادبیات دانشگاهی یک کار در جریان است. آنها سعی در تفکیک برنامهریزی استراتژیک رایج از تعریف کلیتر تفکر استراتژیک دارند. تلاشهای اولیه برای تعریف اصطلاحی شامل ترکیب چنین ایدههایی مانند تفکر مفهومی، جستجوی اطلاعات، تشخیص دادهها و وضعیتهای پیچیده و یادگیری از تجربه هستند.
تفکر استراتژیک را میتوان به صورت شایستگی رهبری که استراتژیهای مؤثری را که تأثیرات خارجی روی یک سازمان از دیدگاه ملی و جهانی فرموله میکند، تعریف کرد. مشکلات مقرراتی و برنامهریزی استراتژیک را با یک دیدگاه دراز مدت مورد آزمایش قرار میدهند که بینش سازمانی متقاعدکنندهای را نتیجه میدهد. مقاصد را معین ساخته و اولویتها را تعیین کرده و بر اساس قدرت میسازد.
ایرنه سندرز، نویسنده تفکر استراتژیک و علوم جدید، تفکر استراتژیک را شامل تجزیه اطلاعات برای شناسایی مسائل، ارتباطات و الگوها میداند. این تجزیه شهود، قضاوت، خلاقیت و ضعف سازمان بیش از اقدامات قابل سنجش را در بر میگیرد. در کوتاهمدت، تفکر استراتژیک مستلزم نگاه کردن به فرآیندهای در حال ظهور، تشخیص اینکه آیا آنها نشان دهنده فرصتها و تهدیدات به سازمان هستند، و توسعه یک پاسخ سازمانی برای بهرهگیری از فرصت بالقوه یا کاهش تهدید است. توانایی انجام سریعتر و مؤثرتر این کار از دیگران به سازمان یک مزیت رقابتی میدهد.
همگان در این اندیشه که تفکر استراتژیک میتواند زیربنای مناسبی برای استراتژیهای خلاق و اثربخش باشد اتفاق نظر دارند. یکی از صاحبنظران در این زمینه خانم جین لیدکا است. برپايه نظريات او استراتژی خلاق، حاصل تفکر استراتژیک است و برنامهریزی استراتژیک، تسهیل روند کار و پیادهسازی نتایج آن را برعهده دارد. لیدکا برای تفکر استراتژیک ۵ ویژگی قائل است:
1- نگرش سیستمیک: تفکر استراتژیک بر مبنای این نوع نگرش شکل میگیرد. بدون نگرش سیستمیک، بهینهسازی امکان پذیر نیست.
۲- تمرکز بر هدف: تفکر استراتژیک، جهتگیری سازمان را مشخص میسازد.
٣- فرصتجویی هوشمندانه: در تفکر استراتژیک، کشف فرصتها و بهرهگیری از آنها یک اصل مهم است.
4. تفکر در زمان: تفکر استراتژیک، تفکری در طول زمان است که گذشته، حال و آینده را به هم پیوند میدهد. استراتژی نیز بین حال (وضع موجود) و آینده (وضع مطلوب) است. در تفکر استراتژیک باید آینده را براساس توانمندیهای امروز خلق کرد.
۵-فرضیه سازی: حلقه وصلکننده بین خصوصیات خلاقانه و تحلیلی، تفکر استراتژیک است. این تلفیق از طریق فرضیهسازی (خلاقیت و آزمون فرضیه و تحليل) صورت میگیرد.
رویکردهای یادشده، هریک ابعادی از مفاهیم استراتژی را روشن میسازند. استراتژی اثربخش نیز یک رویکرد تازه در دنیای استراتژی است که بر جوهره استراتژی استور است.
تفکر استراتژیک مفهومی جذاب است. برای اینکه تفکر استراتژیک را بفهمیم، لازم است که واژه «استراتژیک» را معنا کنیم. صفت استراتژیک به معنی تأثیرگذاری اساسی در نتایج کلیدی عملکرد است. برای مثال، اگر خروجی یک تصمیم را انتخابی استراتژیک بدانیم، یعنی آن تصمیم برای تأثیرگذاری اساسی در نتایج کلیدی عملکرد اتخاذ شده است. اگر گفته شود که، مذاکرهی امروز مذاکرهای استراتژیک است، یعنی اگر این مذاکره خوب پیش برود و به موفقیت برسد، تأثیری اساسی در نتایج کلیدی عملکرد خواهد داشت.
حال ممکن است بخواهیم بدانیم که نتایج کلیدی عملکرد چیست؟ نتایج کلیدی عملکرد، در هر سطح از تحلیل، مختص به همان سطح است. وقتی در سطح بنگاههای تجاری و سازمانهای اقتصادی (مانند شرکت کاله، ایران خودرو، اپل یا گوگل) صحبت میکنیم، نتایج کلیدی عملکرد شامل ماندگاری (بقا)، سودآوری و دستیابی به مأموریت است. همه مفاهیم دانش مدیریت، اعم از رقابتپذیری، تکنولوژی، فرایند، منابع انسانی، شبکه دانش و دیگر مفاهیم، باید در نهایت ما را در جایگاه سازمان اقتصادی به ماندگاری، سودآوری و دستیابی به مأموریت برسانند. اگر سازمانی پیشرفتهترین سیستمها را اجرا کرده باشد، بهترین سرمایه انسانی را جذب کرده باشد و با مجربترین شرکای تجاری بین المللی کار کند، درصورت وجود تهدید بقا، سودآوری پایین و ناتوانی در تحقق مأموریت به موفقیت استراتژیک دست نخواهد یافت. برای مثال، گوگل زمانی میتواند ادعای موفقیت استراتژیک داشته باشد که در کسب وکارش تداوم داشته باشد، به سودآوری رسیده باشد و درنهایت در راستای مأموریتش، که سازماندهی و در دسترس قرار دادن اطلاعات است، به پیش برود.
نتایج کلیدی عملکرد در سطح دولتها و ملتها بر مبنای شهروندان تعیین میشوند. چهار مؤلفه شامل رفاه اقتصادی، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و امنیت عمومی تعیینکننده نتایج کلیدی عملکرد در این سطحاند و شاخصهایی مانند ضریب جینی، شاخص توسعه انسانی، شاخص برابری جنسیتی و شاخص ادراک فساد از شاخصهای سنجش نتایج کلیدی عملکرد در سطح ملی به شمار میآیند. اگر عالیترین مقام اجرایی کشور در انتهای دوران مسئولیتش از اجرای هزاران پروژه صحبت کند، اما قادر به اثبات نتایج این پروژهها روی رفاه اقتصادی، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و امنیت عمومی نباشد، نمیتوان او را موفق دانست و در تاریخ از او به عنوان کسی که به موفقیت استراتژیک دست یافته است یاد نخواهد شد. تفاوت نظامهای سیاسی توسعهگرا با نظامهای سیاسی دیکتاتورمآب و اقتدارگرا در همین نکته و امنیت عمومی پدیدار میشود و حاصل نظام دیگر موجب بهرهمندی و ویژهخواری عدهای خاص، سکوت اجتماعی(در برابر آزادی و نشاط سیاسی) و نابرابریهای قومیتی، جنسیتی، دروننسلی و بیننسلی میشود.
ماهاتیر محمدنخست وزیر مالزی، هنگامی در مالزی به قدرت رسید که بخش عمدهای از مالایاییها (نژاد بومی کشور مالزی) روی درخت و در جنگلها زندگی میکردند! اکنون مالزی به یکی از قدرتمندترین نظامهای اقتصادی در منطقه جنوب شرق آسیا و میان کشورهای مسلمان تبدیل شده است. این پیشرفت مدیون قدرت بی نظیر تفکر استراتژیک است.
ماهاتیر محمد در صفحاتی از کتابش مینویسد:
دریافتم برای توسعهیافتگی نیاز اساسی به سرمایه داریم و سرمایه مؤلفهای بسیار کلیدی است (شناسایی متغیرهای استراتژیک). این واقعیت را دریافتم که باید سرمایهگذاران خارجی را برای سرمایهگذاری در مالزی ترغیب کنیم. او به وزیر بازرگانی مالزی مأموریت میدهد تا به کشورهای مختلف سفر کند و از سرمایهگذاران دعوت کند تا به مالزی بیایند و در مقابل، به آنها اطمینان میدهد که از سرمایهگذاری هایشان حمایت میکند تا بتوانند آزادانه از سود سرمایهگذاریهایشان استفاده کنند(تصميم استراتژیک روشن).
چگونه تفکر استراتژیک را به شکلی ساده و رسا تعریف کنیم؟
تفکر استراتژیک نوعی مهارت ذهنی است که به شخص اجازه میدهد از بین هزاران متغير، هوشمندانه متغیرهای استراتژیک را شناسایی کند و از بین دهها گزینه، به تصمیمگیری استراتژیک بپردازد. متغیرهای استراتژیک یعنی متغیرهایی که اگر روی آنها تمرکز کنیم، میتوانیم تأثیر اساسی در نتایج کلیدی عملکرد بگذاریم.
بنابراین، به بیان ساده:
تفکر استراتژیک مهارتی ذهنی است که با افزایش توان تحلیل و تصمیمگیری استراتژیک، تأثیر اساسی در نتایج کلیدی عملکرد میگذارد. بنابراین، تفاوت مهارت تفکر استراتژیک با مهارت تفکر چیست؟ تفکر به معنای اندیشیدن درباره همه مسائل و تصمیمگیری درباره آنهاست. به عبارت دیگر، تفکر محدودیتی ندارد، اما تفکر استراتژیک بیرحم است.
مهارت تفکر استراتژیک چه ویژگیهایی دارد؟
1. دارای نگرش خلاق است: تفکر استراتژیک آیندهها و گزینههای بدیل متفاوتی خلق میکند. ایدهیابی و ایدهپردازی خاصیت درونی تفکر استراتژیک است.
۲. دارای نگرش سیستمی است: تفکر استراتژیک نگاهی عقابگونه دارد و محدود و مقید به یک واحد یا یک سازمان نیست. این نگاه عقابگونه نقطه مقابل نگاه مرغ خانگی است. مرغ خانگی فقط پیرامون خود را میبیند و توجهی به زمینهای مجاور (متغیرهای دیگر) و تأثیر همسایگان (رابطه بین متغیرهای مختلف) ندارد.
٣. دارای نگرش انتقادی است: تفکر استراتژیک نگاهی موشکافانه و پرسشگر دارد. این نگرش سبب شکستهشدن چارچوبهای فکری و مدلهای ذهنی مرسوم و باز شدن افقهای جدید در پیش رویمان میشود.
منابع:
سلیمی: غلامرضا، طهماسبی آقبلاغی: داریوش،فرمهینی فراهانی: امیرحسین، 1398 ،بررسی نقش رهبری تحولآفرین و تفکر استراتژیک بر توسعه محصولات جدید.
کتاب ذهن استراتژیست: دکتر لشکربلوکی، نشر آریانا
کتاب استراتژی اثربخش، مهندس وفا غفاریان، دکترغلامرضا کیانی، نشر فردا